روزنامه جوان: این روزها ماجرای عروسی پسر یک سفیر جمهوری اسلامی ایران به موضوع داغ فضای مجازی تبدیل شده است؛ بازنشر تصاویر عروسی پسر سفیر در گرانترین هتل تهران، علم مقابله با مانور اشرافیگری را درفضای مجازی برافراشته کرد. آن هم در شرایطی که هر روز شاهد افزایش قیمتها و گرانی هستیم و کشور در اوضاع نابسامان اقتصادی و جنگ ارزی قرار گرفته است به خصوص در سال حمایت از کالای ایرانی، عروس آقای سفیر روی برندهای گرانقیمت خارجی لباس و روسری خود مانور میداد.
ماجرای عروسی پسر سفیر با واکنشهای زیادی از سوی کاربران روبهرو
شد؛ به طوریکه به دنبال آن سیل اطلاعات درباره آقازادههای چپ و راست و
هزینههای گزاف آنها در فضای مجازی به نمایش گذاشته شدند؛ البته در این
میان انتقاداتی نیز به اینکه همه اینها اصل نیست یا زندگی برخی از این
افراد درخارج از کشور یک زندگی عادی است که در کشور لاکچری و تجملاتی دیده
میشود از سوی برخی بلند شد که اگر نیک بنگریم این نقدها آن هم در شرایط
فعلی وارد نیست، زیرا خرما خورده نهی خرما نمیکند. آقازادهها هرچقدرهم
حقوق پدرشان باشد نباید فراموش کنند جایگاهی که هستند جایگاه خدمت به مردم
است، نه خودنمایی به مردم و کسانی که پدرانشان را به کرسی نشاندهاند.
منتقدان میگویند صدرالساداتیها به زندگی خصوصی وارد شدهاند و با خاله
زنک بازیها جنگ احزاب را برای مچگیری به جنگ کوچه بازاری تبدیل کردهاند
سخنی که از پایه میتوان آن را گزاف دانست چه آنکه گر شرط شود که مست
گیرند در شهر، هر آنچه هست گیرند.
اینکه برخی آقازاده نماها به سفیران فرهنگی تجمل و اشرافیت تبدیل
شدهاند و بخش اعظم آن به دلیل همین جنگ زرگری احزاب است که به جای منافع
ملی، منافع سیاسی آنها را در حمله یا دفع میبینند. وضعیت فعلی کشور به
گونهای نیست که از چنین افرادی دفاع کرد. کاش این آقازادهها درهمان مملکت
غربت به جای آنکه به لباس آدیداس (که آنچنان تیم ملی ایران را به خاطر
غرور ملی ایرانیان در جام جهانی به سخره گرفت) بنازند و جوانان را به خرید
این مارکها با قیمتهای گران دلار تشویق کنند، مُبلغ جنس ایرانی در خارج
میشدند و از صفحههای مجازی خود برای این کار استفاده میکردند، اما افسوس
که برای برخی حمایت از کالای ملی تنها شعاری است که پدرانشان میدهند نه
شعوری که رخت تن شان شود.
ماجرای جنگ رسانهای با پیجهای اشرافیگرانه آقازادههای چپ و راست
ماجرای جنگ با فقر فرهنگی و خودکمتربینی تازه بهدوران رسیدههایی است که
باید عرق ملی را به رگهایشان تزریق کرد. ما آقازاده بودن را از شهدا یاد
گرفتهایم از شهدای وطنی که جانشان را کف دستشان گذاشتند و بیادعا به جبهه
رفتند تا شخصیتی مانند ادواردو آنیلی که همه زندگیاش مشهورترین برندهایی
بود که پدرش تولید میکرد نه تبلیغ برندها. اما همه آنها را به شبیه بودن
به شهدای ایرانی فروخت.
ادواردو حتی یکبار هم با ماشین فراری کارخانه پدرش عکس ندارد و خودنمایی نکرد. او ۱۰ سال مدیر مستقیم باشگاه مشهور یونتوس بود، اما جنتلمنمأبانه از او تصویری که در کنار برندهای مشهور فوتبال خودش را حقیر کند نمیبینیم.
سالنهای مد مشهور ایتالیا متعلق به این جوان مولتی میلیاردر بود، اما آنچنان لباس میپوشید که دل فقرا را نشکند. او در مصاحبه با روزنامه ایتالیایی میگوید: «ما در زمانی زندگی میکنیم که دوران انحطاط ارزشهاست و تنها هدف و اسطوره پول جمع کردن است. پول پرستی بسیار بدتر از مواد مخدر است. همه ما از رواج مواد مخدر میان جوانان نگرانیم، اما متوجه نیستیم به سمت دنیایی میرویم که برپایه حساب بانکی اشخاص پایهریزی شده است. همه اینها رو به پایان است و به اعتقاد من بعد از یک شبه رنسانس وارد عصری میشویم که دیگر بر پایه خردگرایی و تجربه گرایی دکارت نیست. ما نباید فراموش کنیم که استثمار بشر بر طبیعت مقدمهای برای بهرهکشی انسانی به انسان دیگر است. درست نیست صنعت اتومبیل که وظیفه دادن زندگی به میلیونها خانواده است برعکس آن عمل کند. به اعتقاد من پول باید وسیله باشد نه هدف.» نبی حق بیان از مدیران سابق رسانه ملی نیز درباره وضعیت ظاهری و پوشش شهید ادواردو آنیلی میگوید: «قدبلند و لاغراندام. او برایم خیلی جالب بود. شاید به همین خاطر هنوز در ذهنم مانده است. آن شب ادواردو یک شلوار مخمل کبریتی قهوهای تیره با یک پیراهن معمولی که رویآن پولیور قهوهای رنگ به تن داشت و کاپشن یشمی دو رنگ با موهای فر معمولی داشت که کمی ژولیده شده بود و نشان از خستگی او میداد انگار در هواپیما هم خوابیده بود و فرصت مرتب کردن موهایش را نداشت. دارای محاسن که آنکارد هم نشده بود یک فرد کاملاً عادی به نظر میرسید.»ای کاش آقازادههایی که با پول پدر و البته بهتر بگوییم با پول مردم مانور اشرافیت میدهند کمی تأمل کنند که ادواردو آنیلی مولتی میلیاردر ایتالیایی از آنها آقازادهتر بود. آقازادهها پس چرا سفیر ملی تولید ملی کشورتان نیستید؟!