|
روزنامه همدلی: یکی از اصلی ترین گزینه ها برای تفریح خانوادهها در روزهای آخر هفته، سینما بود و بس. پنج شنبه و جمعه، دم درِ سینماها صف می بستند تا ساعتی فارغ از غم دنیا لم بدهند جلوی پرده نقره ای و بخندند، گریه کنند و حتی بترسند. برای خیلی های شان فرقی نداشت فیلم روی پرده، درام است یا کمدی، فقط می خواستند دور هم بنشینند و فیلمی ببینند.
برای «سینمارو»های حرفهای، داستان اما فرق داشت، سینما یک عشق بود، روزها و شاید ماه ها انتظار می کشیدند فیلمی روی پرده بیاید که در موردش نقدها خوانده اند و شنیده اند. اصلا اعتیاد پیدا کرده بودند به سالن های تاریک سینما و تجربه رقص نگاتیوها روی پرده ای بزرگ با صدایی که در هیچ تلویزیون و باند و بلندگویی پیدا نمی شد و نمی شود. حالا اما شرایط کمی متفاوت از گذشته است.
قیمت بلیت ها در سال 1397 بالا رفت و از طرف دیگر مشکلات اقتصادی، سفره مردم را کوچک کرد؛ اتفاقی که در وهله اول کالاهای فرهنگی را از سبد خانوار حذف می کند و بالطبع سینما می رود در انتهای لیست خانواده ها.
سینمای دو نفری، صد هزار تومان!
بلیت سینما در سال جاری شده 15 هزار تومان، یعنی یک زوج جوان که هنوز فرزندی ندارند، تماشای یک فیلم در سینما برای شان 30 هزار تومان آب می خورد، هزینه رفت و برگشت شان هم اگر حدودا 20 هزار تومان شود، با خرید اندک تنقلات یا صرف غذایی در بوفه و رستوران سینماها نزدیک به صد هزار تومان خرج روی دست شان می گذارد؛ صد هزار تومانی که ترجیح می دهند نگهش دارند برای روز مبادا و خرج هایی ضروریتر.
سال هاست سه شنبه ها، بلیت سینما، نیم بهاست، میانی ترین روز هفته را تخفیف می دهند تا مردمی که درگیر کار و مدرسه و دانشگاه هستند را به سالن ها بکشانند. البته پدرهای خسته از کار طبیعتا به ندرت می توانند در چنین روزی، خانواده را با خود به سینما ببرند چرا که فکر فردا صبحش را می کنند و کوفتگی و خواب آلودگی در محیط کار را!
کمرنگ شدن استقبال مردم از فیلم های روی پرده، دو سینمای بزرگ و معتبر پایتخت را به فکر انداخت، یک روز دیگر را به فهرست روزهای نیمبها اضافه کنند تا شاید بار دیگر سالن های سینما رونقی بگیرند؛ ابتدا «کورش» و بعد «آزادی» قیمت بلیت های سینما را در روزهای شنبه هم نیم بها اعلام کردند تا تکانی بدهند به گیشه هایی که با شیبی ملایم در سرازیری کاهش فروش قرار دارند.
سینماروها مجردند!
در حال حاضر بیشتر جمعیت «سینمارو»ها را مجردها تشکیل می دهند. هر چند جامعه آماری دقیقی در دسترس نیست و نمی توان تعداد افراد متاهل را با اعداد مشخص از مجردها جدا کرد اما نگاهی به اطراف مان نشان می دهد میزان قابل توجهی از «سینمارو»های حرفه ای بعد از ازدواج، دیگر سینما را به عنوان جزئی جدایی ناپذیر از زندگی خود نمی بینند.
«آرش»، کسی بود که بلیت تمام فیلم های جشنواره فجر را می خرید و برای تماشای فیلم های اسکاری صبر نمی کرد و حاضر بود نسخه ضبط شده از روی پرده را دانلود کند و ببیند. او نقدهای فیلم ها را هم دنبال می کرد و سعی داشت هیچ فیلم خوبی را از دست ندهد، اما بعد از ازدواج، تمرکزش روی پرداخت به موقع اجاره خانه و تامین مایحتاج ضروری زندگی است.
میگوید مدت هاست به سینما نرفته و آخرین بار هم با همسرش به تماشای فیلمی خانوادگی در سینما نشسته است. «مهران» هم شرایط مشابهی داشت و حداقل هفته ای یک بار به سینما می رفت، معتقد بود هر فیلمی ارزش دیدن ندارد و اسم کارگردان و بازیگران اثر برایش اهمیت زیادی داشت.
حالا ازدواج کرده و پسرش هم چند ماهی است به دنیا آمده، می گوید دیگر وقتی برای رفتن به سینما ندارد اما نمی تواند بر وسوسه تماشای فیلم هم غلبه کند، بنابراین هفته ای یک بار از سوپرمارکت محله شان، هر چه نسخه CD و DVD از فیلمهای جدید آمده را می خرد و در خانه همراه با خانواده تماشا می کند.
خرجهای ضروریتر از سینما
«مهدی» یک خبرنگار است؛ پسری سی و چند ساله که می گوید تنها به یک خاطر تاکنون ازدواج نکرده؛ سینما! حوزه تخصصی اش سینماست و نقد فیلم می نویسد، با سینماگران مصاحبه می کند و چشم از آخرین اخبار مربوط به هالیوود برنمیدارد.
معتقد است ازدواج نمی گذارد سینما را دیگر به صورت تخصصی دنبال کند و بعد از تاهل دیگر یک خورهی سینما نیست! مجردها هر چند دغدغههای مخصوص به خود را دارند اما «سینمارو»هایشان، علاقه فرهنگی خود را تا حد امکان از لیستشان حذف نمی کنند ولی متاهل ها بنا به دلایل مختلف که مهم ترین شان، اقتصادی است، بخش کمتری از جمعیت مخاطبان سینما را تشکیل میدهند و درآمد ماهانه را خود که در بازار پر پیچ و خم دلار، روز به روز لاغرتر می شود، برای خرید اقلام ضروری تر نگه می دارند و سینما را از دور تماشا می کنند!