|
روزنامه «قانون» در گزارشی علت سرقتهاي كوچك از فروشگاهها را بررسی کرد.
ضربالمثل «تخم مرغ دزد، شترمرغ دزد میشود» برای همه ما آشناست. دستبرد زدنهای ریز و کوچک، عادت بعضیها شده و در شرایط فعلی اقتصاد و گرانی اجناس، باعث میشود بسياري از افراد دست به این کار بزنند و دلیل قانع کنندهای هم برای خودشان دارند وبا جیبهای پرازفروشگاهها خارج شوند. آنها در فروشگاههای بزرگ به راحتی حر کت میکنند، جنسها را بر میدارند و اگر باب میلشان بود، کش می روند.
چیزهای زیادی پیدا میشود که به راحتی زیر لباس یا حتی داخل کیف یا جیب یک دزد جا شود. چه بخواهیم و چه نخواهیم اینها دزد هستند و هر نامی هم برایشان بگذاریم از«کف رفتن» گرفته تا «کش رفتن» و «ناخنک زدن» و بسياري نامهای دیگر بازهم به کلمه «دزدی» میرسیم. علیرضا 39 ساله که سوپرمارکتی در غرب تهران دارد، میگوید که از بس مچ مردم را گرفتیم، خسته شدیم. فکر نمیکنند که ما هم باید پول اجناس مغازه را برگردانیم . آنها از چکهای برگشتی ما خبر ندارند و فقط و فقط به مغازههای پر از جنس نگاه و از غفلت ما استفاده میکنند و حتی شده یک آدامس بر میدارند و میروند و به خیال خودشان زرنگی کردهاند.
«اتفاقا بعضیا هم آشنا هستند» این را علیرضا در ادامه صحبتهایش بعد از مکث بلندی میگوید و معتقد است که هیچ چیز و هیچ شرایطی نبایدیک فرد را واداربه دزدی کند. براي من که با داشتن مدرک کارشناسی ارشد با هزار قرض و وام این مغازه را اداره میکنم به نظرتان عادلانه است که مشتریهای ما به صورت ناعادلانه جیبهای خود را از جنس پر ميكنند؟
گذشته از فقر، گرانی و وضع نابسامان اقتصادی کشور، دزدیهای یواشکی، جدا از نیازمالی، علت روانی هم دارد. مریم کاظمی پژوهشگر و جامعهشناس در این باره تاکید میکند که نباید اشتباه کنیم و فقط وضع اجتماعی و نبود پول در جیب مردم را دلیل این دزدیهای کوچک بدانیم. این جامعه شناس ایرانی معتقد است که بسیاری از این افراد آن قدرهم وضع نامناسبی ندارند و گاهی دیده میشود که در سطح متوسط هستند یا حتی وضع مالی خوبی دارند و حس مبهم دزدی و شیطنت کردن و موفق شدن در این کار را دلیل دزدیهایشان میدانند.
آنها ماهرانه فکر و نقشه میکشند و تصور میکنند اگر جنسی را بدون پرداخت یک ریال صاحب شوند، شاهکار کردند و برای رفقایشان هم تعریف کرده و فکر میکنند این دزدی نیست یا گمان نمیکنند که دست آنها هم میتواند رو شود. بعضی افراد با دلایلی که فقط برای خودشان موجه است، قصد دارند یک فرد یا یک جامعه را مجاب کنند.
کاظمی ادامه داد: بعضی از افرادی که به دستبرد زدنهای یواشکی در فروشگاهها روي میآورند برای هیجان و بالارفتن آدرنالینشان این کار را میکنند و خودشان بارها اعتراف کردهاند که لذت میبردهاند از این کار و البته هستند بسیاری هم که فقر و جیب خالی، آنها را وادار می کند که راحتترین راه را که البته به نظرم سختترین کار است، انجام دهند و این افراد در هر قشری و درهر سنی پیدا میشوند.
همه ما یک یا چند بار در روز گذرمان به سوپرمارکتها و فروشگاههای زنجیرهای میافتد. فروشگاهی که جنسشان را برحسب میزان علاقه ما، در معرض دیدمان گذاشته است. آیا تا به حال به فکر این افتادهاید که چیز کوچکی بردارید و داخل کیف خودتان بگذارید؟ این سوالی بود که از اکرم پرسیدم كه دانشجوی پرستاری است که بعد از تمام شدن شیفت همه روزه از یکی از فروشگاههای زنجیرهای نزدیک بیمارستان خرید کرده و راهی خانه میشود.
او جواب داد: نه نشده. بارها پول نداشتم ولی واقعا این اتفاق نیفتاده، ترم اول دانشگاه چند هم اتاقی خیلی شیطون و بازیگوش داشتم که یک کیسه بزرگ داشتند و از هر مغازه چیزی بر میداشتند. یکی از بچهها حواس مغازه دار را پرت می کرد و ديگري پفک، آدامس، یه مشت نخود وهرچیزی که دم دست بود، بر میداشت و داخل کیف میگذاشت و اتفاقا در یکی از مغازهها مچ یکی از آنها را گرفتند که با رل بازی کردن توانستند از مغازه بیرون بیایند. از اکرم که جداشدم، شیطنت آنها مرا به فکر فرو برد ولی آیا همه برای شیطنت دستبرد میزنند؟ یا اگر فیلم بازی کردنشان جواب نمیداد الان باید یک مجرم دارای پرونده قضایی باشند؟
این چیزی است که از پروندههای کوچک و بزرگ محاکم قضایی معلوم است. دزدیهایی که یقه فرد خاطی را گرفته و او را از فروشگاه به کلانتری و دادگاه ها می کشاند و بهتر است بدانیم که سرقت یکی از مهمترین جرايم علیه اموال و مالکیت اشخاص است و قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در تعریف سرقت در ماده ۲۶۷ مقرر میدارد: «سرقت عبارت است از ربودن مال متعلق به غیر» وهمین میتواند برای فرد خاطی مجازات در حد و اندازههای مختلف به همراه بیاورد.
«با لبخند وارد شوید» این را بر در بسیاری از فروشگاهها میخوانیم اما همه فروشگاهها مانند هم نیستند و داستان هر کدامشان از مشتری شنیدنی و چه بسا تلخ و ناگوار است. ولی آن چیزی که بین همه مغازهداران و صاحبان فروشگاههای کوچک و بزرگ مشترک است، عدم اطمینان آنها از مشتریان و عدم اطمینان مشتریان از فروشندگان کالاهاست.
مشتریانی که روز به روز ماهرتر و کاربلدترو با هزار نوع تنوع و وسواس پا به فروشگاه ها می گذارند و فروشگاههایی که تلاش میکنند همه جوره مشتری را به سمت خود جذب کنند و مطمئنا بدون پرداخت مبلغ جنس خریده شده، به راحتی نمیتوانند از فروشگاه خارج شوند. با اینکه نمیتوان همه را با یک چشم دید اما دنیای کار و کاسبی دنیای تردید و بی اعتمادی است . اعتمادی که بین فروشنده و مشتری با لبخندی آغاز وگاهی با لبخندی پایان میگیرد.