به گزارش ایسنا، روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: سردار آزمون ستاره درخشان ایران در بازی با چین بود. او با پرس فردی شدید و البته تیزهوشی تمام موفق شد دو گل اول ایران را بسازد و کار را در همان نیمه نخست برای حریف چشمبادامی تمام کند. با این وجود انتقادات از سردار همچنان ادامه دارد.
اگر تا پیش از این بازی اعتراضها به فرصتسوزی سردار و البته مهدی طارمی در پیشانی خط حمله بود، حالا وضع فرق کرده و پیکان نقدها نوع رفتار و واکنشهای غیرفنی آزمون را هدف گرفته است. سردار بعد از بهثمر رساندن گل دوم ایران برابر چین انگشتش را روی دماغش گذاشت و خطاب به منتقدانش علامت «هیس» نشان داد. او بعد از بازی هم همین تصویر را با شرحی چند خطی روی اینستاگرامش منتشر کرد که حکم بنزین روی آتش را داشت. دیروز هم خبرنگاران اعزامی به امارات مصاحبهای از سردار منتشر کردند که او در آن بار دیگر به «حسودها» طعنه زده و گفته بود انتقادها قویترش میکند. مجموعه این مسائل باعث شده مهاجمی که بعد از جامجهانی بهطور احساسی از تیمملی خداحافظی کرد، بار دیگر در کانون انتقادات قرار بگیرد. در این میان بسیاری از اهالی فوتبال پرخاشگری آزمون در قبال منتقدان را با رفتارهای آرام و متواضعانه علی دایی، حتی در اوج انتقادات مقایسه میکنند و نتیجه میگیرند ظرفیت روحی آزمون کمتر از کاپیتان پیشین تیمملی ایران است؛ اما آیا چنین مقایسهای میتواند درست باشد؟
مساله سن و سال
نکتهای که پیش از هر چیز دیگری اصل این مقایسه را زیر سوال میبرد آن است که علی دایی در حوالی میانسالی، یعنی در سالهای پایانی فوتبالش با هجوم انتقادات مواجه شد، در حالی که این اتفاق برای سردار آزمون در اوج جوانی رخ میدهد. در حقیقت دایی در یک دهه اول حضورش در تیمملی مخالف چندانی نداشت. اوج انتقادات از این بازیکن مربوط به نمایش بحثبرانگیز او در جامجهانی ۲۰۰۶ آلمان میشد که آخرین تورنمنت دوران حضور شهریار در تیمملی محسوب میشد. او که در آن زمان ۳۶ ساله بود، بعد از جامجهانی فوتبال ملی را کنار گذاشت و یک سال بعد، از رده باشگاهی هم بازنشسته شد. سردار آزمون اما در ۲۴ سالگی با این فضا مواجه میشود و تا حدی طبیعی است که بلوغ لازم برای واکنش نشان دادن به نقدها را نداشته باشد. در حقیقت خیلی منصفانه نیست که رفتار یک انسان ۳۶ ساله را با رفتار یک انسان ۲۴ ساله در موقعیت مشابه مقایسه کنیم. شاید روزی که آزمون به سن دایی رسید، رگههایی از همان بلوغ را به نمایش بگذارد. جالب است که دایی تقریباً در سن امروز سردار فوتبال ملی را شروع کرد؛ اما آزمون حالا چهار سال است که پیراهن تیمملی را به تن میکند. او یک جامجهانی و دوجامملتها را از سر گذرانده است.
تحصیلات
اگرچه تحصیلات عالی شرط لازم برای درخشش ستارههای فوتبال نیست و حتی میدانیم امثال مسی و رونالدو فقط در حد خواندن و نوشتن سواد دارند، اما به هر حال تحصیلات دانشگاهی میتواند به نوعی کاملکننده شخصیت حرفهای و اجتماعی یک فوتبالیست باشد. نیازی به یادآوری نیست که علی دایی در رشته مهندسی متالورژی از دانشگاه صنعتی شریف فارغالتحصیل شده است و حتی پیش از آن سابقه دو ترم تحصیل در رشته مهندسی کشاورزی دانشگاه آزاد اسلامی را داشته است. در نقطه مقابل اما از تحصیلات دانشگاهی سردار آزمون اطلاع دقیقی در دست نیست و بهنظر میرسد او بعد از کسب دیپلم در ۲۲ سالگی، قید درس و کتاب را زده است. بدون شک این مساله میتواند نقش مهمی در تفاوت رفتارهای دایی و آزمون در بزنگاههای مشابه داشته باشد.
لزوم حضور مشاور
دو فاکتور بالا طوری بود که در مورد نوسان رفتاری آزمون، تا حدودی حق را به این بازیکن میداد. در عین حال اما نباید فراموش کنیم همه انتظارها از این فوتبالیست جوان هم بیجا نیست. به هر حال او در سن بسیار پایین راهی فوتبال اروپا شد و انتظار میرفت در شیوه تربیت حرفهای نوع تعامل با منتقدان و هواداران را به او آموخته باشند. شاید لازم است مشاورانی کنار سردار آزمون قرار بگیرند و به او یادآوری کنند همه جای دنیا فوتبالیستها زیر ذرهبین هستند و ممکن است همیشه حجم انبوهی از نقد و نظرهای منفی (حتی به ناحق) علیه آنها وجود داشته باشد. وقتی مجسمه لیونل مسی را در بوینسآیرس میشکنند و رونالدو را در پرتغال «هو» میکنند، طبیعی است که یک ورزشکار ایرانی هم گاهی مورد انتقاد قرار بگیرد. راه درست واکنش به این فضا اما چیزی غیر از آن است که آزمون انجام میدهد.