|
محمدصادق جوادیحصار فعال سیاسی اصلاحطلب با روزنامه آرمان گفتگو کرده است.
بخشی از مصاحبه با جوادیحصار:
چندی پیش یکی از نزدیکان آقای روحانی، ایشان را مظلومترین و تنهاترین رئیسجمهور ایران خواند و از حلقه اطرافیان او انتقاد کرد. از سویی همواره اصلاحطلبان از حلقه صفر روحانی انتقاد کرده و نسبت به نفوذ و قدرت روزافزون آنها در دولت هشدار دادهاند و برخی آنها را به انجمن حجتیه نزدیک دانستهاند. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
به شخصی گفتند چایی میخوری یا هندوانه؟ گفت هردوانه! ماجرای آقای روحانی همینگونه است. حلقه صفر اطراف ایشان اگر همانهایی باشند که امثال آقای مسیح مهاجری اعلام کردند، باید وابستگی و پیوستگی قبلی و فعلی آنها به این تشکیلات مشخص شود. باید تاثیر این افراد در انحراف روحانی از تحقق وعدههای انتخاباتی هم روشن شود. اما اکنون دلیلی بر اینکه آقای روحانی تحت تاثیر این حلقه قرار داشته و به وعدههای خود عمل نکرده یا آنها روحانی را تضعیف کردهاند در دست نیست. بحث دوم این است که چه کسانی به روحانی بیوفایی کردند؟ باید دید آقای روحانی تا چه حد پای وعدههای خود بوده و پایبندی نشان داده است.
تنگناها و مشکلاتی داشته، فشارهایی از سوی گروههای داخلی و خارجی بر دولت او آورد شده، بله میدانیم اما راز مگویی که آقای روحانی نگفته است و به خاطر این رازها در برابر تمام این فشارها کوتاه آمده و عقب نشینی کردهاست، جامعه و افکار عمومی چه وقت باید خبردار شود؟ سکوت و تحمل در برابر این فشارها به چه علت است؟ زمان افشای این راز را افکار عمومی باید بداند. اگر آقای روحانی بیش از حد معمول رازداری کند و به مطالبات هواداران و حامیان خود که 24میلیون رأی به نام ایشان نگاشتند پاسخ ندهد، مایه بیاعتمادی و شک و تردید حامیان خود خواهد شد و جامعه نمیتواند با او همراهی و همفکری کند. دیگر نباید انتظار داشت که مانند ایام انتخابات، پشت او بایستند.
روحانی در ایام انتخابات گفت که کلید ستاد من در دست اصلاحطلبان است یعنی او باور داشت که اگر جریان اصلاحات پای کار نمیآمد، شانس پیروزی روحانی بسیار اندک بود. بنابراین وقتی اصلاحطلبان در مرحله گذار از سختیها کلید دستشان بوده و روحانی تمام کارها را به اصلاحطلبان میسپارد تا او را از مهلکه سخت انتخابات بگذرانند، رسم وفاداری ایجاب میکند که پس از استقرار و حاکم شدن آرامش، میدان را باز به این جریان بسپارد تا اهداف و برنامههایش پیش برود. اگر غیر از این روی دهد شائبه استفاده ابزاری از جریان اصلاحات برای مردم متصور خواهد شد. واکنش طبیعی چنین عدم وفای به عهدی، نقد دولت، عدم همراهی و روی گردانی اجتماعی از روحانی و دولتش خواهد بود. بهنظرم تاکنون اصلاحطلبان بسیار خویشتندار بودهاند و وفاداری خود را نشان دادهاند.
با وجود همه ناملایماتها و نامهربانیهای دولت و اطرافیان روحانی نسبت به اصلاحطلبان داشتهاند، باز هم آنها به خاطر آرمانها و اهداف اصلاحطلبانه خود، صحنه را خالی نکردند و روحانی را در برابر فشارها و هجمههای داخلی و خارجی تنها نگذاشتند. اطرافیان روحانی به جای گلهگذاری و شکایت از اصلاحطلبان که دولت را تنها گذاشتند مدام نقد میکنند و غیره باید به حسن نیت آقای روحانی هم خرده بگیرند که وفای به عهد چه شد؟ برخی از وزرا و مدیران ارشد دولت که مسنتر هستند به این فکر میکنند که در آینده چه روی خواهد داد، دولت بعدی دست کدام فرد و یا جریان میافتد و نقششان در آینده سیاسی چه خواهد بود و با کدام جریان قدرت میشود معامله کرد و کنار آمد! بنابراین عدهای آقای روحانی را دربر گرفتهاند و به جای عمل به وعدهها و شنیدن مطالبات مردم و حامیان دولت، در حال چرتکه انداختن برای آینده سیاسی خود و درپی جهت باد هستند!
آقای روحانی فضا و اتمسفر اصلی دولت را به این افراد داده است. در این مساله باید به آقای احمدینژاد آفرین گفت که هر وزیر، معاون یا مدیری که با او کوچکترین زاویهای پیدا میکرد، بدون رودربایستی از کار برکنار میکرد. وزیر باید در اختیار رئیسجمهور باشد نه اینکه برای خود مغازه دونبش باز کند. برخی در هیات دولت و یا در سایر سطوح مدیریتی حتی چهارراه زدهاند که ببینند کدام سمت زودتر سبز میشود که آن طرفی بپیچند و در حال معامله با مطالبات مردم هستند. نتیجه هم وضع موجود است که متاسفانه شاهد بحران در مدیریت کشور هستیم.
فارغ از اینکه گوینده مظلومترین، تنهاترین، بیپشتوانهترین رئیسجمهور تاریخ کیست، اساسا این مفاهیم و صفتها تا چه اندازه در ادبیات سیاسی جهان و سطح مدیریت کلان کشورها محلی از اعراب دارد؟ چرا مثلا در فرانسه به آقای مکرون چند ماه است دولتش با مساله جلیقه زردها روبهروست چنین نمیگویند؟
متاسفانه آقای روحانی هر اتفاقی را که قصد انجام آن را داشت، برعکس رقم خورد. ایشان نام دولت خود را تدبیر و امید نام نهاد اما شاهدیم در بسیاری از حوزهها، سیاستهای اعمالی دولت مصداق چیزی غیراز آن است. امید هم بهطور کلی از جامعه ایران رخت بر بسته است. جوانان، مدیران، اقتصاددانان، سرمایهگذاران و صنعتگران و سایر اقشار با این وضعیت امیدی به آینده ندارند. البته قطعا آقای روحانی نمیخواست این شرایط بهوجود بیاید اما خواهینخواهی به نام ایشان و دولتشان نوشته خواهد شد. اگر حسن روحانی مظلومترین رئیسجمهور نباشد، حتما مغمومترین است. با این وضعیت روحانی در آینده به بیعملی متهم خواهد شد. بهنظرم آقای روحانی در دولت دوم خود، کمآورد و عقب نشست. البته معلوم نیست او در افکارش چه میگذرد و چه در سر دارد.
این افکار برای مردم مهم نیست. مردم میبینند که روحانی وعده داد کالاهای اساسی و روزمره مردم را با دلار نرخ 4200 تومان در اختیار همه قرار خواهد داد و جلوی گرانی را خواهد گرفت. عدهای در دولت و دستگاههای موازی با دولت هستند که کارها و برنامه را خنثی میکنند. این شرایط مصداق مثلی شده که بچهای به دوستش گفت پدر من قانونگذار است و ذوق کرد، دوستش هم گفت پدر من هم پاسبان است و دو تومان میگیرد به قانون پدر تو فاتحه میخواند! اکنون عدهای هستند که تعمدا میخواهند فاتحه دولت روحانی را بخوانند و دولت هم در برابر آنها نمیتواند کاری انجام دهد و حالت انفعالی دارد، این فاجعه است.
پرسش بنده را پاسخ ندادید. آیا در جهان امروز مساله به نام مظلومترین و تنهاترین رئیسجمهور یا رئیس دولت، معنا دارد؟
این کلمات، این صفتها به ضد خود ترجمه میشوند. آقای روحانی اکنون نقش یک رئیسجمهور ضعیف را ایفا میکند. ایران میتواند در چارچوب همین قوانین و مقررات و قانون اساسی، هم رئیسجمهور قوی و مقتدر داشته باشد و هم ضعیف و منفعل. رئیسجمهور مقتدر میتواند با مجلس و نمایندگان از موضع اقتدار سخن بگوید (البته در چارچوب قانون) با رئیس دستگاه قضائی هم همچنین؛ به تعامل و رایزنی بپردازد. رئیسجمهور میتواند با مردم، سرمایهگذاران، احزاب و جریانهای سیاسی و همه نهادها با صلابت و طبق مرّ قانون رفتار کند.
اما رئیس دولتی که نتواند وزیر یا مدیر اجرایی خود را مؤاخذه کند، نتواند او را تنبیه، توبیخ و یا تعویض کند، قطعا درخت در ملک همسایه کاشته است که باید شاهد بریده شدن و قطعه قطعه شدن درختش باشد! یعنی اقتدار او زیر سوال میرود. بهنظرم آقای روحانی در دور دوم دولت خود، شرایطی را فراهم کرده است که برخی مدیران او نان دولت را میخورند و در اردوگاه مخالفان دولت بازی میکنند.
آیا در این مدت آقای روحانی در مقام رئیس دولت توانسته است فرماندهی جنگ اقتصادی را در دست بگیرد؟ یا اینکه فرماندهی ضعیفی داشته است؟
معتقدم در ماههای گذشته نه تنها فرماندهی را اختیار نداشته بلکه الان هم ندارد! فکر میکنم آقای روحانی در عرصه سیاسی کشور دورخورده است.
از چه اشخاص یا گروههایی دورخورده است؟
اول از نهادهای موازی، دوم از مشاوران و معاونان و اطرافیان خود دورخورد. زیرا مشاورهها و برنامههای اطرافیان آقای روحانی کارآمد نبود و نتوانست گره از مشکلات کشور باز کند.