|
روزنامه شرق: علیرضا بهشتی باور دارد که سیاستهای نادرست مسئولان، چه در دوره فعلی و چه پیش از آن، باعث دلزدگی مردم از امر سیاست شده است؛ او معتقد است که تقابل مسئولان با مردم به کاهش سرمایه اجتماعی منجر میشود و برای جبران آن باید مسئولان مربوطه بهصراحت در پیشگاه ملت عذرخواهی کنند تا باب گفتوگوی ملی باز شود.
بهشتی میگوید:
در طول همه این سالها کمتر به یاد داریم یک مسئول در مقام سخن و عمل از مردم عذرخواهی کرده باشد و تلاشش را برای جبران گذشته معطوف کند؛ سراغ نداریم مسئولی صادقانه در قبال مردم بگوید اشتباه کردم و میخواهم بعد از این جبران کنم. وقتی این فضا وجود ندارد، مردم اعتماد عمومی خود را از دست میدهند. از دید عدهای از افرادی که مسئولیتها را برعهده گرفتهاند، همواره مردم مقصرند و اگر نقصی در روند اداره کشور وجود دارد، نتیجه اشتباهات، کمکاریها و بیتوجهیهای مردم است.
مثلا بحران ترافیک در تهران راهحل پیچیدهای ندارد. وقتی اولویت آخر مسئولان توسعه وسایل حملونقل عمومی است و مافیای خودرو اجازه نمیدهد که مشکل ترافیک حل شود، مردم از مسئولان ناامید میشوند و سرمایه اجتماعی به هدر میرود. هنگامی که انقلاب پیروز شد، سرمایه اجتماعی عظیمی با مسئولان همراه بود؛ اما به دلیل چنین مشکلاتی آرامآرام از این سرمایه کاسته شد.
وقتی کنشگران سیاسی اجازه فعالیت ندارند، سکوت میکنند. هنگامی که رابط میان مردم و حکومت؛ یعنی کنشگران سیاسی کنار بروند، مطالبات مردمی به صورت اعتراض ظهور میکند و میدانیم که حرکتهای اعتراضی وسعت معینی ندارند و الزاما همیشه قابل کنترل نیستند. اعتراضهای مردمی که ناشی از مسائل اقتصادی است معمولا بدون آیندهنگری و برخاسته از ناامیدی بروز میکنند. راهحل جلوگیری از چنین حالتی بازگشت به مردم است؛ باید مسئولان مترصد جلب اعتماد عمومی باشند. باید گذشته را جبران و به سمت عدالت جبرانی حرکت کنند.
جبران گذشته نشان از قدرت است. مسئولان درک کنند که اگر به صورت واقعی از مردم عذرخواهی کنند، ضعیف نخواهند شد؛ نترسند که اگر در پیشگاه مردم صادقانه بگویند در چه زمینههایی چه اشتباهاتی شده است. اگر این نتیجه حاصل شد که قانون اساسی فعلی آسیب خواهد دید، نیازمند است تحولات اصلاحی در آن ایجاد شود و برای اصلاح قانون اساسی یک گفتوگوی ملی شکل بگیرد و نظرات همه حقوقدانها و فعالان سیاسی با آزادی کامل مطرح شود.
اگر با چنین نگاهی قانون اساسی بازنگری شود، علیالقاعده یک قانون اساسی شهروندمحور خواهیم داشت که در آن همه حق و تکلیف خواهند داشت. علاوهبر ساختار، باید در حوزه رفتار نیز تغییرات مهمی ایجاد شود و مسئولان به این نتیجه برسند که کشور و حکومت حق مردم است و مردم باید بر سرنوشت خود حاکم باشند. تمام این راهحلها گرچه پرزحمت است، اما شدنی است و احتیاج به یک عزم راسخ دارد. این عزم راسخ میتواند از یک تحول اساسی و ضروری نشئت بگیرد؛ بازگشت مردم به خودشان.