|
همدلی نوشت: سوتلانا الکسیویچ نویسنده و روزنامهنگار اهل بلاروس است. وی در سال ۲۰۱۵ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. وی نخستین نویسنده بلاروس است که موفق به دریافت این جایزه شدهاست. وی همچنین در سال ۲۰۱۳ برنده جوایزی همچون جایزه صلح کتابفروشان آلمان و جایزه مدیسی شدهاست.
کتاب صداهایی از چرنوبیل توسط سوتلانا الکسیویچ نگاشته شده است. سوتلانا در سن سی سالگی، با ۵۰۰ نفر از کسانی که شاهد این فاجعه بودند، از جمله ماموران آتشنشانی، سیاستمداران، فیزیکدانان، پزشکان و مردم عادی مصاحبه کرد. این کار ده سال به طول انجامید. چند روز قبل، الکسیویچ مطلبی در مورد سریال چرنوبیل در نشریه نیویورکر نوشت. در ادامه ترجمه این مطلب را می خوانید.
الکساندرونا الکسیویچ نویسنده روسی زبان اهل بلاروس، برنده جایزه نوبل ادبیات در 2015 به خاطر اثرش درمورد تاریخ شفاهی، می گوید: واضح ترین گزارشهای وی، کتابش درمورد چرنوبیل با عنوان «صداهایی از چرنوبیل» یا «نیایش چرنوبیل« است. زیرا به گفته وی هیچ یک از مخاطبان _ افراد ساکن منطقه مصیب زده – نمی دانستند چگونه درباره آن صحبت کنند.الکسیویچ کتابهایش را براساس مصاحبه با افراد درمورد تجربیاتشان از جنگ جهانی دوم،جنگ شوروی درافغانستان،فروپاشی اتحادیه شوروی نوشت.
او دریافت برای همه این رویدادها در تاریخ روسیه، یک چهارچوب روایی وجود داشت که تجربه واقعی شخص و خاطره شخصی را تحت الشعاع قرار می داد. اما زمانیکه وی از بازماندگان درباره چرنوبیل پرسید، آنها به راحتی به داستانهای خودشان رجوع کردند.زیرا داستانی نقل نشده بود. رسانه های شوروی اطلاع رسانی اندکی درباره این فاجعه انجام دادند. فیلم یا آهنگی نبود. خلا وجود داشت.کتاب الکسیویچ سال 1997 در روسیه بیش از ده سال بعد از انفجار اولین راکتور در نیروگاه هسته ای چرنوبیل منتشر شد. فاجعه ای که احتمالا اشتباه ترین حادثه هسته ای تاریخ بود.
یکی از چشمگیرترین حقایق درباره چرنوبیل، خلا داستانی است که مدتها ادامه داشت و در حقیقت تا کنون ادامه داشته است. البته از قبل یک مستند بی بی سی و یک مستند عجیب امریکایی اوکراینی تولید شده بود.. سال گذشته هم دو کتاب، یکی توسط یک تاریخ دان و دیگری توسط یک روزنامه نگار که درصدد بیان داستانِ مستند و دقیق فاجعه بوده اند نیز منتشر شد. کتاب الکسیویچ البته تنها پس از دریافت جایزه نوبل در روسیه و غرب به شهرت رسید.
و سرانجام سریال چرنوبیل که پنجمین و آخرین اپیزود آن منتشر شد،روایت داستانی این فاجعه را شرح میدهد.مطرح شدن چرنوبیل به عنوان سریال در تلویزیون و با توجه به بازخورد بسیار خوب تلویزیونی ،احتمالا در نهایت خلا داستان چرنوبیل را پر خواهد کرد و این البته خوب نیست. پیش از اینکه به اشتباهات موجود در سریال بپردازم باید به حقایق آن اعتراف کنم.
در چرنوبیل به نویسندگی کریگ مازن و کارگردانی یوهان رنک – فرهنگ اصلی اتحادیه شوروی با چنان صحتی بازافرینی می شود که هرگز پیش از این درتلویزیون یا سینمای غرب – یا درهمین خصوص – در تلویزیون یا سینمای روسی دیده نشده است. پوشش ها ،اشیا و نور، گویی همان اوکراین، بلاروس و مسکوی 1980 است.(خطاها کوچکی چون یونیفرم تعطیلات بچه مدرسه ای ها در غیر تعطیلات یا حمل کیف های مدرسه ای کودکانه توسط نوجوانان وجود دارد،اما این گیردادن به جزئیات است).
آمریکاییهای متولد شووروی درحال زمزمه کردن و وب نویسی هستند با ترس از دقت خارق العاده ای که با آن، محیط فیزیکی مردم شوروی باز آفرینی شده است.
یک اشتباه مشهود در این خصوص مربوط به بی اطلاعی اشکار سازنده از اختلاف گسترده بین طبقات اجتماعی اقتصادی مختلف دراتحادیه شوروی است:درسریال، والری لگاسف (جرد هریس)، عضور اکادمی علمی ،درهمان سطحی که یک آتش نشان در اوکراین قرار دارد، زندگی می کند. درحقیقت لگاسف در سطحی کاملا متفاوت یا یک مرد آتش نشان زندگی کرده است.
دراینجا یکی از بزرگترین نقص های سریال را میبینیم:
عدم توانایی به تصویر کشیدن درست روابطِ قدرت در شوروی. استثناهایی وجود دارد،جرقه نوری در نحوه عملکرد عجیب مقامات شوروی.
برای مثال دراپیزود اول، طی جلسه فوری دفتر مرکزی کمیته اجرایی پریپیات ،شورای شهر ،یک سیاستمدار ارشد- ژارکوف(دونالد سامپتر)- سخنرانی وحشتناکی ایراد می کند تا هموطنانش را به داشتن ایمان و وفاداری وادار کند.
ژارکوف می گوید:«شهر را به کلی محاصره می کنیم، هیچ کس خارج نمی شود. اینگونه مانع هدر رفتن نتایج زحمت مردم می شویم.»
این سخن هرچیزی را دربردارد: مصونیت نتایج کار مردم، والبته نادیده گرفتن مطلق زندگی بشر. اپیزود آخر چرنوبیل همچنین شامل صحنه ای است که نظام شوروی را به طور کامل دربرمی گیرد. درطول محاکمه سه مردی که مسئول این مصیبت انگاشته شدند،یک عضو کمیته مرکزی که منتظر دستورالعمل دادستان است و دادستان این دستور العمل را با اشاره سر نشان می دهد. این دقیقا چگونگی عملکرد دادگاه شوروی است: آنها از امر کمیته مرکزی پیروی می کنند و دادستان نسبت به قاضی از اختیارات بیشتری برخوردار است. متاسفانه جدا از لحظات چشمگیر، سریال اغلب بین کاریکاتو و حماقت تغییر مسیر می دهد.