|
روزنامه شرق با یکی از متهمان بانک سرمایه گفتگو کرده است که بخشی از آن را در ادامه میخوانید.
بخشی از این گفتگو را بخوانید:
* من سجاد کاشف، مدیرعامل شرکت امیرتجارت هرمس،، هستم و با اشکان ﻃﺮﺧﻮراﻧﻰ شریکم. سال 95 تسهیلات 250 میلیارد تومانی از بانک سرمایه گرفتیم که قرارداد مشارکت در ساخت با یکی از شرکتهای زیرمجموعه بانک سرمایه بود. تلاش برای دریافت تسهیلات از مهر 95 شروع شد و توانستیم در دیماه، 250 میلیارد تومان، تسهیلات مشارکت در ساخت از شرکت توسعه تجارت سرمایه پایدار قشم دریافت کنیم.
* جالب است از اردیبهشت سال 96 هم پرونده قضائی برای ما تشکیل شد و بازداشت و بازجویی داشتیم. در مجموع 13 ماه بازداشت من داشتم و هفت ماه شریکم. بعد از دادگاه میتوانم دراینباره صحبت کنم که چه اتفاقات غیرقانونی در پرونده ما رخ داده است.
* یک پروژه تجاری، مسکونی، اداری داشتیم شبیه پالادیوم تهران. البته از نظر خودمان خیلی کاملتر بود. میدانید که اصفهان شهر ثروتمندی است و چنین مراکزی کم دارد. در اصفهان سیتیسنتر خارج از شهر است و پروژه ما بهترین جای شهر اصفهان بود. اول به ما میگفتند چنین زمین و پروژهای وجود ندارد و بدون وثیقه، وام گرفتید. بعد دیدند وثیقه ارزشمندی داریم.
* پروژه مشارکت در ساخت بود و خود پروژه، وثیقه ما بود. زمین هم در هزارجریب اصفهان بود. با نشاندادن مدارک، همهچیز برایشان مشخص شد. وزارت اطلاعات و اداره آگاهی پرونده را بررسی کردند و همه تاجاییکه ما در جریان هستیم، به این نتیجه رسیدند که پدرخواندهای وجود ندارد. از مرداد سال قبل دوباره یک موج جدید منجر به بازداشت من شد. من شش ماه در دوره اول (سال 96) بازداشت بودم و هفت ماه هم در سال گذشته. این موج هم تمام شد و خیالمان راحت بود که این سؤال را از ما نمیپرسند که پدرخوانده کیست و سؤال این است که چطور میخواهید تسویه کنید؟
* با وجود اینکه در مراحل بازجویی شیوه تسویه را از ما میپرسیدند؛ اما در دادگاه، نماینده دادستان گفتند این تسهیلات برای آقای ریختهگران بوده و قاضی هم تأیید کرد و گفت شما چطور به دو جوان بیکار تسهیلات دادهاید؟ بدون اینکه تحقیق و بررسی شود. آن زمان حدودوثغور کار مشخص بود که ما چه کردهایم. کار عجیبی هم نکردهایم؛ ولی همه به ما میگویند این همه جوان منتظر وام ازدواج هستند، شما این وام را چطور گرفتهاید؟
* (با اشاره به سناریوسازی درباره یک میلیاردر کارتن خواب): با پیمانکار ما که پول را برایش واریز کرده بودیم تماس گرفتند که به تهران بیایید، بازداشت هستید. او هم موبایلش را خاموش و فرار کرد. با این اتفاق، وکالت زمینمان که به شرکت توسعه پایدار قشم داده بودیم و پنج ماه در اختیارشان بود و به نام نزده بودند، بعد از اینکه به دلیل بازداشت، به تعهداتمان عمل نکردیم، از سوی پیمانکار باطل شد، زیرا او مالک اولیه زمین بود. طبیعتا با ابطال وکالت شرکت ما، وکالتی که به شرکت توسعه پایدار قشم داده بودیم هم باطل شد.
* شش ماه بازداشت بودم که یک ماه در شرایط بسیار سخت آگاهی و انفرادی گذشت و پنج ماه در اوین. بعد از بیرونآمدن از اوین، یک خبرنگار از یک خبرگزاری با من تماس گرفت که میخواهم در مورد پروندهتان مستند بسازم و مصاحبه کنم. گفتم قصد مصاحبه ندارم، به دلیل اینکه طرفهای تجاری من نمیدانستند برای من مشکلی پیش آمده و همه تصور میکردند من در سفر هستم و دفتر هم دایر بود و کارهای دیگر را انجام میدادیم. ایشان یک هفته بعد با دوربین مخفی به دفتر من آمد. گفتم بعد از رأی دادگاه با شما مفصل صحبت میکنم.
* ایشان گفت خب خودت خواستی هر اتفاقی افتاد. ایشان برای ما مستندی ساخت که در آن آقای شوشتری (همان شخصی که زمین ایرانزمین را قبول نکرد) میگوید شرکت امیرتجارت هرمس برای دو بچه کارتنخواب در خانیآباد است که این تسهیلات را گرفته و به آقای ریختهگران دادهاند. بعد به دفتر ما میآید و زنگ میزند قبل از اینکه در باز شود، میگوید اینها هم فرار کردهاند. درحالیکه ایشان 45 دقیقه التماس کرده بود که با او صحبت کنم و من قبول نکردم. مدام مستند میساختند و بعد به ریختهگران میپرداختند؛ اینکه چه کسی بوده و از کجا به کجا رسیده.
* درواقع هدف ریختهگران بود نه ما، اما از ما پلهای ساخته بود که به ایشان برسد. در همه این مستندها هم میگفتند دو کارتنخواب تسهیلات را گرفته و به ریختهگران دادهاند. به ایشان هم گفتم تقدیرنامههایی که از وزیر و معاون وزیر دارم هموزن من است نه هموزن توی 40 کیلویی. تو آدرس منزل من را داری، کارتنخواب را از کجا آوردهای؟