ماجرای بازیگر زن سریال گاندوبایک تمساح!
جام جم: آزیتا ترکاشوند از چندی پیش پخش دو مجموعه تلویزیونی گاندو و بوی باران را روی آنتن شبکههای یک و سه دارد. با وجود این که در این دو سریال بازی کرده، اما کاملا نقشهایش متفاوت از یکدیگر است و حتی ژانر آن با هم فرق دارد. او در سریال بوی باران در لباس کارگری ظاهر شده که در کارخانه بازیافت زباله کار میکند. فریبای قصه این سریال بسیار هم طلبکار است و تا به امروز مخاطبان او را بسیار پر هیاهو در این اثر دیده است.
او شاکی است که چرا حقوق نمیگیرد؟ چرا شرایط زندگیاش اینطور هست؟ و خیلی چراهای دیگر... با اینکه شخصیت فریبا جزو کاراکترهای چرک است، اما ترکاشوند این نقش را پذیرفته و خوب هم بازی کرده است. این هنرمند برخلاف این نقش در سریال گاندو در نقش گلی ثابتی حضور دارد که جاسوس است و روحیات متفاوتی دارد. با وجود اینکه تا به امروز چنین کاراکتری را به این شکل و پررنگ نداشتیم، اما او سعی کرده تا نقش یک زن جاسوس در موقعیتهای متفاوت را بهخوبی اجرا کند. پخش این دو سریال بهانهای شد برای گفتوگوی ما با او.
ماجرای سروکله زدن بازیگر زن سریال گاندو با یک تمساح!
خانم ترکاشوند شما در مجموعه گاندو نقش منفی و متفاوت یک جاسوس زن به نام گلی را بازی میکنید که مابهازای آن در جامعه نیست و همین کار شما را برای بازی سخت میکرد. واکنشتان بعد از این پیشنهاد چه بود؟
نهتنها نمونه چنین شخصیتی در جامعه نیست، بلکه تا به الان هم چنین شخصیتی در تلویزیون ایران نشان داده نشده بود که با این فرم جاسوسی گلی ثابتی باشد. قبل از بازی با تهیهکننده، کارگردان و نویسنده خیلی صحبت کردم و با جان و دل به حرفهایشان گوش دادم و تصمیم گرفتم این نقش را مال خودم کنم. به همین دلیل به رفتار، حرف زدن، عصبانیت و دیگر روحیات این شخصیت فکر کردم که مثلا اگر عصبانی میشود در چه مواقعی خواهد بود؟ یا اینکه وقتی طعمه خودش را پیدا میکند چطور رفتار میکند و ... دلم نمیخواست بازیام در کار یکدست شود، به همین دلیل خودم را مرتب جای گلی در موقعیتهای عجیب و غریب قرار دادم و سعی کردم همین ویژگیها را مخاطب در حالت صورتم ببیند.
به عنوان مثال وقتی نهادهای امنیتی گلی را بازداشت میکنند، در چهرهام نشان میدهم که خیلی زن سادهای هستم و خودم هم گول خوردم، حتی هول شدم. یعنی مخاطب این اضطراب را در چهره من به عنوان گلی میبیند و حس میکند که گلی در چنین موقعیتی مثل یک دختر ۲۰ ساله است که نه راه پیش دارد و نه راه پس و دیگر زرنگی و زبلی گلی را نمیبیند. پس سعی کردم گلی متناسب با هر موقعیت رفتار کند. ضمن این که دلم میخواست طوری بازی کنم که مخاطب علاقهمند باشد سرنوشت گلی را دنبال کند، نه اینکه جزو شخصیتهای منفی قصه باشد و او را دوست نداشته باشد.
پس نمیخواستید، شخصیت گلی به گونهای باشد که مخاطب از او متنفر شود؟
دقیقا همین طور است. دلم نمیخواست مخاطب او را دوست نداشته باشد و به انزجار برسد، بلکه میخواستم گاهی هم دلش برای او بسوزد و پیگیر سرنوشت او در قصه باشد.
با توجه به اینکه ما به ازای شخصیت گلی هم در سریالها و فیلمهای سینمایی نداشتیم، نگران نبودید که میخواهید این نقش را بازی کنید؟
نه، اصلا نگران نبودم و دلهره نداشتم. اگر شما نگاهی به سابقه کاری من داشته باشید، متوجه میشوید در سینما، تئاتر و تلویزیون در همه سالهای بازیگریام نقشهای متفاوت را بازی کردم. به عنوان مثال در یکی از آثار مراکز استانها نقش یک زن عشایر و مادر شهید را بازی کردم که با لهجه بختیاری حرف میزدم، گریم متفاوتی هم داشتم و سال گذشته در جشنواره مراکز استانها به عنوان بازیگر برگزیده معرفی شدم. یا در سریال گذر از رنجها نقش زنی را بازی میکردم که در دل کوه کاروانسرا دارد. در این سریال هم گریمم متفاوت بود و از جوانی تا میانسالی این شخصیت را بازی میکردم. در مجموع دوست دارم نقش پیچیده باشد که من را به عنوان بازیگر به چالش دعوت کند و به قول معروف کشتی بگیرم. اگر شخصیت پیچیدگی نداشته باشد، دوست ندارم. پس به چنین نقشهایی عادت دارم.
ممکن است صبوری شما نتیجه ندهد و نقشهای متفاوت به شما پیشنهاد داده نشود. در این مواقع چه میکنید؟
من باز هم صبر میکنم. به همین دلیل گزیده کار میکنم تا نقش پر چالش به من پیشنهاد شود. در غیر این صورت نمیپذیرم. به غیر از سریال گاندو مجموعه تلویزیونی بوی باران را هم روی آنتن شبکه یک دارم که در این مجموعه نقش یک کارگری را بازی میکنم که در کارخانه بازیافت زباله کار میکند. با وجود اینکه فریبا کارگر است، اما جزو نقشهای کلیدی، جدی و پیچیده قصه است. او مرتب داد و بیداد میکند برای طلبهایش.
البته به مرور مخاطب متوجه میشود که او چه سختیهایی در زندگیاش تحمل کرده است. نقش فریبا جزو شخصیتهای چرک قصه است و برخی بازیگران دوست ندارند چنین نقشهایی را بازی کنند که گریم نباشد، اما آنچه برای من مهم است این که نقش من را به چالش دعوت کند. برای من مهم نیست که گریم زیبایی داشته باشم، بلکه میخواهم زیبا بازیام را ارائه بدهم.
حضور سارا خویینیها در نقش مرجان، دوست گلی چه تجربهای در بازی برایتان به همراه داشت؟
تجربه کاری سارا بیشتر از من است و علاوه بر آن بسیار خوشبرخورد است و ما فقط همکار نیستیم، بلکه دوست و رفیق هستیم؛ بنابراین حضور سارا در کار بیتاثیر نبود. ضمن این که سارا انرژی خیلی خوبی در کار دارد و من هم حس خوبی داشتم که با او همبازی هستم.
شما در این سریال باید با موجودی همچون گاندو (تمساح) هم سر و کله میزدید. مشکل یا ترس و واهمهای نداشتید؟
اتفاقا من جزو آدمهایی هستم که حیوانات را خیلی دوست دارم، اما از همه آنها میترسم، حتی از سگ و گربه هم میترسم. اگر در خیابان یک گربه ببینم، آنقدر میایستم تا یک نفر بیاید و آن گربه را از آنجا دور کند. وقتی قرار شد در این مجموعه با تمساح هم سر و کله بزنم، مجبور بودم این کار را انجام بدهم، چون از اول پذیرفته بودم که نقش گلی این ویژگی را دارد. علاوهبر آن نام مجموعه هم برگرفته از این تمساح و نقش محوری سریال بود؛ بنابراین باید برترسم غلبه و این نقش را بازی میکردم.
بازتابهایی که از مردم گرفتید چطور بود؟
خوشبختانه بازتابهای خوب مردمی خستگی کار را از تنمان درآورده است و به من انرژی مثبت داده است. حتی در خیابان من را به نام گلی ثابتی صدا میکنند. واقعا از انرژیهای خوب مردم لذت میبرم و انگیزهام زیاد میشود. جالب است که چند روز پیش تاکسی گرفته بودم تا تالار وحدت بروم. در مسیر راه راننده به من گفت که او و خانوادهاش دلشان برای گلی میسوزد و نگران سرنوشت او هستند. شنیدن چنین جملاتی هم انرژی بخش است و هم اینکه نشان میدهد که مردم توانستهاند ارتباط خوبی برقرار کنند.
آیا سکانس پیچیدهای بود که چالش زیادی برای اجرا آن داشتید؟
بله، سکانس فینال شخصیت گلی خیلی برایم چالشبرانگیز بود که البته نمیتوانم درباره آن توضیح بدهم، چون قصه لو میرود، اما همه تلاشم را کردم تا بازی زیرپوستی چند بعدی خوبی در این سکانس داشته باشم که خیلی هم طولانی بود.
از اینکه در سریالی با چنین موضوعی بازی کردهاید که به فعالیت جاسوسان و زحمت شبانهروزی نهادهای امنیتی میپرداخت چه حسی داشتید؟
راستش اولین حسم، غرور ملی بود. من هم مثل دیگر مردم اطلاعی از زحماتی که نهادهای امنیتی شبانهروز میکشند تا من و دیگر مردم ایران سرشان را با آرامش روی بالش بگذارند، نداشتم. اما این سریال باعث شد تا حدودی با زحمات این عزیزان آشنا شویم. به همین دلیل با غرور ملی در این سریال بازی کردم و افتخار میکنم در کشوری زندگی میکنم که با وجود اینکه کشورهای اطرافمان در جنگ به سر میبرند، اما نهادهای امنیتی نگذاشتهاند آب در دل مردم ایران تکان بخورد و همین حس خوبی است.
بهتر است نگاهی هم به سریال بوی باران داشته باشیم. شما در این سریال نقش کارگری به نام فریبا را بازی میکنید که خیلی هم منفی است و جالب اینکه بعد از مرگ فرشته باز هم پشت سر او حرف میزند. چرا این نقش تا این حد منفی مطلق است؟
اتفاقا خیلیها به من این حرف را زدند که چرا فریبا اینقدر دلش سنگ و مرتب طلبکار است و داد و بیداد میکند. به دوستان گفتم و به شما هم میگویم که بهتر است کمی صبوری کنید. هرچه قصه جلوتر برود، دلتان برای این شخصیت حتی میسوزد و متوجه میشوید چرا او چنین روحیهای دارد. خیلی دوست داشتم این نقش چرک را بازی کنم، چون این نقش هم چالشبرانگیز بود.
معمولا همه بازیگران چنین نقشهایی را بازی نمیکنند. شما چطور بازی کردید؟
همانطور که تاکید کردم برای من اهمیت ندارد نقشهایی را بازی کنم که گریم شیک و مرتب داشته باشم. دلم میخواهد خودم را در هر نقشی محک بزنم. چون اعتقاد دارم من مانکن یا مدل نیستم که همیشه نقشهای شیک و مرتب بازی کنم؛ بنابراین همیشه به دنبال نقشهایی هستم که پیچیده بوده و خلق نقش برایم جذابیت داشته باشد. به همین دلیل برایم فرقی نمیکند که نقش چرک باشد، حتی اگر قرار باشد نقش یک خانم شیک و مرتب هم بازی کنم، سعی میکنم طوری آن را خلق کنم که برای مخاطب تازگی داشته باشد و از تماشای آن لذت ببرد.