|
کامبیز دیرباز در گفتوگو با «ایران» از مشارکت سینماگران در فراخوان «بدسرپرست تنهاتر است» میگوید: جریان فعالیت تازه فراخوان «بد سرپرست تنهاتر است» با نامه سرگشاده پریناز ایزدیار خطاب به اعضای شورای شهر رسانهای شد. این بازیگر شناخته شده سینما در متنی اعتراضی درباره وضعیت کودکان زبالهگرد، از استثمار 4700 کودک عمدتاً مهاجر غیرقانونی در این چرخه خبر داد و در ادامه آنها را به یک چالش دعوت کرد، او از اعضای این شورا درخواست کرد برای درک وضعیت این کودکان در همراهی هنرمندان چند دقیقهای سر در سطلهای زباله کنند.
آزاده صمدی یکی دیگر از چهرههای سینمایی بود که به چالش سطل زباله پیوست و با انتشار متنی درباره این فاجعه نوشت: «همه مقصر و مسئولیم، ما باید به این لشکر کم سن و سال اندوه ثابت کنیم به دیدن رنجشان در سطح این شهر پر از دود و گوگرد عادت نکردهایم و نمیکنیم.» پدیده کودکان زبالهگرد اگر چه برای افراد آشنا به موضوعات روز، خبر تازهای نیست اما حالا با همراهی چهرههای شناخته شده صدای فعالان حوزه اجتماعی به گوش عموم مردم رسیده و سطح مطالبهگری از کارشناسان این حوزه به کل جامعه تعمیم پیدا کرده است. بههمین بهانه با کامبیز دیرباز سخنگوی این فراخوان درباره حضور فعالانه و خیرخواهانه هنرمندان در رفع مشکلات و آسیبها و ضرورتهای آن گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
در چند سال اخیر حضور فعالانه هنرمندان درعرصههایی غیر از بازیگری بیشتر شده و شاهد مشارکت آنها در آگاهیرسانی از مشکلات افرادی هستیم که شاید تا به امروز مشکلات شان دیده و صدایشان شنیده نمیشد، دلیل این اتفاق چیست؟
به این دلیل که هنرمندان هم شهروندان همین جامعه هستند، در میان این مردم زندگی میکنند و درد و رنج آنها را با پوست و گوشت لمس میکنند، چطور میتوانند سکوت کنند و بیتفاوت باشند. مگر میشود کودک 8-7 ساله را سر چهارراه لابهلای ماشینها دید و بیتفاوت بود؟ مگر میشود بچهای را تا کمر خم شده در سطل زباله دید و راحت عبور کرد؟
این واکنشها اما در سالهای اخیر بهطور چشمگیری افزایش پیدا کرده است.
ناچارم در پاسخ به شما بگویم چون مشکلات مردم در سالهای اخیر زیاد شده، آسیبهای مشهود افزایش پیدا کرده و البته یک دلیل دیگر هم این است که کنشگران اجتماعی متوجه نقش و تأثیر هنرمندان برای رساندن پیام خود به جامعه هدف شدهاند و ظرفیت هنر و رسانه را جدی گرفتهاند. این نقش بخصوص در سایه حضور کمرنگ صدا و سیما و نبود شبکههای خصوصی اهمیت بیشتری هم پیدا میکند چون هر هنرمندی در صفحه شخصی خود رسانهای با تعداد زیادی مخاطب دارد و میتواند پیام رسان خوبی باشد.
و این پیام چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
بهعنوان مثال غایت ما در فراخوان «بدسرپرست تنهاتر است» آموزش و آگاهی است، البته مطالبه حقوق کودکان در اولویت قرار دارد. ما تلاش میکنیم حقوق کودکان آسیب دیده و قربانی انواع خشونت را که نهادهای مسئول درباره آن کوتاهی یا بیتوجهی میکنند تبدیل به یک مطالبه کنیم؛ مواردی مثل لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان که بعد از 10 سال تعلل در مجلس به تصویب رسید، نتیجه همین مطالبات است؛ مطالبهای که با صدای بلند مطرح میشود و خب جامعه هنری این صدای بلند را دارد.
یعنی مطالبه مدنی اگر با صدای بلند نباشد نتیجهای ندارد و به جایی نمیرسد؟
نباید اینطور باشد اما هست؛ متأسفانه برخی نمایندگان مجلس، اعضای شورای شهر و مسئولان تا وقتی که به رأی مردم نیاز دارند در میان آنها رؤیت میشوند و صدایشان را میشنوند، اما به محض اینکه مسئولیت پیدا کردند انگار یک دیواری میان آنها و مردم حتی میان آنها و جامعه متخصصان کشیده میشود، تمایلی به شنیدن حرفها و راهکارهای کارشناسی ندارند، تلاش کارشناسان هم برای برقراری تعامل با آنها اغلب بینتیجه میماند.
اینجاست که یک هنرمند میتواند نقش مهم خود را ایفا کند. چون صدای یک هنرمند را علاوه بر مسئول جامعه، عموم مردم هم میشنوند و او دیگر نمیتواند در مواجهه با نگاه پرسشگر مردم بیتفاوت باشد. این همان ظرفیت هنر و رسانه است.
چقدر مهم است هنرمند در حوزهای که ورود پیدا میکند صاحب دانش و آگاهی باشد؟
صددرصد مهم است که با مطالعه و تحقیق ورود پیدا کنیم. درباره همین پدیده زبالهگردی ما ساعتها صحبتهای کارشناسان را شنیدیم، منابع تحقیقاتی را مطالعه کردیم و تا ابعاد مختلف ماجرا را بررسی نکنیم که اصلاً نمیتوانیم ورود پیدا کنیم. اغلب هنرمندان همینطور هستند شما میبینید هرکدام از دوستان بهعنوان حامی یا سفیر با یک مجموعهای فعالیت میکنند و معمولاً وارد حوزههای دیگر نمیشوند که کار بهصورت تخصصی پیش برود.
ضرورت واکنش نشان دادن هنرمندان و مهمترین تأثیر حضور خیرخواهانه آنها را در چنین فراخوانهایی چه میدانید؟
تعارف که نداریم. در جامعهای زندگی میکنیم که متأسفانه روزبه روز مشکلات مردم بیشتر میشود، ما تصمیمگیرنده و سیاستگذار نیستیم اما شهروند مسئولیتپذیر که میتوانیم باشیم، پس خودمان به داد هم برسیم، اگر یک هنرمند میتواند با ورودش به عرصههای دیگر گرهای از کار کسی باز کند و از موهبتی که خدا عطا کرده برای ارتقای دانش و آگاهی جامعه استفاده کند، چرا که نه؟
چقدر امیدوارید که این اقدامات نتیجه بخش باشد؟
مطمئن هستم که نتیجه دارد کما اینکه در چند سال اخیر این موضوع به اثبات هم رسیده است.
به اعتقاد شما آیا ثبت امضا و نام هنرمندان پای بیانیههای جمعی در این باره کفایت میکند یا اینکه بنابر مسئولیت شهروندی و رسالت الگوی مرجع بودنتان، مسئولیتتان بیش از نوشتن نامه و جلب توجه مسئولان به یک نیاز و آسیب عمومی است؟
بهنظر من ما الان در نقطهای هستیم که هرکس با هرچه که در دست دارد و بههر روشی که میتواند باید دست به کار شود و باری را از دوش مردم بردارد. هرگز یک امضای تنها پای یک نامه کافی نبوده و نیست و ما حداقل در فراخوان «بدسرپرست تنهاتر است» همیشه تلاش کردهایم در عرصههای مختلف حضور مؤثر داشته باشیم.