|
پایگاه خبری الف: ابتدا آنچه توسط توسط حسن شمشادی، خبرنگار بازنشسته و با سابقه صداوسیما منتشر شده است را ببینید:
«آقایون رییس، بازنشسته ویروس ندارد. امروز، پس از ده دوازده روز از تعویض کارت سازمانیم، برای اجرای برنامه در #رادیو_تهران به #صدا_و_سیما آمدم. در ورودی سازمان، همکار محترم حراست گفت: کارت شما فعال نیست! ( یعنی اجازه ورود به صدا و سیما را ندارید) و مرا به همکار محترم دیگرش حواله داد. همکار عزیزی که مرا بیشتر از نفر اول میشناخت پس از تماس تلفنی با شخصی که نفهمدیم کیست گفت: حاج آقا امروز رو بفرمایید داخل، اما از این به بعد باید قبل از ورود به سازمان، هماهنگ کنید ( یعنی از قبل #آفیش کنند تا همچون افراد غریبه و میهمان با کارت ملی بتوانید به سازمان وارد شوید). تمایلی به ورود اینگونه به سازمان نداشتم، اما اول به خاطر برنامهای که قول داده بودم برای اجرایش میرسم، و دوم بخاطر اصرار این دوست عزیز داخل شدم و به پخش رادیو تهران رسیدم.
پینوشت:
یک: پیشتر به مسئولان محترم #حراست_سازمان گفته بودم که اگر آنچه شماری از #بازنشستگان محترم سازمان گفته اند که مدتهاست اجازه ورود به صدا و سیما را ندارند، درست باشد؛ و به عینه ببینم، حتما برای دفاع از حقم، آن را اطلاع رسانی میکنم. دو : این سازمان همچون هزاران بازنشسته دیگر، #خانه_من است، جایی است بیش از نیمی از عمرم را در آن بودهام، و جلوگیری از ورود بازنشسته به خانه اش، درست نیست. سه: آقایون رییس محترم، بازنشسته؛ یکی همچون شما است، به او به چشم بیماری که ویروس واگیردار دارد، نگاه نکنید. چهار: اگر بار دیگر چنین کنند، باز هم اطلاعرسانی خواهم کرد، ضمن اینکه پشت صحنه این تصمیم را هم به اطلاع مردم میرسانم. پنج: آسیاب به نوبت»
خبر ساده بود با طعمی تلخ: این که بازنشستگان باید برای ورود به جایی که بعضا ۲۵ تا ۳۰ سال در آن کار و به عبارتی زندگی کردهاند، هر بار –مانند مراجعه کنندگان عادی- از مقامات بالاتر کسب اجازه کنند (محدودیتی که ظاهرا شامل مدیران بازنشسته صداوسیما نمیشود). البته میتوان برخی دغدغهها را درک کرد به ویژه اگر بیمبالاتی و حضور مکرر و مانع کسب و کار برخی را در نظر گرفت. اما آیا راهی ساده تر و محترمانه تر وجود نداشت؟ آیا نمیشد تعداد دفعات ورود را محدود یا صرفا در مورد اشخاصی که بی مبالات هستند با اخطار قبلی این محدودیت را اعمال کرد؟ این تصمیم اگر چه جامعه آماری محدود و شاید چند هزار نفری داشته باشد اما در واقع نشان از رویکردی در اجتماع ما دارد که در آن برخی مدیران تصمیم گیرنده در سازمانها، ادارهها و شرکتها آسانترین راه را برای انجام مقصود انتخاب کرده و معمولا نیازی به توضیح تصمیمهای خود نمیبینند.
نمونهها کم نیست و شاید خیلیها در محیط کار و به خاطر این که آنها را افرادی مخالف با مدیریت ندانند چشم بر مقررات من در آوردی یا محدود کننده بسته باشند یا احساس کنند چارهای نیست اما در دنیا اتحادیههای صنفی یا سندیکا به عنوان تشکلهایی تخصصی و به نمایندگی از کارکنان و کارگران پیشبینی شده تا توازنی بین تصمیمات مدیریتی و منافع کارمندان ایجاد شود. این تشکلها باید به صورت تخصصی و خارج از ادارات و شرکتها با به کار گیری وکلا، تحصیل کردگان و متخصصان مربوطه خدمات خود را به مراکزی که خواستار داشتن سندیکا هستند ارائه دهند.