کد خبر: ۵۶۷۱۹۸
تاریخ انتشار: ۲۲:۰۸ - ۲۳ مهر ۱۳۹۸

زندگی با چشمان بسته

"نصرت چمک" در خانواده‌ای به دنیا آمده که از شش فرزند سه خواهر و برادرش هم نابینا بودند اما می‌گوید: پدر و مادرش ازدواج فامیلی نداشتند و دلیل نابینا شدنشان مشخص نیست بلکه ژنتیکی و ارثی است.  او با وجود نابینا بودن دیپلمش را در تهران گرفته است، چون در  کرمان مدرسه‌ای برای نابینایان نبوده او به تهران آمده و بعد دوباره به کرمان بر می‌گردد و فوق دیپلمش را در رشته دینی می‌گیرد. نصرت از سال ۷۳ در دانشگاه علوم پزشکی کرمان در قسمت تلفنخانه مشغول به کار شده ولی هنوز قراردادی است و می‌گوید اگر همه سوابقش را قبول کنند ۲۵ سال سابقه کار دارد. حقوق کارمندی تنها منبع در آمد اوست.او یکبار ازدواج کرده اما از همسرش که او هم نابینا بوده جدا شده است. او مشکلات زیادی برای گذران زندگی دارد و مستمری هم از بهزیستی نمی‌گیرد. نصرت دو فرزند به نام‌های رضا و راضیه دارد که آنها هم نابینا هستند. رضا اکنون مداحی می‌کند و می‌خواهد  تغیر رشته بدهد و راضیه در کلاس دهم و در مدرسه عادی درس می‌خواند. نصرت می‌گوید: بهزیستی و هیچ جای دیگر هزینه کمک تحصیل را نمی‌دهند فقط هر سال مدارک ما را آموزش و پرورش می‌گیرد ولی خبری از کمک هزینه نیست. ما فقط مدارک می‌دهیم. او بزرگترین مشکلش را مسکن می‌داند و می‌گوید چند سال قبل ده میلیون تومان از ما گرفتند و قرار شد به ما مسکن بدهند، ولی هنوز هیچ خبری نیست و فقط می‌گویند پیمانکاران به تعهدشان عمل نکردند و جواب درستی به ما نمی‌دهند. او روزها بیشتر در خانه است و چون رفت و آمد در شهر کرمان  برای نابینایان سخت است نمی‌تواند بیرون برود. با این حال می‌گوید ما به زندگی با چشمان بسته عادت کردیم اما کاش فرهنگ جامعه بالاتر می‌رفت و مردم راحت‌تر ما را می‌پذیرفتند.



  • در ورودی خانه نصرت بنری نصب کرده‌اند تا هم نشانه‌ای برای پله‌ها و رفتن آن‌ها به بیرون باشد و هم جلوی دید افرادی که رد می‌شوند را بگیرد تا داخل خانه‌شان دیده‌ نشود.
  • محوطه شهرک محل سکونت نصرت جایی که می‌گوید اصلا مناسب نیست و پر از چاله و پستی و بلندی دارد.
  • نصرت روزها ساعت ۳ به خانه می‌رسد و با شستن ظرف‌ها غذای ظهر فرزندان را آماده می‌کند.
  • خانواده سه نفره چمک همه کارهای معمول زندگی را با وجود نابینایی مطلق خودشان انجام می‌دهند. پختن غذا و انداختن سفره و همه را مثل افراد عادی انجام می‌دهند.
  • راضیه کلاس دهم است و در مدرسه عادی در کنار دیگر بچه‌ها درس می‌خواند. او روزانه با سرویس به مدرسه می‌رود و می‌گوید: بودن در مدرسه عادی او را اجتماعی‌تر می‌کند.
  • نصرت، راضیه و رضا بیشتر در خانه هستند و اگر بخواهند بیرون بروند باید از تاکسی تلفنی استفاده کنند. تفریح خاصی ندارند فقط گاهی به بیرون می‌روند. نصرت می‌گوید ما نمی‌دانستیم که فرزندانمان نابینا می‌شوند، چون آزمایش ژنتیک انجام ندادیم.
  • نصرت در گوشی پیام‌هایش را چک می‌کند. او با شنیدن صدا پیام‌ها را گوش می‌کند، کارهای روزانه او بیشتر با صدا است.
  • نصرت با حقوق کارمندی سرپرست خانواده است و زندگی خود و دو فرزندش را می‌گذراند. او هیچ مستمری دریافت نمی‌کند و از بدقولی‌ها برای تامین مسکن گله دارد، او همه هزینه‌های تحصیل فرزندانش را به سختی تامین می‌کند.
  • رضا مداحی می‌کند و بیشتر تفریحش بیرون رفتن با دوستانش است. او از عدم وجود لایحه حمایت از معلولان گله دارد و می‌گوید هر ساله  فقط در مجلس آن را مطرح می‌کنند ولی اتفاقی نمی‌افتد.
  • راضیه به مادرش کمک می‌کند تا برای خرید بیرون برود.
  • نصرت برای بیرون رفتن از خانه باید با تاکسی بانوان استفاده کند. او میگوید: همیشه برای گرفتن تاکسی مشکل دارم،  چون نیاز است کسی دستم را بگیرد به همین خاطر راننده باید خانم باشد.
  • نصرت چمک در دانشکده دندانپزشکی  کرمان مسئول تلفنخانه و فراخواندن (پیج) دانشکده است و روزها از ساعت ۷.۳۰ تا ۱۴.۴۵ مشغول به کار است.
  • معابر کرمان اصلا برای نابینایان مناسب سازی نشده است و هنوز فرهنگ عصای سفید جا نیفتاده و وقتی به شهر می‌روی همه تو را دست می‌اندازند. نصرت می‌گوید: از این جهت تهران خیلی بهتر است.
  • خرید برای نصرت سخت است و باید همیشه کسی همراش باشد. معمولا خریدهایش را دوستانشان انجام می‌دهند،  اگر هم به بازار بیاید حتما باید کسی او را همراهی کند.
  • خانواده سه نفر چمک در ورودی منزلی که دانشگاه علوم پزشکی در اختیارشان قرار داده است. آنها برای اقامت در این خانه  ماهیانه ۲۵۰ هزارتومان اجاره پرداخت می‌کنند. با این حال همواره نگرانند که هر لحظه به آنها بگویند باید خانه را ترک کنید.
برچسب ها: نابینا
نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"