|
روزنامه جوان: سنت ملودرامسازی در تلویزیون و سینما از دیرباز وجود داشته و ملودرامها اغلب بهعنوان گونهای که میتوان در تمام زمانها از آن برای جلب مخاطب استفاده کرد، مطرح شدهاند.
در ملودرام فارغ از تکیه بر احساسات مخاطب و عواطفش برای جذاب کردن داستان نیازمند گرههای دراماتیک متعدد برای امتداد روایت هستیم و جذابترین ملودرامها آنهایی بودهاند که وجه پیشبینیناپذیری آنها غنا یافته است.
در سالهای اخیر در کنار تلویزیون در شبکه خانگی هم ملودرامسازی رشد یافته و اغلب آن دسته از کارگردانانی که تجربه سریالسازی برای تلویزیون را داشتهاند سعی نمودهاند با همان مایههای آشنای ملودرام به سریالسازی برای تلویزیون روی آورند.
"دل" از جمله تازهترین سریالهای ملودرام شبکه خانگی است که با تیمی پرچهره از بازیگران و به کارگردانی و تهیهکنندگی افرادی ساخته شده که پیشتر تجربه تولید محصولاتی همچون "دلنوازان"، "خوب بد زشت" و "خندوانه" را برای تلویزیون داشتهاند.
"دل" بهمانند هر سریال پربازیگر دیگری در قسمتهای ابتدایی با عطش بالایی از طرف بینندگان مواجه شد و مخاطبان ایرانی که هر سریال تازهای را مزمزه میکنند به سمت این سریال آمدند با این حال هرچه از سریال گذشت از آن عطش اولیه کاسته شد و این بار آنها که به دنبال علت کشف معماهای تزریقشده در قسمتهای اول بودند به سمت و سوی سریال آمدند.
زدن "دل" به دریای زندگی اشرافی و اعیانی طیف نوکیسگان، ازجمله موتیفهایی بوده که بیننده را مشتاق تماشای ادامه سریال میکند. بیننده خیلی دلش میخواهد بداند سبک زندگی اشرافی چگونه و با چگونه کسب و کاسبی حادث میشود؟ در اقتصاد بحرانزده این دلالبازی است که موجبات شکلگیری طیفی از نوکیسگان را رقم میزند و اینکه "دل" جرات و جسارت پرداختن به این ریشهها را داشته باشد تکلیفش را مشخص خواهد کرد.
مایههای ملودرام "دل" و روایت رفتارهای عجیب زوجهای بهظاهر عاشقپیشه نسبت به هم استارت داستانی را شکل داده، ولی قطع به یقین این مایههای عاشقانه نمیتواند کلید پیشبینیناپذیری دنبالهدار "دل" باشد. بهجایش این رفتن به سراغ علتالعلل شکلگیری طبقه نوکیسه وطنی است که میتواند برگ برنده چنین سریالی باشد.
فخرفروشی نمایشی روی سفره نمایش خانگی!
به بیان بهتر اگر نقد ریشههای شکلگیری طبقه نوکیسه در این سریال ارائه شود قاعدتا خواهد توانست هم به نفع ادامه سریالی باشد که گویا چهل قسمتی ادامه خواهد داشت و هم یک بدعت برای شبکه خانگی.
به هر حال مخاطب ایرانی حق دارد بداند در پس عمارتهای اعیانی صدها میلیاردی و باستیهیلزها چه معاملههای ناکوکی که شکل نگرفته است؟ مخاطب ایرانی حق دارد بداند چرا بخشی از جامعه باید هی بدوند و هی بدوند و تا آخرعمر اجارهنشین باشند، ولی در همان حین عدهای هم با سفتهبازی و سوداگری بازارهای ارز و طلا و حتی مسکن، یکشبه تغییر طبقه دهند. سازندگان "دل" باید جرات داشته باشند و حتما این ریشهها را رونمایی کنند وگرنه ادامه کارشان در جلب مخاطب، به این سادگیها نخواهد بود.