x
کد خبر: ۵۸۴۷۴
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۷ - ۱۳ مهر ۱۳۸۷

وجود سوسك در بخش قلب بیمارستان!

بخش قلب بيمارستان قائم مشهد راهرويي ا‌ست که شايد روزگاري سفيد بوده، اما امروز تيره و شکسته به نظر مي‌رسد، بيماراني که در اتاق‌هاي دو طرف راهرو بستري هستند، اغلب دل خوشي از وضعيت بيمارستان ندارند، ساختمان بيمارستان خيلي قديمي و خراب است، گچ و رنگ ديوارها جابجا ريخته و نمايي ناجور و نامتناسب و زشت برجا گذاشته ‌است. تقريبا همه درها شکسته‌اند، حتي چهارچوب درها نيز قديمي و خراب‌اند و گويا سال‌هاي زيادي قاب درهاي بخش قلب بيمارستان قائم بوده‌اند. توري پنجره‌ها پاره و سوراخ شده و ديوارها ترک برداشته‌اند.

به گزارش ايسنا، شک مي‌کنم اينجا واقعا بيمارستان است يا يک اثر تاريخي تخريب شده، کليد و پريزها شکسته و قديمي‌اند، خيلي از آنها چسب‌کاري شده‌اند تا باز هم بتوانند حداقل تا 10 الي 15 سال ديگر چراغ‌هاي بخش قلب را روشن کنند. بعضي از لامپ‌ها و مهتابي‌ها شکسته‌اند و بعضي‌هاشان قاب ندارند.

پرونده بيماران در کيسه‌اي متصل به تخت قرار گرفته، فکر مي‌کنم به استانداردهاي جهاني بيمارستان‌ها و بخش قلب بيمارستان قائم؛ تمام بخش سن زياد و عدم رسيدگي را فرياد مي‌زند.

سطل مخصوص زباله‌هاي عفوني در هر اتاق ظرفي است که روي آن نوشته شده "خطر عفونت" و به طور خنده‌داري کنار دستشويي هر اتاق آويزان است؛ معلوم است که امنيت و بهداشت بيمارستان خيلي بالاست!

از هر کسي که درباره بخش قلب مي‌پرسم "سوسک" اولين چيزي است که از آن حرف مي‌زند و مي‌گويد: چطور مگر شما خودتان سوسک‌ها را نديديد؟

يکي از پرستارها روي ديواري که رنگش ريخته و ترک برداشته‌ است آب مي‌ريزد و مي‌گويد: الان سوسک‌ها مي‌آيند بيرون!

اتاق لباس‌ها، دخمه‌اي است که لباس‌هاي چروک را کنار هم گلوله کرده‌اند. هيچ کدام تا نشده نيستند، چه برسد به اين ‌که داخل کيسه فريزر و مرتب قرار گرفته ‌باشند.

از يکي از بيماران خندان بخش درباره مشکلات و وضعيت بيمارستان مي‌پرسم که پاسخ مي‌دهد: از چه بگويم؟ از توالت فرنگي که يک هفته خراب است و هرچه اعتراض کرده‌ايم فايده نداشته يا از درد و عذابي که مي‌کشيم.

وي ادامه مي‌دهد: ديشب كه حالم بد شد، پرستار بعد از يک ربع آمد و خيلي شاکي بود. من در جوابش فقط گفتم: انشاء الله خدا تو را جاي من بگذارد تا متوجه شوي چه مي‌گويم.

برايم از شب‌هاي بيمارستان مي‌گويد که سوسک‌ها توي ليوان‌ها، ظرف‌ها و غذاهايي که بيرون مي‌گذارند رژه مي‌روند، مي‌گويد: اينجا براي همه بيماران فقط 2 تا يخچال داريم.

اين بيمار که 25 روز در اين بخش بستري است و به گفته خودش 20 ليوان خون از ريه‌اش خارج کرده‌اند، در نگاهش کوهي از صبر و صميمت است. خودم را مقايسه مي‌کنم که حتي يک ساعت هم تحمل بيمارستان را ندارم، با او که 25 روز روي اين تخت رو به ديوارهاي ريخته و پنجره‌هاي کثيف و سقف ترک خورده دراز کشيده‌ است و صبورانه از زحمات پزشک‌ها تشکر مي‌کند و از پرستار گلايه دارد.

مي‌پرسم چه حرفي با رييس بيمارستان داريد؟ بغضش مي‌ترکد، گريه مي‌کند. تحمل گريه مردانه‌اش برايم سخت است ولي او مي‌گويد: خيلي حرف‌ها با رييس بيمارستان دارم، با رييسي که اصلا رييس نيست.

وي ادامه داد: يک مسوول بايد وجدان کاري داشته ‌باشد و به گفته دکتر شريعتي تنها محکمه‌اي است که نياز به قاضي و دادگاه ندارد آقاي رييس فقط يک دقيقه چشمهايت را ببند و با خودت فکر کن چه کار کرده و چه کار نکرده‌اي؟ چند بار به بيمارستان و بيماران سر زده‌اي؟ وجدان همه چيز را به تو مي‌گويد.

دستش را که تمام آن کبود و خوني است، نشانم مي‌دهد و مي‌گويد: در يکي از بيمارستان‌ها شلنگ اکسيژن خوابيد و اگر خودم با دندان آن‌ را راست نمي‌کردم، خفه شده بودم.

از آسم و حساسيتش به دود سيگار مي‌گويد و اين ‌که يک نفر هميشه داخل دستشويي‌هاي بخش، سيگار مي‌کشد و او هم بي‌بهره نمي‌ماند.

و ادامه مي‌دهد: بيمار احتياج به محبت و مراقبت و روحيه دارد وقتي اين همه استرس و ناراحتي به بيمار وارد مي‌شود، تمام درمان‌ها و داروها بي‌فايده است. بيمارستان جايي است که بيمار مي‌آيد تا خوب شود نه اينکه بدتر شود.

اين بيمار در پايان صحبت‌هايش به خبرنگار ايسنا مي‌گويد: اين صحبت‌ها را به گوش مسوولان برسانيد، خصوصا به كساني که خيلي شعار مي‌دهند.

يکي ديگر از بيماران به وضعيت شلوغ و آشفته بخش قلب اشاره مي‌کند و مي‌افزايد: در بخش قلب کمي آرامش و سکوت خيلي مهم است و بيمار بايد بتواند با يک قرص آرام بخش راحت بخوابد، ولي اينجا از آرامش خبري نيست.

مي‌گويد: بهداشت اينجا صفر است، دستشويي‌ها افتضاح است و سوسک و موش‌ها فراوانند، از سقف دستشويي‌ها آب چکه‌چکه روي سرمان مي‌ريزد.

اين بيمار که از امکانات و نحوه رسيدگي پرستارها راضي است، به خبرنگار ايسنا _ منطقه خراسان مي‌گويد: 12 سال پيش که اينجا آمدم، همه چيز مثل امروز بود، حتي بخش از نظر وضعيت غذا بدتر شده است و غذاها تکراري است. صبح يک تکه نان سنگک و پنير بي‌مزه به ما مي‌دهند در حالي که رژيم غذايي هر بيمار بايد متناسب با شرايط همان بيمار باشد.

وي مي‌افزايد: تا وقتي خودمان نگوييم هيچ کس لباس‌ها و ملحفه‌ها را عوض نمي‌کند.

اين بيمار ادامه مي‌دهد: لازم است حداقل يک نيمکت براي همراهي بيماران بگذارند، نه اينکه شرايط طوري باشد که مادرم روي چهار پايه‌اي بنشيند که من با آن دستشويي مي‌روم.

بيمار ديگري از غذاهاي بيمارستان که قابل خوردن نيست و بوي بدي دارد، شکايت مي‌کند و مي‌گويد: وقتي من از ccu به بخش منتقل شدم، لباسي برايم آوردند که هنوز چسب‌هاي بيمار قبلي روي آن بود.

از او مي‌پرسم چه توصيه‌اي براي مردم دارد تا دچار بيماري‌هاي قلبي نشوند كه در جوابم مي‌گويد: خيلي از کساني که به اورژانس مراجعه مي‌کنند ناراحتي قلبي دارند، همه ناراحتي‌هاي قلبي به خاطر اعصاب ناراحت، فشار زندگي و روحيه خراب است.

اين بيمار ادامه مي‌دهد: پسرم تازه از سربازي آمده و بيکار است. بهر حال من هم يك مادرم و نگراني زيادي از بابت او دارم، که در نهايت باعث نارحتي قلبم مي شود.

بخش قلب بيمارستان قائم را با ديوارهاي در حال ريزش و درهاي شکسته و سوسک‌ها و کثيفي‌اش ترک مي‌کنم و به بيماران مهرباني فکر مي‌کنم که دل‌هايشان آن قدر بزرگ است که ترک برداشته و تاب غم و غصه را ندارد. اشک‌هاشان زود جاري مي‌شود و نگراني پسرشان قلبشان را شكسته ‌است.

نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"