|
روزنامه جوان در یادداشتی از مجموعه جدید عموپورنگ با عنوان «بچه محل» انتقاد کرد.
این روزنامه نوشت:
ظاهراً برنامه عموپورنگ هر قدر جلوتر میرود به شکلی ناگزیر بیش از پیش تن به سکولاریسم و اومانیسم پنهان و پیدا میدهد و این تن دادن را باید مانند بسیاری از برنامههای پربیننده سیما به انفعال در برابر اسپانسرها مربوط دانست.
نام مجموعه جدید عموپورنگ «بچه محل» است و جالب است که در یکی از قسمتهای اخیر ساکنان محل دور هم جمع میشوند تا برای تاسیس مکان یا بنایی تازه در محله نیازسنجی و هماندیشی کنند و هر یک از اعضا پیشنهادی میدهد؛ یکی عنوان میکند که مرکز فرهنگی تاسیس شود، یکی دیگر جایی برای تفریح، اما دریغ از یک پیشنهاد برای ساخت مسجد، البته بیمسجدی محله تقریباً در همه مجموعههای پیشین نیز بروز و ظهور داشت و موضوع تازهای نیست؛ معلوم نیست چرا عوامل برنامه و مدیران شبکه ۲ سیما اینقدر روی تهی بودن برنامههای کودک از معنویت دستکم به شکل غیرمستقیم اصرار دارند، اما موضوع وقتی نگران کننده میشود که این غفلت به جایی میرسد که به تدریج شاهدیم سکولاریسم تنها آسیب برنامههایی از این دست نیست و ردپای پررنگ اومانیسم و ارجاعات همجنسبازانه نیز به برنامههای پربیننده کودکانهای، چون مجموعه بچهمحل باز شده است.
در برنامه بچه محل کاراکترهای جدیدی اضافه شدهاند که حضور آنها عجیب به نظر میرسد. یک عروسکساز در فضایی که قطعههای مختلف بدن انسان روی طبقههای کارگاهش به چشم میخورد با عروسکی که خود او را ساخته به نام «سربالا» حضور دارد؛ دلقکی که زیرشکمش برجستگی بیحیاگونهای دارد.
«سربالا» در رفتار و گفتار و صورتبندی ظاهری تداعیکننده فردی دوجنسیتی است که برخی مواقع با عقب زدن موهایش نقشی زنانه ایفا میکند و برخی مواقع برای ایفاکردن نقش پدر رفتارهای مردانه بروز میدهد؛ عروسکی که به خالقش میگوید بامان (پدر و مادر).
چگونه ممکن است این درهم تنیدگی جنسیتی که بیتردید با رنگآمیزی دلقکوار یادآور نمادگرایی همجنسبازان است از چشم ناظران پخش و مدیران سیما دور مانده باشد.
حال و هوای غیردینی یا ضددینی برنامه بچهمحل حتی خود را در نورپردازی و رنگآمیزی صحنه و دکور هم نشان میدهد.
اگر در سری اول «محله گل و بلبل» از مسجد خبری نبود، دست کم در طراحی صحنه و نورپردازی از رنگهای شاد و رگههایی که نسبت بیشتری با هنر اسلامی دارند، استفاده میشد و به وضوح میشد رد رنگهای آبی روشن، سبز روشن و فیروزهای را حس کرد که در روانشناسی رنگها و فلسفه هنر به عنوان رنگهایی که نسبتی معین با معنویت دارند شناخته میشوند، اما هر چه جلوتر میرویم، رنگها و نورپردازیها در آثار عموپورنگ به سمت تیرگی میروند و هویت اشیا و طراحی صحنه نسبت کمتری با سبک زندگی ایرانی- اسلامی پیدا میکند.
وقتی یادمان میآید که کمتر از یک دهه پیش همین برنامه عموپورنگ با صدای امیرمحمد ترانهای ماندگار با موضوع امام زمان (ع) تولید کرده بود و آنقدر این ترانه خوب تنظیم شده بود که بر دل و جان همه سنین مینشست و چشم مخاطبان راتر میکرد و حالا مشاهده میکنیم که همه آن معنویتها جای خود را به مسائلی دیگر داده، دلمان به درد میآید و با خود میگوییم آیا زمانش نرسیده که مدیران سیما ترمزهای اومانیسم و سکولاریسم پنهان در رسانه ملی را بکشند و بهانهها را برای ادامه این روند خسرانآفرین کنار بگذارند.