|
یوسف حیدری در «ایران» نوشت: «دلم برای ثریا خانم میسوزد. این روزها هم باید عزادار شوهر، خواهر و دامادش باشد هم به فکر جان خودش. چند روز مانده به عید، کرونا همسرش را گرفت و دو هفته قبل هم خواهر و شوهر خواهرش را. خودش هم از چند روز قبل تب و سرفه و تنگی نفس دارد و از خانه بیرون نمیآید.»
اکرم یکی از همسایههای ثریا خانم که مثل بقیه همسایه ها از بیتوجهی این خانواده و بیخیالی آنها نگران است، چادرش را روی سرش محکم میکند و میگوید: «حکایت زندگی ثریا خانم به اینجا ختم نمیشود. مشکل این است که هیچکدام از اعضای خانواده به پروتکلهای بهداشتی اعتقادی ندارند و انگار مرگ برایشان عادی شده. با وجود اینکه کرونا سه نفر از خانواده و نزدیکان شان را گرفته اما حضور در مراسم ختم و رفت و آمدشان قطع نمیشود. هر بار هم چند نفر دیگر مبتلا میشوند.»
محمدعلی پسر بزرگ خانواده مرگ را شتری میداند که جلوی در هر خانهای میخوابد. با همین اعتقاد سفت و محکم میگوید پدرش بهدلیل نارسایی تنفسی فوت کرده و نباید برچسب کرونایی به آنها زده شود: «پدرم سالها درگیر بیماری تنفسی بود و حتی پارسال هم چند روز بیمارستان بستری شد. هر بار دکتر میرفت قرص و شربت برایش تجویز میکردند اما فایدهای نداشت. گاهی سرفه امانش را میبرید. بعد از پیدا شدن سر و کله کرونا کمی احساس نفس تنگی میکرد ولی برای ما عادی بود. دکترش توصیه کرد برای درمان چند روزی بیمارستان بستری شود. با وجود اینکه خیلیها میگفتند الان وقت مناسبی برای بستری شدن در بیمارستان نیست اما پدرم بستری شد و بعد از چند روز به ما خبر دادند کرونا گرفته و در بخش مراقبتهای ویژه بستری شده. پدرم با پای خودش بیمارستان رفت اما بهدلیل اهمال کاری بیمارستان و کادر درمان به کرونا مبتلا شد و چند روز بعد هم فوت کرد.»
محمدعلی این حرفها را برای خیلیها میزند. تلاش میکند بگوید پدرش کرونا نداشته و در بیمارستان مبتلا شده است. بعد از خاکسپاری پدر بهدلیل ممنوعیت برگزاری مراسم ختم در مسجد، اعضای خانواده تصمیم میگیرند این مراسم را در خانه برگزار کنند. خانهای در جنوب شهر با متراژ ۷۰متر. سر و کله میهمانها که از شهرهای مختلف خودشان را به تهران رسانده بودند پیدا میشود و برای تسلی دادن تنگ هم مینشینند و یکدیگر را در آغوش میگیرند و عزاداری میکنند. رفت و آمد اقوام و استفاده از آسانسور همسایهها را نگران میکند اما هرکدام پیش خود میگویند عزادارند و باید مراعات حالشان را کرد.
بعد از چند روز با پیشنهاد تعدادی از همسایهها مدیر ساختمان یکی از گروههای جهادی محلی را برای ضدعفونی راه پلهها و آسانسور به ساختمان دعوت میکند اما خانواده مرحوم بشدت مخالفت میکنند و اجازه این کار را نمیدهند. از نظر آنها این کار نوعی برچسب زدن و بیاحترامی تلقی میشود. سهیل یکی دیگر از همسایههاست که حسابی از بیخیالی این خانواده ناراحت و نگران است: «سال هاست که این خانواده را میشناسیم و با آنها رفت و آمد داریم. آدمهای خیلی خوبی هستند اما اعتقادی به رعایت مسائل بهداشتی ندارند. از وقتی کرونا شیوع پیدا کرد بارها تذکر دادیم که از رفت و آمدشان کم کنند. این را بگویم که این خانواده و اقوامشان خیلی اهل میهمانی هستند و هر شب در خانه یکی جمع میشوند. انگار با خودشان لج کردهاند؛ یکسره میگویند کرونا توهم است و ما ماسک نمیزنیم و مطمئن باشید کرونا نمیگیریم. متأسفانه با وجود اینکه هر روز رسانهها از ابتلا و مرگ تعدادی از شهروندان بر اثر کرونا خبر میدهند اما این خانواده حتی بعد از مرگ خواهر و دامادشان باز هم به همان رویه قبل ادامه میدهند.»
بعد از چهلم پدر خانواده این بار ثریا خانم در غم از دست دادن خواهر و شوهر خواهرش عزادار شد. هر دو آنها در مراسم ختم شوهرش حضور داشتند و از میهمانها پذیرایی میکردند. دو هفته پس از مراسم علائم کرونا در آنها نمایان شد. سهیل از نحوه ابتلایشان به کرونا و مرگ تلخشان این طور میگوید: «آن روزها با وجود مخالفت همسایهها این خانواده مراسم ختم پدرشان را در خانه گرفتند و میهمانها هم از شهرستان و تهران آمدند. بعد از دو هفته فهمیدیم دو نفر دیگرشان مبتلا شدهاند. با گذشت دو روز وضعیتشان حاد شد و به فاصله یک روز هر دو آنها فوت کردند. با فوت این بندگان خدا، بازهم همان داستان قبلی تکرار شد. مراسم دفن با حضور انبوه فامیل و ختم و عزاداری در خانه. با این وضعیت چند روز آینده چند نفر دیگر از این خانواده و بستگانشان به کرونا مبتلا میشوند.»
محمدعلی پسر بزرگ خانواده همچنان اعتقادی به ماسک و رعایت پروتکلهای بهداشتی ندارد. میگوید: «خاله و شوهر خالهام ۶۵ سال سن داشتند و طبیعی است که نتوانند در برابر ویروس کرونا مقاومت کنند اما من جوان هستم و ورزشکار و اگر مبتلا شوم بدنم مقابله میکند. ماسک هم نمیزنم چون احساس خفگی میکنم و تغییری هم در سبک زندگیام ندادهام و نمیدهم. به هر حال عمر دست خدا است.»
با وجود افزایش آمار فوتیهای کرونا به بیش از ۱۹ هزار نفر و روند رو به رشد تعداد مبتلایان به بیش از ۳۰۰ هزار نفر هنوز هم کسانی هستند که اعتقادی به رعایت پروتکلهای بهداشتی و زدن ماسک ندارند. به اعتقاد دکتر اردشیر گراوند جامعه شناس، این بیتوجهی محصول بیدانشی و ناآگاهی بخشی از جامعه است. او با تأکید بر اینکه نرخ باسوادی در ایران نزدیک به ۹۰ درصد است، میگوید: «متأسفانه این باسوادی تبدیل به فرهیختگی نشده است. رعایت نکردن پروتکلهای بهداشتی ریشه تاریخی دارد و خیلی از ما قبل از شیوع کرونا هم اعتقادی به رعایت پروتکلهای بهداشتی نداشتیم. به طور مثال بسیاری از ما هیچ وقت داروهایی را که پزشک تجویز میکند تا آخر مصرف نمیکنیم و به همین دلیل خیلی از ما در خانه داروهای اضافی زیادی داریم درحالی که یک پزشک براساس پروتکلها دارو تجویز میکند و باید حتی با بهبودی نسبی تا آخر مصرف شوند. باید در این زمینه مثل بستن کمربند ایمنی در خودروها آموزش بدهیم تا به یک رفتار تبدیل شود.»
وی همچنین اعتقاد دارد خستگی و مبارزه منفی از دیگر عواملی هستند که باعث میشود برخی از مردم پروتکلهای بهداشتی را رعایت نکنند: «آنها با خودشان لج میکنند و آگاهانه پروتکلهای بهداشتی را رعایت نمیکنند. از طرف دیگر برخی اهل احتمالات هستند و تعداد فوتیها را در ۸۰ میلیون نفر جمعیت ضرب و تقسیم میکنند و میگویند احتمال اینکه به کرونا مبتلا شویم خیلی کم است درحالی که کرونا هیچ سنخیتی با قانون احتمالات ندارد.»
دکتر حسین ابراهیمی مقدم روانشناس نیز دلیل رعایت نکردن پروتکلهای بهداشتی را در چند بخش تقسیم میکند و میگوید: «بعضیها تصور میکنند سلامت جسم و قوی بودن هیکل و اندام درشت آنها را از کرونا دور میکند درحالی که فراوان دیده ایم این ویروس به ورزشکاران هم رحم نمیکند. دسته دوم افرادی هستند که دوست دارند مقاومت و جلب توجه کنند. آنها میخواهند با بقیه تفاوت داشته باشند و از نظر روانشناسی این افراد به اختلال شخصیت نمایشی دچارند. دسته دیگر کسانی هستند که تحت تأثیر جو حاکم و دوستان و اطرافیان قرار میگیرند و تا زمانی که به شکل عینی مشکلات و دردهای ابتلا به ویروس کرونا و حتی مرگ عزیزان را خودشان تجربه نکنند حاضر نیستند پروتکلهای بهداشتی را رعایت کنند. اصولاً این افراد اهل لجاجت هستند. گاهی با خودشان لج میکنند و گاهی با مردم و دولت. این افراد در مسائل دیگر هم نمیتوانند راهکار درستی برای زندگیشان اتخاذ کنند. باید نسبت به این گروه مراقبت بیشتری داشت چون آنها نه تنها باعث ابتلا و مرگ خود میشوند بلکه خیلی از اطرافیان را هم به بیماری مبتلا میکنند و به کام مرگ میکشانند.»