کد خبر: ۵۹۳۴۵۶
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۶ - ۱۵ شهريور ۱۳۹۹

کودک‌کشی «خرس» در خانه پدری!

روزنامه جوان: فیلم «خرس» از سکانس ابتدایی با ارجاع به یک کودک‌کشی خانوادگی آغاز می‌شود و برای مخاطب باهوشی که جریان‌شناسی آثار به اصطلاح ضدجنگ یا ضدخشونت را می‌داند، سکانس سرا پا جنون‌آمیز پایانی را پیش از دیدن آن قابل پیش‌بینی می‌کند.

باز هم مانند اغلب فیلم‌هایی که ضد کرامت پدر و خانواده ساخته شده‌اند، این پدر بیچاره است که به شکلی جنون‌آمیز قرار است دست به یک کشتار خانوادگی بزند؛ سکانسی که فیلم «خانه پدری» را تداعی می‌کند و این بار نیز جنون و بی‌عقلی پدر است که قرار است جنایت پدید بیاورد.

کودک‌کشی «خرس» در خانه پدری!

جالب است همه آثاری از این دست که در آن‌ها خشونت موج می‌زند و فیلمساز گویی با تشتی در دست خون به صورت مخاطب می‌پاشد، ژست ضدجنگ و ضدخشونت دارند، اما پارادوکس خشونت‌خواهی «خرس» قابل کتمان نیست چراکه فیلمساز خشونت را نه در صحنه نبرد و رویارویی دو نیروی متخاصم در جبهه بلکه در کانون یک خانواده ترسیم می‌کند و عامدانه خشونت را از جنگ به صحنه خانواده منتقل کرده و در این کشمکش جنون‌آمیز دخترکشی از سوی پدر آن هم دختری خردسال را به فجیع‌ترین شکل ممکن به تصویر کشیده است، اما دم خروس جایی بیرون می‌زند که فیلمساز تمایل و لذت از خشونت را به شکلی عریان در کانون خانواده به تصویر می‌کشد.

این یک واقعیت غیرقابل انکار است که حتی فیلمسازان بزرگ ژانر جنگ برای استفاده از خشونت در آثارشان حد نگه می‌دارند و اعتدال را رعایت می‌کنند و بدون منطق روی خشونت تأکید نمی‌کنند.

اما خسرو معصومی از آنجا که ظاهراً نتیجه دفاع منطقی مقابل متجاوز را برنمی‌تابد، تلاش کرده به زعم خود نتیجه جنگ (بخوانید دفاع) را جنون و عصبیت نشان بدهد. در دفاع به طور عادی ممکن است تعدادی از زنان بی‌شوهر و عده‌ای از کودکان یتیم شوند، اما حقیقت دفاع که مستلزم نبرد با ظالم و متجاوز است در همه جای جهان و در همه فرهنگ‌ها نه تنها امری ممدوح بلکه مقدس است. کارگردان فیلم خرس، اما کوشیده روی وجوهی که به زعم او زیبا نیست، انگشت بگذارد و به طور طبیعی گشته و پیدا هم کرده (اگر بپذیریم که داستان فیلم او مبنی بر مصداقی بیرونی شکل گرفته است و صرفاً از جهان ذهنی فیلمساز متولد نشده باشد)؛ رزمنده‌ای که همه فکر می‌کردند شهید شده در سکوت خبری ناگهان سرو کله‌اش پیدا می‌شود و وقتی می‌فهمد همسرش ازدواج کرده برای به دست آوردن مجدد او تلاش می‌کند، اما شوهر فعلی حاضر نیست تن به خواسته او بدهد و ما به نوعی شاهد مقابله ناموس با خاک هستیم!

چه معادله عجیبی؛ رزمنده‌ای که برای دفاع از خاک و ناموس به جنگ رفته وقتی از اسارت برمی‌گردد ناموسش را در چنگ مردی هموطن می‌بیند و یک سه ضلعی شکل می‌گیرد و از این به بعد میزانسن طوری چیده شده که احساسات به طور مطلق بر عقل هر سه سوی این مثلث چیره شود. هر سه در این چالش عجیب بچگانه‌ترین رفتار را برمی‌گزیند، اما این فقط شکل داستانی است که پایانش به یک تراژدی خونین ختم می‌شود.

فیلمساز آگاهانه از فیلتر تیره برای فیلمبرداری سود برده تا فضاسازی به عنوان نمادی از وضعیت پس از جنگ کاملاً تیره و تار باشد تا حدی که سبزی جنگل‌های شمال در پس‌زمینه تصاویر به سیاهی می‌زند. شخصیت رزمنده بازگشته به وطن ملغمه‌ای از حماقت و بلاهت است که تازه و زمانی که به خانه برگشته فهمیده چه کلاهی سرش رفته و گویا دشمن اصلی در خانه خودش بوده است!

فیلمسازانی که کوشیده‌اند از زاویه‌ای نه چندان حماسی به زوایای جنگ بپردازند، کم نبوده‌اند، اما برخلاف حاتمی‌کیا که وقتی روی کژی‌ها دست می‌گذارد، حماسه را در دل کار می‌پرورد و در واقع در سوگ حماسه‌ای که بود هنرمندانه و صادقانه مرثیه می‌خواند، فیلمسازانی هم هستند که با ژستی نچسب ماهی خود را از آب می‌گیرند، اما آیا می‌شود در میزانسنی که تماماً عناصر خشونت‌زا در آن چیده شده ژستی صلح‌طلبانه گرفت؟ معصومی این کار را کرده و اثری متناقض‌نما ساخته است.

می‌توان نگاهی کاملاً تراژیک به جنگ داشت و حماسه را ندید، اما تراژدی حقیقی آنجا رقم می‌خورد که در شعار خشونت جنگ را پس بزنی و در عمل از ترسیم جنون‌آمیز آن در خانواده لذت ببری!

قساوت بی‌مورد و غیرمنطقی فیلم بیش از همه آنجایی خود را نشان می‌دهد که فیلمساز برای طبیعی از کار درآمدن صحنه زن‌کشی، بازیگر خردسال را در معرض صحنه‌سازی یک قتل قرار می‌دهد و این موضوع می‌تواند مورد توجه سازمان‌ها و نهاد‌های مدافع حقوق کودکان نیز باشد.

در فیلم خرس هیچ کس خوشبخت نیست، هیچ کس حاضر نیست برای آرام کردن فضا و حاکم شدن عقلانیت ازخودگذشتگی کند. رزمنده‌ای که حاضر شده برای خاک و سرزمینش و احیاناً دین و آیینش مجاهده کند، حاضر نیست در مواجهه با مناقشه‌ای ساده‌تر کوتاه بیاید.

اساساً بازگشت رزمنده به خانه مساوی با برهم زدن آرامش است. ببینید چگونه قرار است مفاهیم جابه‌جا شوند. درست برخلاف فیلم «کیمیا» که رزمنده (خسرو شکیبایی) مردانه و عاقلانه از حقش (بردن دخترش نزد خودش) می‌گذرد، چون قانع می‌شود که اینگونه دخترش خوشبخت‌تر خواهد بود. در فیلم خرس بی‌عقلی و هوای نفس بر همه چیز غلبه دارد.

رفتار سه ضلع اصلی از شخصیت‌های فیلم به جای رفتن به سمت حل و فصل مسئله به سمت ایجاد فاجعه هدایت می‌شود.

اما نکته‌ای که درباره آثاری از این دست اهمیت دارد این است که آن‌ها که فیلم خرس را توقیف کرده‌اند، نباید اجازه دهند عوامل فیلم آدرس غلط به جامعه بدهند. مگر در سینمای ایران تا به حال کم فیلم به اصطلاح ضدجنگ ساخته شده؟

آنچه باعث می‌شود آثاری مثل خرس توقیف شوند، دفاع از کیان و حرمت خانواده است و هیچ فیلمسازی نباید این اجازه را داشته باشد که بدون منطق، صحنه کشتن دختر خردسال از سوی پدر را به تصویر بکشد. مدیران ناظر در سازمان سینمایی موظفند توجیه ترسیم چنین صحنه‌هایی را از فیلمساز طلب و به دلایل مختلف از فیلمبرداری آن جلوگیری کنند، البته سکوت و خلأ قانون نیز به وضعیت فعلی دامن می‌زند. وقتی فیلم توقیف شده به هر دلیلی در فضای مجازی منتشر می‌شود و همه جامعه به آن دسترسی پیدا می‌کنند، دیگر توقیف برای اکران جوابگو نخواهد بود و پیگرد قانونی برای فیلمسازی که دست به ساخت صحنه‌هایی فجیع، چون کودک‌کشی می‌زند، راه‌حلی منطقی‌تر به نظر می‌رسد.


نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"