|
روزنامه شرق در یادداشتی نوشت: در آستانه انتخابات پرهیاهوی ایالات متحده آمریکا که یا به حضور جنجالیترین رئیسجمهور این کشور خاتمه میدهد یا آن را برای یک دوره دیگر تداوم میبخشد، شرایط در ایران نیز هر روز گرمتر از پیش میشود.
در این میانه، باید به چند واقعیت اشاره کرد تا بتوان تحلیل و تجویزی را از پس آن استخراج کرد.
واقع امر آن است که ایران از کشورهایی است که از پی بهقدرترسیدن دونالد ترامپ در آمریکا با بیشترین فشارها مواجه شد؛ تحریمهایی بهغایت پررنگتر و پرفشارتر از دوران اوباما که تقریبا تمام ابعاد عمده اقتصاد و زندگی ایرانیان را شامل شده است. این فشار حداکثری که بعضی از طراحان آن مانند جان بولتون امروز دیگر در تیم حاکم حضور ندارند، بیشترین نمود خود را در شاخصهای اقتصادی ایران داشته؛ درعینحال بعینه در موضوعات دیگر مانند سلامت و درمان نیز دیده میشوند.
واقعیت دوم این است که با وجود بروزهایی که به اجمال ذکر شد، فشار حداکثری بههیچعنوان به «اهداف تعیینشده» خود حتی نزدیک هم نشده است: نه بحرانهای فاجعهباری مانند موضوعات پدیدآمده در سوابق کشورهایی مانند زیمبابوه و ونزوئلا در ایران رخ داد، نه کمبود مواد غذایی و بهداشتی، نه کالاهای اساسی دچار مشکل شد و نه بیش از همه ایران از مواضع برجامی خود عقبنشینی کرد و با تکیه بر زانوان خود، به جای مذاکره با ترامپ شتافت.
درعینحال که سیاست معطوف به قدرت آمریکا اهداف سخت خود را تا حد زیادی بهطور یکطرفه اجرا میکند، باید اذعان کرد که در این سالها برد سیاسی و دیپلماتیک تقریبا همواره با ایران بوده است: از دادگاه لاهه تا شورای امنیت، شکست نشستهای ضد ایران در لهستان و بحرین، رأیگیریهای متعدد شورای امنیت و همه موارد لیست بلندبالای سیاسی که همگی به ضرر ایالات متحده تمام شد و در مجموع میتوان آنها را از مهمترین محورهای در انزوا قرارگرفتن دولت ترامپ در صحنه سیاسی و دیپلماتیک دانست که همگی نشان میدهد ایران در این زمینه و متناسب با توان سخت اقتصادی و راهبردی خود و نیز نظام قدرتمحور بینالملل در شرایط حاضر توانسته به میزان مورد پذیرشی از منافع خود دفاع کند.
واقعیت مهم دیگر اصل انتخابات ایالات متحده است و اینکه در هر حال تا امروز ترامپ با توجه به عمده نظرسنجیهای معتبر، با فاصله معناداری بازنده انتخابات خواهد بود. گویی که انتقادها و تشکیکهای برآمده از تجربیاتی نظیر انتخابات قبلی اساسا مخاطبان را درباره این نوع تحلیلها بدبین کرده؛ اما اگر توجه کنیم که اتفاقا آنچه مدعای نظرسنجیها در سطح ملی بود، درست از آب درآمد، به این تحلیل میرسیم که بدون سرمایهگذاری بر یکی از نتایج مورد انتظار در واشنگتن، تمام حالتها ارزش تحلیل بهعنوان گزینه محتمل را دارند. آنچه امروز جهان را به خود آغشته است، بیماری کروناست؛ بیماری همهگیری که هم استهلاک زیادی را به منابع مالی تحمیل میکند و هم بهطور غیرمستقیم آسیب جدی به اقتصادهای متوسط و بزرگ جهان زده است؛ واقعیتی که در گزارش اخیر صندوق بینالمللی پول قابل رصدکردن است.
برخلاف بسیاری از تحلیلها تقریبا میتوان مطمئن بود که ایران حتی در بدترین شرایط کوتاهمدت یعنی انتخاب مجدد ترامپ نیز خواهد توانست به حیات یکپارچه خود ادامه دهد؛ اما اگر سؤالی مطرح است، مبتنیبر توان و تهدید ایران نخواهد بود؛ بلکه صحبت دراینمیان بر سر انتخاب ایران است که آیا در محورهای مختلف ملی و حاکمیتی میخواهد به مذاکره روی بیاورد یا بر مواضع کنونی خود تأکید کند؛ امری که حدس آن دستکم بدون دردستداشتن نظرسنجیهای علمی دشوار خواهد بود، گویی هر تفکر تلاش میکند گرایش نزدیک به نظر خود را بدیهی معرفی کند.
اگر بخواهیم از مواضع رسمی و تا حدی شعاری فراتر رویم، باید اذعان کنیم که بخشی از موضوع سیاست خارجی و تأثیری که از انتخابات آمریکا خواهد داشت، به علت رقابتها در سیاست داخلی و از همه مهمتر صحنه انتخابات سال آینده خواهد بود. هر قدر در هنگام حضور ترامپ در کاخ سفید به علت وجود فشارهای همهجانبه و فقدان منابع کافی، داوطلبان عرصه قدرت معدود خواهند بود، با قوتگرفتن احتمال پیروزی جو بایدن بر تعداد داوطلبان انتخابات ۱۴۰۰ افزوده میشود و هم تنش میان جناحهای مختلف افزایش مییابد؛ چراکه از طرفی تحلیل پیروزی دموکراتها این فرض را به دنبال خود دارد که او بلافاصله و بدون قیدوشرط به برجام برمیگردد و اگر هم اینطور نشود، احتمالا ارادهای در داخل برای بهرهبردن از فرصت حضور او در قدرت به وجود آمده است؛ بنابراین عمده گرایشهای سیاسی و از همه بیشتر منتقدان سنتی و سرسخت برجام با تاختن به آن و نیز دولت روحانی بر آن هستند که با بهدستگرفتن دولت و مسئله مذاکره احتمالی از این فرصت به نفع شهرت و کارآمدی خود استفاده کنند.
درعینحال به نظر میرسد بهتر است به جای حدسزدن و سرمایهگذاریکردن بر نتیجه انتخابات آمریکا و نیز اتخاذ زودهنگام یک موضع صلب، دست خود را باز گذاشت و با تهیه برنامههایی برای حالتهای مختلف ابتکار عمل را در حوزه سیاست خارجی به دست گرفت؛ چراکه در بزنگاههای محتمل امکان بازیسازی را برای ایران فراهم میکند و نیز حتی در صورت پیروزی دموکراتها میتوان رفتار آنها را تا حدی مدیریت کرد.
این برنامه و طراحی گزینههای متنوع برای صحنههای مختلف بیش از هر چیز باید در تناسب حرفهای با مواضع اصولی حاکمیت در سالهای گذشته طراحی شود و نیز هدفگذاری خود را به جای رقابتهای حوزه سیاست داخلی –یعنی سازوکار دردستگرفتن قدرت، پیروزی در انتخابات به امید اصلاح امور و نهایتا فرصتسوزی بر اثر طولانیشدن و آزمون و خطا کردن– تأمین منافع ملی در حوزه سیاست خارجی بهطور پایداری است که در آینده برای دولتهای مختلف اساسا بهصرفه نباشد که ایران را در مرکز تنش سیاست خارجی خود قرار دهند.
این موضوع البته هم در مقام طراحی و هم اجرا نیازمند استفاده از نخبگان است. بهطوریکه شاید بدنه اداری سنتی پاسخگوی نیاز پیشرو نباشد و احیانا اقتضا بر آن باشد که مانند آنچه تیم آمریکایی در مذاکرات برجام انجام میداد، از توان دانشگاهی کشور برای طراحی و اجرای سناریوهای مدنظر نهادهای ذیربط بهره برده شود.
بهترین کمکی که نیروهای سیاسی غیرمتخصص و غیرکیفی میتوانند در چنین بزنگاههایی به کشور و منافع ملی کنند، کنارهگرفتن از رقابتهای سرسختانه غیرحرفهای و تحمیلنکردن هزینه است؛ چراکه به جز کسانی که تحصیل و سابقه کارشان در تراز برتر جهان است -با هر گرایش سیاسی- امکان پیروزی برای کشور و دورکردن همیشگی سایه تحریم و تهدید از سر کشور وجود ندارد؛ حتی همراهان گذشته نیز در صورت مقررشدن ادامه مسیر با ترکیبی ترمیمشده یا قالبی دیگر بهتر است دست از سهمخواهی سیاسی به صرف توافق نظر، برداشته و از ایجاد تنشهای غیرلازم خودداری کنند.
واقعیت این است که ترامپ در سیاست بینالمللی یک استثناست. البته این به معنی حسننیت دیگر سیاستمداران آمریکایی نیست؛ بلکه شکل آزاردهنده و طغیانگر او در مواجهه با معاهدات بینالمللی است که موجب مواضع کودکانهای مثل خروج از برجام شد. ما نیز نباید اجازه دهیم که چنین استثنای نازلی در سیاست آمریکا و بینالملل معادلات سیاست داخلی و خارجی ما را در میانمدت و بلندمدت تغییر داده و ما را از اراده و روالی که پیش از بهقدرترسیدن او اتخاذ کرده بودیم، خارج کند.
مخلص کلام آنکه با وجود تمام فشارها ایران در مقاومت خود در مقابل ترامپ تا لحظه کنونی موفق عمل کرده و ترجمه این موفقیت به زبان منافع بلندمدت ملی با پیشبینی و تهیه نسخههای جدی و واقعبینانه برنامه سیاست خارجی فعال، مبتکر و مختار از قبل و برای شرایط مختلف ممکن با اراده نظام و استفاده از توان نخبگانی کشور -به معنای واقعی و بهروز در جهان- است.