|
روزنامه شرق: این سؤال همیشه در ذهن مردم ایران در نوسان است: کدام به نفع ماست؛ رئیسجمهور دموکرات یا جمهوریخواه در آمریکا روی کار باشد و این روزها این سؤال به شکل جدیدی رخ نموده است؛ آیا بایدن متفاوت از ترامپ با ایران رفتار میکند یا واقعا آنگونه است که برخی رسانهها تمایل دارند نشان دهند «سگ زرد برادر شغال است».
برای ارزیابی و قضاوت در این زمینه که بایدن در برابر ایران چه رفتاری خواهد داشت، بسیار بسیار زود است و البته تشکیک دونالد ترامپ درباره نتیجه انتخابات موجب شده تا هنوز نتوان قطعی سخن گفت. یکی از بزرگترین آسیبها در حوزه روابط بینالملل است که کشوری در موضع انفعال قرار گیرد و دیگران درباره او استراتژی تعیین کنند.
رابطه چهاردههای پرتنش ایران و ایالات متحده آمریکا حتما یک طرف دارد که بیشترین آسیب را دیده است؛ مردم ایران که از تحریمها و مشکلات متعددی رنج میبرند، برای دسترسی به دارو و غذا با مشکل مواجهاند و اقتصاد کشور با تکانههای جهانی افتوخیز پیدا میکند و یکشبه سرمایههایی بر باد میرود و یکشبه بسیاری سوار آسانسور، از طبقات پایین اقتصادی به طبقات بالای اقتصادی جامعه اوج میگیرند.
از هفته گذشته که هنوز نتیجه انتخابات ریاستجمهوری نهایی نشده بود، از تعدادی کارشناسان روابط بینالملل و کسانی که چهرههای نامآشنایی هستند، خواستیم بهعنوان یک کارشناس ایرانی برای ما بنویسند که به رئیسجمهور جدید آمریکا میگویند که در مواجهه با ایران چه کند؟ کدام رفتار را تکرار نکند و چه چیزی را درباره ایران در دستور کار قرار دهد که میتواند پیامی از ایران باشد به ساکن جدید کاخ سفید. شاید بد نباشد یادآوری کنم که ما نه وطنفروشیم و نه معاند؛ ما فقط و فقط دنبال این هستیم که ایران، در روابط بینالملل کنشگر باشد.
حسننیت، حسننیت میآفریند!
رضا نصری- حقوقدان بینالملل
بهعنوان یک ناظر روابط ایران و آمریکا در چند سال اخیر، از آقای بایدن چند انتظار دارم:
۱) اول اینکه در «عمل» به ایران و دنیا نشان دهد میان دوران او و دوران ترامپ یک تفاوت ماهوی و واقعی وجود دارد. یعنی قانونشکنی، یکجانبهگرایی و رفتارهای نامتعارف را کنار بگذارد و با «حُسن نیت» و تبعیت از حقوق بینالملل وارد عرصه سیاست خارجی شود. برای نشاندادن این تفاوت او باید این برگ سیاه از سیاهترین فصل برای تعاملات بینالمللی و چندجانبهگرایی را ورق بزند؛ اما برای ورقزدن نیز باید ابتدا مشت گرهکرده آمریکا را باز کند!
۲) دوم اینکه آقای بایدن نگرش و سیاست خود در قبال ایران را مطابق توصیهها و فشارهای جریانهای تندرو و لابیهای خاص منطقه شکل ندهد! سالهاست دولتهای آمریکا بر همین اساس در مورد ایران سیاستگذاری میکنند و سالهاست که پیدرپی شکست میخورند! نهایتِ این توصیهها اتخاذ «سیاست فشار حداکثری» بود که جز تشدید تنش، بدنامی و شکست در تمام اهداف آمریکا هیچ نتیجهای درپی نداشت!
پس بداند که آزموده را آزمودن خطاست و لازم است با نگرش متفاوتی پا به میدان بگذارد. لازم است آقای بایدن به ماهیت ضدبشری و جنایتکارانه «سیاست فشار حداکثری» پی ببرد و برخلاف توصیه لابیهای جنگطلب به آثار و تبعات انسانی این سیاست جنایتکارانه بهمثابه «اهرم مذاکراتی» نگاه نکند!
۳) سوم اینکه از دنیای «پساترامپ» و «پساکرونا» درس بگیرد و به عصر جدید بهعنوان یک «فرصت» برای اتخاد «چندجانبهگرایی واقعی» نگاه کند. یعنی اینکه متوجه شود «چندجانبهگرایی» به معنی «ائتلافسازی» علیه یک دولت یا یک ملت دیگر و سوءاستفاده از سازوکارهای بینالمللی برای اعمال فشارهای ناعادلانه به آنها نیست! در دنیای بههمپیوسته امروز که سلامت و امنیت همه انسانها به هم پیوند خورده است، چندجانبهگرایی یعنی شناسایی معضلات و چالشهای بشری و استفاده از سازوکارهای بینالمللی برای حلوفصل آنها!
۴) چهارم اینکه بداند ایران به «احترام» و «حسننیت» پاسخ مثبت میدهد و در برابر «فشار» و «تهدید» واکنش منفی نشان خواهد داد. به قول سلف ایشان «حسننیت، حسننیت میآفریند!».
۵) پنجم اینکه آقای بایدن با واقعبینی، حسننیت و بهدور از جوسازی لابیهای خاص به پیشنهادهای عملی ایران برای حلوفصل مسائل منطقه و فیمابین توجه کند. ایران پیشنهادهای بسیار خوب و سازندهای مانند «طرح صلح هرمز» روی میز قرار داده است. طرحها و پیشنهادهای ایران موضوعات اساسی مانند تروریسم، امنیت جمعی منطقه، آزادی کشتیرانی، مسابقه تسلیحاتی و عدم اشاعه را در بر میگیرد. آقای بایدن میتواند از مذاکرات منطقهای با محوریت «طرح صلح هرمز» استقبال کند و به جای تجهیز نظامی کشورهای حاشیه خلیج فارس، بهویژه عربستان سعودی آنها را به گفتوگو با ایران سوق دهد.
وقت عمل
امیرعلی ابوالفتح- کارشناس مسائل آمریکا
در ساختمان زیبای خانه مشروطه در شهر تبریز، در کنار قهرمانان انقلاب مشروطیت ایران، مجسمهای قرار دارد که یادآور دوستیهای گذشته میان ایران و آمریكا است؛ مجسمه جوان آمریكایی به نام هوارد باسکرویل.
110 سال پیش، زمانی که مبارزات ملت ایران علیه استبداد به اوج رسیده بود، باسکرویل جوان در کنار ایرانیان ایستاد تا به حفظ و پاسداشت آزادی و عدالت کمک کند. باسکرویل در این راه جان داد و ملت ایران به پاس این فداکاری، او را «شهید» نامیدند.
پس از شهادت باسکرویل، دوستی دو ملت برای حدود نیمقرن ادامه یافت تا اینکه در یک بزنگاه تاریخی، دولت وقت آمریكا در خطایی راهبردی، با کودتا علیه دولت قانونی ایران به ریاست محمد مصدق، سنگ بنای دشمنی میان ایران و آمریكا را بنا گذاشتند. از آن زمان حدود 70 سال میگذرد و روابط میان ایران و آمریكا شاهد فرازوفرودهای فراوانی بوده است. بااینحال شاید چهار سال گذشته را بتوان وخیمترین دوران در روابط دو کشور قلمداد کرد.
اکنون با تغییر دولت در ایالات متحده، این احتمال قوت گرفته است که دولت جدید، مسیر طیشده در گذشته را تصحیح کند و چشماندازی از تفاهم در آینده را به وجود بیاورد.
ملت ایران پنج سال پیش و در پی سالها مذاکره، زمینه مفاهمه را از طریق پذیرش مفاد توافق هستهای فراهم کرد و به امید رفع سوءتفاهمات و نگرانیهای طرف مقابل، محدودیتهایی را در راه برنامه صلحآمیز هستهای خود به اجرا گذاشت.بااینحال دولت وقت آمریكا بهطور یکجانبه از توافق هستهای خارج و گستردهترین جنگ اقتصادی را علیه مردم ایران آغاز کرد.
اقدام نسنجیده دولت وقت آمریكا در ترور یک فرمانده ایرانی – سردار قاسم سلیمانی - ایران و آمریكا را تا یکقدمی ورود به جنگ نظامی تمامعیار پیش برد؛ جنگی که اگر رخ میداد، آتش آن سرتاسر منطقه حساس غرب آسیا را در بر میگرفت.شاید نتوان دوران دوستی دو ملت ایران و آمریكا در گذشته را تکرار کرد؛ اما میشود از تشدید دشمنیها در آینده جلوگیری کرد، اگر احترام متقابل و مسئولیتپذیری در روابط دو کشور برقرار شود.
اکنون نوبت دولت جدید آمریكا است که نشان دهد مسیر تخاصم و دشمنی را در پیش خواهد گرفت یا در مسیری گام برمیدارد که به کاهش بیاعتمادی میان طرفین منجر شود.
تردیدی نیست که تغییر در فضای دشمنی میان ایران و آمریكا، فقط به عزم و اراده آمریكاییها بستگی ندارد و باید اقدامی متقابل از سوی ایرانیان نیز باشد. بااینحال ایران همواره اعلام کرده است که آمریكا با بازگشت به توافق هستهای 2015، میتواند به بازسازی روندی کمک کند که در انتهای آن، تنشزدایی یا مدیریت تنشها باشد.
اکنون وقت عمل است. میتوان از فضای «مقاومت حداکثری» ایرانیان در برابر «فشار حداکثری» آمریكاییها به حسن نیت ایرانیان در برابر حسن نیت آمریكاییها رسید.