|
روزنامه آفتاب یزد با دکتر مهدی مطهرنیا، آینده پژوه و کارشناس مسائل بینالمللی و مطالعات آمریکا گفتگو کرده است.
فرمان اجرایی چیست و با دیگر فرامین چه تفاوتی دارد؟
دکتر مطهرنیا در پاسخ به این سوال که:« آقای ظریف گفتهاند با سه دستور اجرایی همه تحریمها لغو میشود آیا این صحبت درست است؟» میگوید: تحریمهایی که رئیس جمهور آمریکا با دستور اجرایی این نهاد داده است امکان برگشت با دستور خود رئیسجمهور را داراست. رئیس جمهور منتخب در بیست ژانویه 2021 که در کاخ سفید مستقر شود همان گونه که فرمان اجرایی رئیس جمهور قبل تحریمهایی وضع شده است همان فرمان رئیس جمهور مستقر میتواند به بازگشت وضعیت ماقبل آن ارجاع دهد. مسئله این است که:
آیا بایدن بر آن خواهد شد تحریمهای مرتبط با فرامین ترامپ را به فوریت بازگشت دهد؟
نکته دیگر راجع به تحریمهای دیگری است که در چارچوب فرمان اجرایی رئیس جمهور نیست بلکه به واسطه پروندههای گوناگون در ارتباط با ایران در چهار دهه اخیر با مواضع مختلف من جمله تحریمهای مربوط به تروریسم، دستیابی به سلاحهای غیر متعارف و فعالیتهای موشکی و هم چنین تحریمهای مربوط به حقوق بشر و نفوذ منطقهای ایران در چارچوب مراجع ذی ربط دیگر ایالات متحده آمریکا از جمله کنگره و مجلس نمایندگان سنا آمریکا تصویب شود. لذا برداشتن هر کدام از این تحریمها حتی تحریمهایی که با فرمان اجرایی رئیس جمهور سابق ایجاد شده میتواند پیامدهای خاصی برای رئیس جمهوری داشته باشد که در جامعه ی دو قطبی شده آمریکا به کاخ سفید راه یابد که سهچهارم آرا از آن وی نیست زیرا آرایی که به او نیز داده شده است بهگونهای در بر گیرنده آرا «ضد ترامپ» است تا اینکه آرا موافق بایدن باشد بنابراین بایدن به عنوان رئیس جمهوری که در یک شکاف اجتماعی آمریکا به کاخ سفید راه مییابد به زعم خود در یک باخت موقعیتی حساس قرار میگیرد. لذا آنچه که ظریف میگوید از منظر منطق حقوقی و سیاسی، بازگشت تحریمهای ناشی از فرمان اجرایی رئیسجمهور را فرمان اجرایی رئیس جمهور بعدی امکان پذیر میسازد اما این احتمال وجود دارد آیا به فوریت بایدن بخواهد در این فضای سیاسی وارد اریکه مسائل مربوط به تهران شود همان گونه که در کمپینهای انتخاباتی هر دو کاندیدا مشخص بود سیاست خارجی درصد پایینی از اهمیت را در دستگاه فکری حاکم بر کاخ سفید از آن خود میسازد و در این میان تهران بخشی از مسئله محسوب میشود.
آنچه که در ایران اهمیت بیشتری دارد برای آمریکاییها از اهمیت کمتری برخوردار پس آنچه که در ایران اهمیت بیشتری دارد برای آمریکاییها از اهمیت کمتری برخوردار است و رئیس جمهور آمریکا باید جوابگوی دو بخش نخبگان و تودهها باشد. بنابراین فضاسازی موجود اکنون در تهران چه به زعم محمد جواد ظریف سیگنالهایی که از تهران فرستاده میشود، در پی ایجاد یک نوع تعادل سازمان یافته شده مبتنی بر یک تابوی همیشگی در ارتباط با مذاکره با آمریکا هستند از یک سو و فضاسازیهایی که نیروهای سیاسی در مقابل، مبنی بر ایجاد نوعی فضای بسیار مطلوب در جهت حل و فصل مسائل ایران و آمریکا با روی کار آمدن بایدن مطرح میکنند هر دو، دو سوی افراط و تفریط را تشکیل میدهند.
روابط آمریکا و کوبا حتی با باز شدن سفارت آمریکا در کوبا پیش روی همه است
به مانند همیشه قطبی شدن جامعه ایران حول محور پرونده ایران و آمریکا را در آستانه انتخابات 1400 پیش میکشد. از این منظر باید گفت که آنچه در هر دو سوی این دو طیف جریان بیان میشود درواقع معطوف به نوع نگرش و نظام آموزشی حاکم بر این روشها در این دو طیف سیاسی است. اما امر واقع یا بالفعل آن است که تحریمهای ایالات متحده آمریکا در زمان ترامپ ادامه تحریمهای زمان اوباما و تحریمهای زمان اوباما ادامه تحریمهای زمان بوش بوده است و قس علی هذا. لذا باید گفت که ماجرای تحریمها با تغییر و تحولات روسای جمهور کاهش نیافته است نوساناتی داشته است اما در مجموعبرداری رو به بالا از خود نشان داده است. مگر آنچه در تهران یک تغییر و تحول عظیم صورت پذیرد و مذاکره با آمریکا در همه جوانب در قالب پرونده ایران و آمریکا و حل مسئله بین تهران و واشنگتن پیش رود اگر نه آنچه که وجود دارد این تحریمها ادامه پیدا میکند همان گونه که روابط آمریکا و کوبا حتی با باز شدن سفارت آمریکا در کوبا در قالب برداشتن همه تحریمها صورت نپذیرفت. این توقع و اضافه کردن توقعات فزایده در جامعه در ارتباط با برداشته شدن تحریمها یک سوی ماجرا است و از سوی دیگر آنچه که طیف مقابل در ارتباط با عدم مذاکره با آمریکا در همه زمینهها بیان میکند میتواند برای ملت هزینههایی را در پی داشته باشد.
رقابتهای سیاسی برای راهیابی به پاستور در 1400؟
دکتر مهدی مطهرنیا در ادامه تاکید میکند: بیش از آنکه این فضاسازی متوجه موضع ایران و آمریکا باشد متوجه فضاسازیهای سیاسی در داخل ایران برای آینده نظام جمهوری اسلامی ایران و رقابتهای سیاسی محسوب میشود. اگر چه ظریف به هر تقدیر اعلام کرده است که تصمیمی برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاست جمهوری ندارد اما یکی از گزینههای مطرح و غیرقابل گریز سیستم با روی کار آمدن بایدن به عنوان رئیس جمهور آمریکا است و اشاره به اینکه او سه دهه است که بایدن را میشناخته است نیز یک وجه پشتیبانیکننده چنین وزرایی محسوب میشود. بنابراین باید گفت که ظریف در ناخودآگاه ذهنی خود اکنون خود را یکی از اساسیترین بنیادهای امتیازگیری در ارتباط با مسئله ایران و آمریکا و تقویتکننده جایگاه و نقش خود به عنوان یک شخصیت سیاسی در سپهر سیاسی سالهای آینده ایران نگاه میکند.
در هر صورت هزینههای مذاکره و عدم مذاکره و فشار تحریمها برای مردم است
وی با تایید این که ترکشهای این گونه صحبتها متوجه مردم است میافزاید: اگر ما مردم را امیدوار به حل مسائل آمریکا آن هم در سه گام و با سه فرمان اجرایی کنیم و این در عمل احتمال بسیار پایینی دارد و حتی از امکان کمی برخوردار است که همه تحریمها تاکید دارم بر همه تحریمها نه برداشتن تحریمهایی که با فرمان اجرایی رئیس جمهور به وجود آمده است آن گونه میشود که پس از برجام حتی مقامات نظام جمهوری اسلامی ایران رسما این توقع را داشتند که با حل و فصل پرونده هستهای ایران در قالب یک توافق نامه به نام برجام نه حتی تعهدنامه بینالمللی همه تحریمها بالاتر از تحریمهای مربوط به پرونده هستهای در همه جوانب برداشته شود اکنون نیز این توقع در این چارچوب برای تودههای مردم و حتی نخبگان سیاسی که به این ابعاد موضوع توجه ندارند فراهم میشود و وقتی در قالب عمل این اتفاق نیفتاد میتواند ضربههای بسیاری را در وضعیت مواج ایران به ویژه در حوزه اقتصاد از نظر خروجی آن و سپس پیامدهای آن در حوزههای دیگر مانند حوزههای سیاسی-اجتماعی به جا گذارد.
و این بحرانهای ناشی از چنین افزایش سطح توقعاتی در سطح اقتصاد و پیامدهای ناشی از آن در عرصههای دیگر متوجه مردم در نظام جمهوری اسلامی ایران است و اگر نه طبقه بالای جامعه و طبقه حاکم در همین روند به عنوان طبقه حاکم خود را مستقر کرده است و توانسته است به عنوان طبقه بالای جامعه در این چهار دهه جابهجاییشان و منزلت اقتصادی و اجتماعی به عنوان طبقه بالای جامعه خود را در ایران امروز از منظر جامعه شناسی سیاسی حاکم کند و ادامه این روند را تضمینکننده جایگاه طبقه ممتاز خود میداند از این سو تزاحمها با بخشی از این طبقه ممتاز ایجاد میشود که ادامه وضع موجود و بالطبع استمرار بحران میان تهران و واشنگتن را تضمینکننده جایگاه خود مییابد و بدین ترتیب در حوزهای از حوزه اقتصاد وجهه ی کارکردی به حوزه سیاست پیدا کرده و جامعه ایران را به سمت دو قطبی شدن بیشتر و رادیکالیزه شدن سریعتر پیش میبرد.
«تئوری میدان مغناطیسی سیاست» چه میگوید؟
اینجا نیز هزینههای آن را مردم باید پرداخت کنند. لذا باید واقعیتهای سیاسی را از امر واقع و آنچه که حقیقت نبرد قدرت در عرصه سیاست است منفک ساخته و ارتباط بین آنها را به درستی مشخص کرد. من «تئوری میدان مغناطیسی سیاست» را چندی است مطرح کردم. در میدان مغناطیسی سیاست امتداد راستای همه فعالیتها مبتنی بر قدرت و افزایش سطح قدرت است و تنها با ایجاد میدانهای باری مثبت و منفی نسبت به این میدان مغناطیسی جهتها تغییر میکند و اگر نه چه جناح راست یا اصولگرا در ایران چه جناح چپ یا اصلاحطلب در این میدان مغناطیسی قدرت هم راستا و هم امتداد هستند ولی جهتهای آنان مخالف است و این جهتهای مخالف در چارچوب شکل دهی منافع هر کدام از این جناحها در این میدان مغناطیسی قدرت در سیاست در ایران شکل میگیرد همان گونه که در میدان مغناطیسی روابط بینالملل و سیاست بینالملل چین و آمریکا هم راستا هستند اما هم جهت نمیباشند در سیاست داخلی و داخل میدان مغناطیسی سیاست در کشورها نیز احزاب حاکم یا جناحهای سیاسی رسمی فعال در یک میدان مغناطیسی سیاست همراستا و هم امتداد هستند وقتی جهتها با یکدیگر مخالف میشود هزینههای ملی بالا میرود و این هزینههای ملی را مردم پرداخت میکنند نه جناحهای سیاسی.