کد خبر: ۶۰۳۳۱۶
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۸ - ۲۴ آذر ۱۳۹۹

زن جوان: عذاب وجدان دارم، مجازاتم کنید!

خراسان: از عذاب وجدانی که دچار آن شده ام به شدت زجر می کشم. دیگر تحمل نگاه های سنگین همسرم را ندارم. روزگار تلخی را می گذرانم و هیچ راهی را برای فرار از این دنیای زجرآور خودساخته پیدا نمی کنم و تنها راه نجاتم را در مجازاتی سخت می بینم، به طوری که ...

زن جوان در حالی که اشک می ریخت، با اصرار همسرش در ادامه این ماجرای تاسف بار به کارشناس اجتماعی کلانتری شهیدهاشمی نژاد مشهد گفت: پدرم مردی معتاد بود و همواره مادرم را مقابل چشمان من و خواهرانم کتک می زد. رفتارهای خشن و وحشتناک پدرم موجب شد تا حس بدی نسبت به مردان پیدا بکنم و از آن ها متنفر شوم.

به همین دلیل به هر خواستگاری جواب رد می دادم تا این که در 25سالگی «مرتضی» به خواستگاری ام آمد. آن ها اگرچه از طبقه متوسط جامعه بودند اما از نظر مالی در رفاه نسبی قرار داشتند. به همین دلیل پدرم مرا مجبور کرد تا به خواستگاری او پاسخ مثبت بدهم چرا که خواهر بزرگ ترم نیز از همسرش طلاق گرفته بود و نزد ما زندگی می کرد.

پدرم از این وضعیت رضایت نداشت و اصرار می کرد تا من زودتر ازدواج کنم. خلاصه با وجود آن که هیچ علاقه قلبی به مرتضی نداشتم، پای سفره عقد نشستم. مرتضی پسری مهربان و با گذشت بود که مرا خیلی دوست داشت، به همین دلیل روزهای خوبی را می گذراندم و هیچ کمبودی را احساس نمی کردم. مرتضی در مغازه لاستیک فروشی پدرش کار می کرد و اوضاع مالی خوبی داشت اما او مردی تعصبی بود و به خاطر سوءظن هایش مدام مرا سوال پیچ می کرد.

با آن که چندین سال از زندگی مشترکمان می گذشت و صاحب یک دختر 15ساله بودیم ولی از رفتارهای همسرم بسیار عصبانی بودم چرا که او مدعی بود با پسرعمه و چند نفر دیگر ارتباط نامتعارف دارم. او می گفت فقط به خاطر آبروی خانوادگی سکوت می کنم تا فرزندم نیز بی مادر نشود وگرنه تو با این گونه رفتارهای غیراخلاقی برای من مرده ای بیش نیستی! و ... در همین آشفته بازار زندگی ام بود که روزی خواهر مطلقه ام سیم کارتی را در گوشی تلفن من گذاشت که بلافاصله پیامک های عاشقانه و تماس های فردی به نام «هوشنگ» آغاز شد.

ابتدا اهمیتی به آن ها ندادم ولی چند روز بعد به ناچار به یکی از پیامک ها پاسخ دادم و به این ترتیب رابطه من و هوشنگ در حالی آغاز شد که او اهل یکی از روستاهای سرخس بود و ادعا می کرد به زودی برای دیدار من به مشهد می آید. خلاصه خودم هم نفهمیدم چگونه با وسوسه های شیطانی، همسر و فرزندم را فراموش کردم و با آن جوان غریبه وارد رابطه تلفنی و پیامکی شدم.

از سوی دیگر مرتضی که به من سوءظن داشت بیشتر مرا زیر نظر گرفته بود تا این که متوجه این رابطه غیراخلاقی شد. حالا هم در حالی عذاب وجدان رهایم نمی کند که تحمل نگاه های سرزنش آمیز همسرم را ندارم چرا که او در زندگی خیلی به من محبت کرد، به طوری که به مناسبت تولدم یک دستگاه خودروی پژو206 آلبالویی رنگ به من هدیه داد ولی من پاسخ محبت هایش را با خیانت دادم و ... شایان ذکر است، به دستور سرگرد علی فاطمی (رئیس کلانتری شهید هاشمی نژاد) پرونده این زوج جوان برای بررسی های کارشناسی و روان شناختی در اختیار مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی


نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"