|
روزنامه همشهری: کاشت 6نهال در سال، آن هم بهمدت 30سال در کانون اصلاح و تربیت مهمترین شرط خانواده داغداری بود که به مناسبت ولادت حضرت زینب(س) قاتل پسرشان را بخشیدند.
این پرونده 27شهریور سال92 به جریان افتاد. صبح آن روز گزارش مرگ پسری 19ساله به کلانتری12 نسیم شهر رباطکریم اعلام شد. این پسر شب قبل در یک درگیری با ضربه چاقو زخمی و به بیمارستان منتقل شده بود، اما در نهایت جانش را از دست داده بود. بررسیها از این حکایت داشت که در شب حادثه مقتول همراه دوستش بوده که با 4جوان در خیابان درگیر شده بودند. یکی از آن 4نفر که میثم نام داشت چاقو همراهش بود و با همان چاقو دست به جنایت زده بود.
بازداشت قاتل در کمد
عامل جنایت نوجوان 16سالهای بود که پس از فرار از صحنه قتل در خانه خواهرش مخفی شده بود. وقتی این اطلاعات در اختیار پلیس قرار گرفت، آنها راهی مخفیگاه قاتل شدند، اما خانواده خواهرش میگفتند که خبری از او ندارند و وی در این خانه نیست. با این حال مأموران به بازرسی خانه پرداختند تا اینکه قاتل فراری را در کمد یکی از اتاق خوابها درحالیکه میان رخت خوابها پنهان شده بود دستگیر کردند.
متهم پس از انتقال به اداره پلیس به ارتکاب جنایت اقرار کرد و توضیح داد: دعوای ما بر سر مسائل پیش پا افتاده رخ داد. آن شب، دوستانم به من زنگ زدند و خواستند با آنها همراه شوم و چرخی در خیابان بزنیم. من که بیکار بودم قبول کردم و با آنها رفتم. آنها همراهشان مشروبات الکلی داشتند که دور هم مصرف کردیم. بعد برای هوا خوری راهی پارک شدیم.
وی ادامه داد: در حال رد شدن از خیابان بودیم که صدای بوق پژویی مرا که در حال خودم بودم به وحشت انداخت. راننده فریاد کشید که چرا وسط خیابان ایستادهایم و راه را سد کردهایم. ما هم عصبانی شدیم و گفتیم چرا بوق میزنی و به راننده فحش دادیم و همین موضوع باعث شروع درگیری شد. راننده پژو که عصبانی شده بود از ماشین پیاده و با ما گلاویز شد. همزمان دوست او که داخل ماشین بود پیاده شد. نمیدانم به قصد هواخواهی از دوستش به سمت ما آمد یا قصد میانجیگری داشت، اما هر چه بود پیاده شدنش باعث شد که در این درگیری به قتل برسد.
قاتل گفت: چند روز قبل از این حادثه در داخل پارک نزدیک خانهمان یک چاقوی تزیینی پیدا کرده بودم که آن شب همراهم بود. دستم را داخل جیبم بردم و آن را برداشتم و ضربهای به سمت دوست راننده پرتاب کردم. از بخت بد من تیغه چاقو به او اصابت کرد و جانش را گرفت. من در عالم مستی مرتکب قتل شدم و قصد جنایت نداشتم.
2حکم قصاص
متهم به قتل پس از اقرار به جنایت به کانون اصلاح و تربیت انتقال یافت و پس از مدتی در دادگاه کیفری پای میزمحاکمه رفت و به قصاص محکوم شد. حکم مرگ پسر نوجوان در دیوان عالی کشور تأیید شد اما او بهدلیل سن کمش و همچنین با توجه به تصویب قانون جدید مجازات اسلامی که در آن شرایطی پیشبینی شده که درصورت تأیید از سوی دادگاه افراد زیر 18سال درصورت ارتکاب قتل قصاص نمیشوند، درخواست اعاده دادرسی کرد.
درخواست وی تأیید و پرونده برای رسیدگی مجدد به دادگاه فرستاده شد، اما در جریان محاکمه دوباره متهم، قضات اعلام کردند که هرچند متهم در زمان ارتکاب قتل زیر 18سال سن داشته اما میدانسته که ضربه چاقو کشنده است و با علم به این موضوع به مقتول ضربه زده است؛ بنابراین وی را مشمول قانون جدید مجازات اسلامی که میگوید« افراد بالغ کمتر از 18سال اگر ماهیت جرم انجام شده و یا حرمت آن را درک نکنند و یا در رشد و کمال عقل آنان شبهه وجود داشته باشد، قصاص نمیشوند» ندانستند و برای بار دوم حکم به قصاص وی دادند. این حکم مدتی بعد به تأیید قضات دیوان عالی کشور رسید و شمارش معکوس برای اجرای آن آغاز شد.
بخشش
پرونده برای انجام مقدمات اجرای حکم به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد. در این شرایط تیم صلح و سازش دادسرا با دستور قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرا و محسن اختیاری سرپرست اجرای احکام، تلاش خود را برای جلب رضایت از اولیای دم آغاز کردند. تلاش آنها نتیجه داشت و اولیای دم روز شنبه اعلام کردند که به مناسب تولد حضرت زینب(س) قصد دارند از قصاص قاتل صرفنظر کنند اما آنها دو شرط برای گذشت از قصاص مطرح کردند؛ اول اینکه قاتل پس از آزادی برای همیشه از محله آنها یعنی نسیمشهر رباط کریم برود و دومین شرط اولیای دم این بود که قاتل از روزی که آزاد میشود بهمدت 30سال در دو روز خاص، یکی روز عاشورا و دوم روز فوت پسرشان یعنی 27شهریور ماه، هر روز 3نهال و در مجموع 6نهال در محوطه کانون اصلاح و تربیت بکارد. متهم به قتل که هماکنون در بند جوانان کانون اصلاح و تربیت زندانی است، شرط اولیای دم را پذیرفت و از آنها حلالیت طلبید و گفت که توبه کرده و از قتلی که مرتکب شده پشیمان است و عذاب وجدان دارد. به این ترتیب با بخشش اولیای دم، متهم به قتل از مرگ و چوبه دار فاصله گرفت تا بهزودی از لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شود.