کد خبر: ۶۰۶۴۸۷
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۳ - ۲۱ دی ۱۳۹۹

وقتی دزد به دزد می‌زند

همشهری: مرد فریبکار، نقش خواستگار را بازی می‌کرد تا دست به سرقت پول و طلاهای دختران دم بخت بزند. این مرد اما تصورش را هم نمی‌کرد که دزد به خانه‌اش دستبرد بزند و همه اموالی که از طعمه هایش دزدیده بود را سرقت کند.

تحقیقات برای دستگیری خواستگار فریبکار از 3‌ماه قبل، با شکایت دختری که معاون یکی از بانک‌های تهران بود شروع شد. او به پلیس گفت: چند وقت پیش زمانی که می‌خواستم از محل کارم به خانه بروم، خودرویی مقابلم توقف کرد و سوار شدم. راننده می‌گفت که مسافرکش نیست و وقتی دیده منتظر ماشین هستم تصمیم گرفته مرا به مقصدم برساند. او مدعی بود که تاجر است و وضع مالی خوبی دارد. آن روز آشنایی ما شروع شد و گاهی تلفنی حرف می‌زدیم و گاهی هم چت می‌کردیم تا اینکه مدتی بعد از من خواستگاری کرد.

درخواست عجیب

شاکی ادامه داد: خواستگارم که حامد نام داشت یک روز به من گفت«اگر به من اعتماد داری طلاهایت را برای چند روز در اختیارم قرار بده». من هم برای اینکه علاقه‌ام را به او ثابت کنم این کار را کردم اما چند روز بعد حامد به من زنگ زد و گفت عمویش فوت شده است. او مدعی شد که برای انجام مراسم خاکسپاری به شهرستان رفته است و نیاز به پول دارد. من هم حدود 2میلیون تومان به او دادم اما بعد از آن روز حامد ناپدید شد و موبایلش هم خاموش بود. آنجا بود که متوجه شدم فریب یک خواستگار قلابی را خورده‌ام.

شکایت‌های سریالی

دختر جوان تنها قربانی حامد نبود. مدتی بعد 3دختر دیگر هم با مراجعه به پلیس شکایت‌های مشابهی را مطرح کردند و گفتند که طلاهایشان توسط خواستگاری قلابی به اسم حامد سرقت شده است. مأموران پایگاه سوم با دستور قاضی علیرضا بهشتی، بازپرس شعبه دوم دادسرای ناحیه 34تهران تحقیقات خود را برای شناسایی خواستگار قلابی ادامه دادند تا اینکه مشخص شد یکی از شاکیان که قبلاً درباره شگرد خواستگاران قلابی در روزنامه‌ها خوانده بود، برای احتیاط شماره پلاک ماشین این مرد را یادداشت کرده است. در ادامه معلوم شد که خودروی مورد نظر متعلق به همسر حامد است و به این ترتیب مأموران موفق شدند خواستگار قلابی را دستگیر کنند. این مرد 28ساله پس از دستگیری به سرقت سریالی از دختران دم بخت اعتراف کرد و تحقیقات از وی ادامه دارد.

گفت‌وگو با متهم

انگیزه‌ات از این سرقت‌ها چه بود؟

مشکل مالی داشتم. من کارمند یک شرکت بودم اما چند‌ماه قبل به‌دلیل کرونا و نبود پروژه اخراج شدم. همسرم از خانواده‌ای ثروتمند بود که همیشه به من سرکوفت می‌زد. برای پول دادن، برای اینکه ماشینش را در اختیارم قرار دهد و برای هر کار دیگری که می‌کرد. به همین دلیل تصمیم گرفتم دست به سرقت بزنم.

ایده این سرقت چطور به ذهنت خطور کرد؟

خیلی اتفاقی. به‌خاطر تیپ و ظاهری که داشتم، دختران به راحتی به من اعتماد می‌کردند و خودم را تحصیلکرده، تاجر، مدیر شرکت و... جا می‌زدم و طلاها و پول‌هایشان را سرقت می‌کردم.

با اموال سرقتی چه کردی؟

پول‌ها که خرج شد اما طلاها را ازمن دزدیدند و خودم الان یک مالباخته هستم. راستش تمام طلاها را داخل صندوقی گذاشتم و می‌خواستم سر فرصت آنها را بفروشم. صندوق کوچک را زیر تخت جاسازی کرده بودم اما چند روز قبل دزد به خانه ما زد و از بخت بدم صندوق طلاها را دزدید. نمی‌دانم چطور به ذهنش رسیده بود که زیر تخت را بگردد و طلاها را سرقت کند. من شکایت کردم اما درنهایت چیزی دستگیرم نشد و تمام طلاهایی که دزدیده بودم دزدیده شد.


نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"