کد خبر: ۶۰۷۸۹۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۰ - ۰۴ بهمن ۱۳۹۹

آغاز ترامپ‌زداییِ بایدن از چهره سیاسی آمریکا

شرق: بعید است ترامپ از جغرافیا و به‌تبع آن از سیاست آمریکا محو شود. اگرچه تلاش‌های بسیاری صورت می‌گیرد تا این اتفاق بیفتد. دموکرات‌ها و برخی جمهوری‌خواهان به‌دنبال محکوم‌کردن ترامپ در دادگاه سنا هستند تا او برای همیشه از پست‌های دولتی کنار گذاشته شود.

البته ترامپ از این اقدامات بی‌خبر نیست و به‌همین‌دلیل در آخرین لحظات خداحافظی‌اش، از بازگشتش به سیاست در قالب حزب میهن‌پرستان سخن به میان آورده است. حالا دموکرات‌ها و برخی جمهوری‌خواهان دشمن مشترک پیدا کرده‌اند: «دونالد ترامپ!» اما ترامپ هنوز یکی از قدرتمندترین و بانفوذترین چهره‌های سیاسی در میان طبقات تندرو و فقیر آمریکاست: «مردمی که آمریکا را برای آمریکاییان می‌خواهند».

بی‌تردید همین نفوذ و قدرت در لایه‌هایی از آحاد جامعه کار را برای جو بایدن کهن‌سال و دموکرات‌هایی که نقش عصا را برعهده دارند سخت خواهد کرد. آنان به‌خوبی می‌دانند حتی حامیانشان یکپارچه نیستند و در میانشان عده‌ای هستند که از ترس ترامپ به دموکرات‌ها (بایدن) روی آورده‌اند. از طرف دیگر هنوز میلیون‌ها نفر هوادار ترامپ هستند. با اینکه بایدن آرام، متین و عاقل است اما جذابیت ندارد.

همان چیزی که ترامپ در میان حامیان خود از آن برخوردار است. پس گذر زمان اصلا به نفع بایدن نیست مگر اینکه کاری کند کارستان. جمهوری‌خواهان زیرک هم به عدم جذابیت بایدن آگاه‌اند و آینده سیاسی خود و پیروزی‌شان را در همین کهن‌سالی و عدم جذابیت او جست‌وجو می‌کنند.

با وجود این حذف ترامپ به نفع دموکرات‌ها و بسیاری از جمهوری‌‌خواهان است. در واقع مسئله اصلی، ترامپ نیست؛ مسئله اصلی سرمایه‌داری علیه سرمایه‌‌داری است و اعتراض مردمی که علیه این شیوه سرمایه‌داری پا به میدان گذاشته‌اند و اکنون سرخورده به خانه‌هایشان بازگشته‌اند و توجیه آنان در قالب اینکه هر انتخابی برنده و بازنده‌ای دارد کار ساده‌ای نیست.

ازاین‌رو با اصراری که دموکرات‌ها و دستگاه قدرتمند قضا بر صحت انتخابات داشته است، اما ترامپ و مردم باور نکرده‌اند تقلبی صورت نگرفته باشد. آنان از این منظر درست می‌گویند. گویا تقلبی صورت گرفته است، البته تقلبی نه در سطح جابه‌جایی آرا. باید گفت در دموکراسی آمریکایی میل حدود 73 میلیون نفر نادیده گرفته شده است و آنان اکنون احساس می‌کنند: «ارزش و معنا در چیزها خانه ندارد؛ بلکه از سوی نیروهای میل‌ورز تولید می‌شوند که آنان را به تصرف خود درآورند».

در سال 2016 ترامپ با همین دستگاه میل‌ورزی رأ‌‌ی‌دهندگان خود را مجذوب خویش کرد اما در دوره چهارساله خود این باور را به وجود آورد که خطری جدی برای مافیای سرمایه‌داری است که از جنس و جنم او نیستند. ترامپ نه‌تنها خطری برای آمریکا محسوب می‌شد، بلکه دستگاه میل‌سازی این باور را به وجود آورد که او خطری جدی برای دنیاست و زمینه و مصداق‌های این خطر را دست‌برقضا خود ترامپ در اختیار مخالفانش قرار داد. انتخابات آمریکا جنگ ثروت علیه ثروت و جنگ امیال‌ است.

به گفته ترامپ و حامیانش، دموکرات‌ها و ساختار بوروکراتیک آمریکا امیال آدم‌ها را به ضرر او برساخته و به مردم جنسی تقلبی داده‌اند. ترامپ می‌داند: «آمریکا در یک اقتصاد سرمایه‌دارانه به سر نمی‌برد، بلکه در جامعه‌ای سرمایه‌دارانه زندگی می‌کند». آنچه مردم را خشمگین می‌کند، این است که تاکنون فکر می‌کردند سوژه بوده‌اند و زمانی می‌فهمند این‌گونه نبوده و دست‌کاری محسوس و مرئی در ذائقه میل‌ورزی‌شان دخالت داشته است.

این برداشت آنان را خشمگین کرده و منجر به عصیان شده است. از اینجا می‌توان به یک تفاوت اساسی ترامپ و دیگر سیاست‌مداران آمریکایی اشاره کرد. او با صراحت دروغ می‌گوید و این تقصیر او نیست که عده‌ای از مردم دروغ‌هایش را باور می‌کنند و دوست دارند: «انسان‌ها در تصور اینکه آزاد هستند فریب خورده‌اند؛ باوری که فقط مبتنی است بر اینکه ایشان از اعمالشان آگاه‌اند و از عللی که به آن تعین می‌بخشد غافل».

اگر به انتخابات ایران و این جمله معروف بازگردیم که مردم ایران غیرقابل پیش‌بینی‌اند، معنای دیگر آن این می‌شود: «به دشواری می‌توان میل مردم ایران را دست‌کاری کرد». انتخابات خرداد 76 فوران میلی بود که منشأ تمنای آن به‌درستی روشن نشد؛ حتی در انتخابات 84 هم این‌گونه بود. شاید آنچه سیاست‌ورزی در ایران را جذاب و خطرناک می‌کند، همین نکته است که سرمنشأ امیال مردم را به دشواری می‌توان عیان کرد.

بعد از انتخابات 2016 و با عملکرد ترامپ در سطح داخلی و خارجی این گمانه‌زنی به راه افتاد که بعید است نخبگان سرمایه‌داری آمریکا این روند را تحمل کنند و قطعا برای آن چاره‌ای خواهند اندیشید، البته چاره‌ای در سازوکارهای دموکراسی آمریکایی. شاید همین قاعده و همین گمانه‌زنی‌ها در دوره چهارساله اول احمدی‌نژاد و بعد از کارهای اعجاب‌انگیز او به راه افتاد که ادامه دولت‌داری به این شیوه ناممکن است.

این گمانه‌‌زنی‌ها در پایان دوره اول دولت نهم به اوج خود رسید و ماشین تولید میل اصلاح‌طلبان و نخبگان جامعه برای اولین‌بار به کار افتاد تا مانع بازگشت رئیس دولت نهم شود؛ اما احمدی‌نژاد دوباره پیروز شد و وقایع بعدی نه‌تنها در روند کاری و عملکردهای او تغییری ایجاد نکرد، بلکه احمدی‌نژاد را بیش از پیش به تک‌محوری و تصمیم‌های خودخواسته پیش راند. این تک‌محوری در دولت دهم چنان پررنگ شد که بسیاری از اصولگرایان هم از اطراف دولت او پراکنده شدند. اصولگرایان بر این باورند که اعتراضات 88 را آمریکا با همکاری کشورهای اروپایی به راه انداخته‌اند.

اگر این ادعا درست باشد، نتیجه ناخوشایندی به دست خواهد آمد مبنی بر اینکه این کشورها توان تولید میل در توده‌های مردم ایران را دارند. اگر احمدی‌نژاد در انتخابات پیروز نمی‌شد و رئیس‌جمهور دیگری حتی از طرف اصولگرایان روی کار می‌آمد، شاید جلوی خسارت ناشی از دولت دهم گرفته می‌شد.

همان‌گونه که بایدن در آغاز اولین روزهای ریاست‌جمهوری‌اش نشان داد ناگزیر است فرمان‌های نادرست ترامپ را که از دیدگاه او مغایر با منافع آمریکاست، لغو کند. یقینا بایدن باید در روزهای اول در موج به‌وجود‌آمده از پیروزی در انتخابات به‌سرعت دست به اقدامات مهمی بزند، چراکه هرچقدر زمان بگذرد تضادها و تعارض‌ها سر باز خواهند کرد و این تضادها مانع پیشروی‌اش خواهند شد. بایدن در آغاز کار نشان داده به این امر کاملا واقف است و برای همین پیشروی به ‌سوی ترامپ‌زدایی را به‌سرعت آغاز کرده است. اینکه او تا کجا می‌تواند پیش برود چیزی است که در آینده عیان خواهد شد.

احمد غلامی - سردبیر


نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"