|
علی ربیعی در روزنامه ایران نوشت: طی دو سال اخیر به موازات فشار حداکثری، برخی سعی کردهاند نوعی شکاف در گفتمان هستهای ایجاد کنند. در این عرصه شاهد نوعی برگشت ارتجاعی به گفتمانسازی دوره رئیسجمهوری پیشین درخصوص انرژی هستهای هستیم. گفتمان «ترمز بریدن» اکنون در تریبونهای متفاوتی طنینافکن شده است.
در ایام رئیسجمهوری قبل مجموعهای از کردارهای گفتمانی و غیرگفتمانی و عملیات وحشیانه تحریمی که به قوت تمام از سوی امریکا و صهیونیسم بینالملل تعقیب میشد در خدمت این امر قرار داشت که بین انرژی هستهای و گفتمانسازی ملی، دموکراتیک و صلح جویانه از آن، نوعی انفصال و انشقاق ایجاد کرده و به این ترتیب مدیریت و جهتدهی به این تکنولوژی عظیم را به کنترل بیگانگان درآورند و به گواه تاریخ و اظهارات بعدی، این شادمانهترین دوره برای رژیم صهیونیستی در انزواسازی ایران مربوط به تولید واژگان و کلمات دولتمردان آن دوره میباشد. برجام چرخه گفتاری میان آن دو جریان ناهمگن را شکست و توازنی نوین میان چرخ سانتریفیوژها و چرخ زندگی شهروندان به وجود آورد.
باید توجه داشت که در عرصه تبلیغات و انتشار سخن ما در یک فضا و زمین بشدت نابرابر جهانی حرکت میکنیم. در چنین جهانی وقتی سخن از دفاع میرود، باید به زبانی سخن بگوییم که بتوانیم جهتگیری آن را بهطور دقیق متوجه اهداف تعیین شده دفاعی کنیم. یعنی راه را بر هرگونه سوءتفاهم و سوء بهرهجویی دستگاه تبلیغاتی صهیونیسم جهانی ببندیم. نباید به گونهای درباره حق ملی توان دفاعی نظام بازنمایی کرد که باعث رونق پنتاگون شود و یا سوخت ماشین تبلیغاتی جنگافروزان صهیونیستی را تأمین کند.
فتوای رهبر معظم انقلاب در منع تولید و داشت و کاربرد همه اشکال سلاحهای کشتارجمعی صراحت و درخشش خیرهکنندهای دارد، تولید گفتار ناشیانه درباره انرژی هستهای ضمن به محاق سپردن ارزش جهانشمول آن فتوا زمینه مساعدی به دست دشمنان ایران و کاسبان خون و جنگ و تحریم میدهد تا به شکل دلخواه خود اهداف انرژی هستهای کشور را بازنمایی و در حقیقت تحریف کنند. فاصله گرفتن از گفتار روشن رهبر معظم انقلاب درباره انرژی هستهای همواره میتواند مستعد مصادره به مطلوب شدن توسط دشمنان ایران باشد.
وقتی برخی گفتار هستهای را از جایگاه اصلی و رسمی خود منتزع کرده و سعی میکنند کارکردی «بازدارنده» به آن بدهند، روح صلحآمیز این دستاورد ملی بهطور ناخودآگاه مخدوش میشود و در معرض مصادره گفتاری دشمنان قرار میگیرد.
این همان گردنه و همان عقبهای بود که متأسفانه نخستین دولت ملی و منتخب کشورمان مرحوم مصدق نتوانست از آن عبور کند. پیشگامان ملی کردن صنعت نفت با آگاهی به هوچیگریها و امنیتیسازیهای دشمنان ایران بود که از همان ابتدا سعی کردند میان آنچه که «صلح جهانی» مینامیدند با امر ملی یک ترکیب و پیوند شایسته به وجود آورند.
بهانه آن روز «خطر کمونیستی شدن ایران» بود و شگرد امروز امنیتیسازی انرژی هستهای است. هسته مرکزی برجام چنانچه مسئولان دولتی بارها تأکید کردهاند، شکستن سد «امنیتیسازی ایران و برنامه انرژی هستهای» بود.
بنابراین کسانی که سعی دارند برنامه انرژی هستهای کشورمان را در هالهای از رمز و راز گفتار امنیتی بستهبندی و بازنمایی کنند بهطور ناخودآگاه میتوانند تسهیلگر همان امنیتیسازیهایی باشند که فرجامی بجز آن قطعنامههای شوم و ضدایرانی نداشت.