|
روزنامه همشهری: پدر به همه گفته بود که پسرش به دوبی مهاجرت کرده است اما ماجرا کمی عجیب و مرموز بود؛ چرا که هیچکس از این سفر خبر نداشت تا اینکه بعد از گذشت 9ماه مشخص شد که پدر در اقدامی هولناک پسرش را کشته و در تمام این مدت داستان سرایی میکرده است.
صبح 22مرداد پارسال، مأموران جمعآوری پسماند شهرداری بخشی از جسد مردی را در سطل زبالهای حوالی خزانه کشف کردند. آنها موضوع را به پلیس خبر دادند و طولی نکشید که مأموران به همراه محمدجواد شفیعی، بازپرس ویژه قتل در محل حادثه حاضر شدند. آنطور که مشخص بود جسد متعلق به یک مرد بود؛ مردی که حدود 6ساعت از مرگ وی میگذشت و قاتل یا قاتلان جسد وی را مثله کرده و بخشی از آن را درون سطل زباله رها کرده بودند. در این شرایط با دستور قاضی جنایی، جستوجو برای پیدا کردن بقیه جسد ادامه یافت.
همزمان بخشی از جسد که نیم تنه مرد بود به پزشکی قانونی انتقال یافت تا شاید هویت مقتول شناسایی شود. درحالیکه تحقیقات ادامه داشت، چند ساعت بعد یعنی شامگاه همان روز به تیم تحقیق خبر رسید که نیمتنه دیگری در سطل زبالهای حوالی کهریزک توسط یک کارتنخواب پیدا شده است. تیم جنایی راهی محل شدند و احتمال دادند که دو نیم تنه مربوط به یک نفر باشد. اما با توجه به اینکه هنوز سر جسد پیدا نشده بود، قاضی جنایی دستور آزمایش دیانای صادر کرد تا مشخص شود دو نیم تنه متعلق به یک نفراست یا نه.
پرونده پیچیده
کارآگاهان برای کشف معمای این جنایت مرموز ابتدا باید هویت مقتول را شناسایی میکردند. به همین دلیل به بررسی پرونده افراد گمشده که بین 20تا 40سال سن داشتند پرداختند اما چون جسد بدون سر بود کار پلیس برای شناسایی وی از سوی خانوادههایی که فرزندانشان گم شده بودند دشوار بود. با این حال آزمایش دی انای از جسد انجام و پرونده افراد گمشده یکی پس از دیگری بررسی شد اما تحقیقات به بن بست رسید و معلوم شد گزارشی از ناپدید شدن فردی با مشخصات مقتول در اداره پلیس پایتخت ثبت نشده است.
9ماه بعد
تیم جنایی همچنان با یک معمای پیچیده روبهرو بود تا اینکه چند روز قبل پسری جوان به اداره پلیس رفت و از ناپدید شدن برادرش خبر داد. وی گفت: مردادماه پارسال بهدلیل اعتیادم در کمپ بستری شدم و بعد از ترک و خروج از کمپ به خانه برگشتم. اما اثری از برادر34ساله ام نبود. سراغش را از پدرم گرفتم و او گفت که به همراه دوستانش به دوبی مهاجرت کرده است. اوایل حرف پدرم را باور کردم که میگفت برادرم برای کار و زندگی به خارج از کشور رفته است چرا که او همیشه میگفت دلش میخواهد در خارج از کشور زندگی کند. اما مدتی بعد وقتی از پدرم خواستم شماره تماس او را به من بدهد جواب سر بالا داد.
وی ادامه داد: ماجرا کمی عجیب بود. چرا که در ادامه متوجه شدم هیچکس جز پدرم از سفر برادرم خبر نداشته و از طرفی عجیب بود که برادرم نیز با ما تماس نمیگرفت. او همیشه با پدرم اختلاف و درگیری داشت و حالا احتمال میدهم که پدرم درباره سرنوشت برادرم دروغ میگوید. چندینماه است که از برادرم بیخبر هستیم و این ماجرا کمی مشکوک و عجیب است.
راز داستانسرایی عجیب
مشخصاتی که پسر جوان از هیکل و آثاری که روی بدن برادرش بود به پلیس داد با جسد مثله شده مطابقت داشت. در این شرایط بازپرس جنایی دستور بازرسی خانه پسر ناپدید شده و تحقیق از پدر 80ساله وی را صادر کرد. وقتی مأموران قدم در این خانه گذاشتند با آثار لکههای خون که مشخص بود برای چندینماه قبل بوده روبهرو شدند. از سوی دیگر در بررسیها مشخص شد آثار لکههای خون متعلق به پسر ناپدید شده است. پیرمرد اما مدعی شد پسرش قبل از سفر ، مدام خون دماغ میشده است.
او همچنان اصرار داشت که پسرش به خارج از کشور رفته است اما حرفهای او عجیب و اسرارآمیز بود. در این شرایط مأموران به استعلام پرداختند و مشخص شد که پسر ناپدید شده هرگز از کشور خارج نشده و گفتههای پدرش دروغ است. از سوی دیگر با انجام آزمایشهای لازم مشخص شد که جسد مثله شده متعلق به پسر ناپدید شده است. این یعنی او 9ماه قبل به قتل رسیده و با توجه به شواهد موجود کسی جز پدرش راز جنایت را نمیدانست.
با دستور بازپرس جنایی پدر 80ساله بازداشت و سرانجام راز قتل پسرش را فاش کرد. او گفت: همسرم چند سال قبل فوت شد و من با پسرهایم زندگی میکردم. اما مدتها بود که با پسرم اشکان دچار اختلاف شده بودم. او همیشه از من درخواست پول میکرد و بر سر این موضوع مدام درگیری داشتیم. او اصلا به من که پدرش بودم و سالها برایش زحمت کشیده بودم اهمیتی نمیداد و هر بار که دعوایمان میشد به من بیاحترامی میکرد. حتی مراعات سن مرا هم نمیکرد و همه اینها باعث شد که بهشدت از دست او عصبانی شوم.
وی ادامه داد: اذیتهای او به حدی بود که سرانجام تصمیم به قتل پسرم گرفتم. روز حادثه وقتی با او تنها بودم و طبق معمول دعوایمان شد با چاقو وی را به قتل رساندم. بعد از قتل میخواستم جسد را از خانه بیرون ببرم اما سنگین بود و زورم نرسید. از طرف دیگر میترسیدم هر لحظه بچه هایم برسند و از راز جنایت مطلع شوند.
به همین تصمیم گرفتم جسد پسرم را مثله کنم تا حمل آن برایم راحتتر باشد. قطعات جسد را داخل نایلون گذاشتم و با ماشین از خانه خارج شدم. بخشی از آن را در سطل زباله و سر او را داخل رودخانهای در اطراف تهران انداختم. بعد هم به بچههایم به دروغ گفتم که اشکان برای زندگی و کار به خارج از کشور رفته است اما یکی از بچههایم مدام سراغ برادرش را میگرفت و چون به موضوع مشکوک شده بود به اداره پلیس رفت و من لو رفتم.
با دستور قاضی محمد جواد شفیعی بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران، متهم به قتل در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.