|
«آرمان ملی» گفتوگویی با محمد نعیمیپور فعال سیاسی اصلاحطلب داشت که در ادامه میخوانید.
جــریـــان اصــلاحات پیوسته ادعا کرده که برای تــحقق مطالبات مردم به صحنه میآیـــد. با این حال شما در یکی از گـــفتوگوهای خود اعلام کردید که مشارکــت مردم طبق نظرسنجیها حدود 40 درصـــد است. با این تفاسیر چرا جریان اصـــلاحات به خواست اکثریت توجه نکرده و به دنبال معرفی نامزد در انتخابات ریاست جمهوری است؟
اینکه مردم در انتخابات شرکت میکنند یا خیر، یک موضوع مهم است اما اینکه چرا باید گروههای سیاسی در انتخابات شرکت کنند، موضوع دیگری است. به اعتقاد من تا زمانی که صندوق رای معنا و مفهوم دارد، مردم باید از این حق استفاده کنند، هرچند که مشارکت نکردن در انتخابات نیز حق مردم است. معنای کنارهگیری احزاب و جریانهای سیاسی آن است که روش معمول سیاستورزی را قبول ندارند یا به دلیل ترس از شکست از انتخابات کنارهگیری میکنند. این رویه غیر قابل قبول است. سیاستورزی بدون خشونت، تمکین کردن به رای اکثریت مردم را اصل میداند و تفاوت اساسی با مشی انقلابی و روش براندازی با حمایت خارجی یا کودتا دارد. لذا تمامی گروهها، جریانات و احزاب سیاسی که مشی خود را سیاستورزی اصلاحطلبانه و بدون خشونت میدانند، باید به صندوق رای و انتخابات اهمیت بدهند. ضمنا اگر مردم احساس کنند جریانات یا گروههای سیاسی فقط در انتخابات شرکت میکنند که پیروز باشند، دیگر دلیلی برای حمایت از آنها نمیبینند و خیلی زود از اذهان محو میشوند. پس تمام کسانی که نسبت به آینده ایران احساس مسئولیت دارند، انتخابات را مهم دانسته و در آن شرکت میکنند. برای افراد و جریاناتی که پاسخگویی به نسل آینده را مهم میدانند، شرکت در انتخابات موضوعی قابل توجه است و در کارنامه آنان درج و مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. یادآوری کنم که بنده معتقدم حداقل 40 درصد در انتخابات 1400 شرکت میکنند و لذا شرکت در انتخاباتی که 40 درصد شرکت میکنند، به معنی بیاعتباری انتخابات نیست. لذا کسانی که چنین انتخاباتی را تحریم کرده یا در آن شرکت نمیکنند، اقدامی بیاثر انجام میدهند. البته ممکن است کشور در شرایطی قرار گیرد که کمتر از 20 درصد مردمی که حق رای دارند در آن شرکت کنند، آنوقت عدم شرکت در چنین انتخاباتی، تاثیرگذار است و عدم مشروعیت را به دنبال خواهد آورد.
بخشی از مردم، خصوصا طبقه متوسط بر این باور هستند که با وجود فیلترهای نظارتی موجود، اندیشههای سیاسی گوناگون توان نامزدی در انتخابات را ندارد و به بیان دقیقتر بدون انتخابات آزاد امکان حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش وجود نخواهد داشت. با این شرایــط آیا امکان اصلاح کشور در زمینه اقتصاد یا آزادیهای مدنی وجود دارد؟
اعتقاد مردم نسبت به اصل دانستن آرای آنان در تصمیمگیریهای کشور خدشهدار نشود. متاسفانه بخش مهمی از قدرت در اختیار کسانی است که بدون توجه به آینده نظام در دورههای مختلف بخشی را از قطار پیاده میکنند. این اقدامات و دیدگاهها خلاف مصالح کشور بوده و به هیچ وجه توجیه نداشته و قابل دفاع نیست. در این زمینه قانون نیز روشن است که چه کسانی میتوانند نامزد شوند. هم قانون اساسی و هم قوانین پایین دستی موضوع را به صورتی واضح و مشخص بیان کردهاند. اینکه گروهی از مردم انتخاب کنند که در انتخابات شرکت داشته یا نداشته باشند، حق خود آنان است. مسلما نتایج انتخابات هرچه باشد، همه را در بر میگیرد و تاثیرات این امر در زندگی شهروندان محسوس خواهد بود، مثل اینکه عدهای برای انتخابات مجلس با همین استدلال باور داشتند که در انتخابات شرکت نشود و کاری انجام ندهند و حاصل آن مجلس یازدهم شد که رویکرد و نتایج زیان باری تاکنون داشته است. الان نیز اگر کسی بگوید چرا وضعیت مجلس بدین شکل است، بخشی از مشکل به نحوه نگاهی که قدرت به مسأله انتخابات دارد باز میگردد اما بخشی از آن نیز به نحوه نگاه، تحلیل و عملکرد خود آن جریانات از جمله اصلاحات باز میگردد. اصلاحطلبان نتوانستند راه حلهای مناسب و کارآمدتر شدن صندوق رای ارائه دهند. اگر این اقدام زحمت، زمان و تلاش بیشتری میخواست، مشخص است که این مجموعه به درستی گام بر نداشته است.
تاکنون شرط جریان اصلاحات برای شرکت در انتخابات، این بوده که نهاد قدرت به آنان توجه کند و راه را برایشان باز بگذارد. به تعبیری میخواهند، حق خود را گدایی کنند و رویکرد گدایی کردن حق در هیچ زمان و مکانی به نتیجه نمیرسد. به تعبیر بزرگان حق گرفتنی است. باید تواناییها در هر جریان سیاسی، خصوصا جریان اصلاحات، به اندازه کافی افزایش پیدا کند تا هم کسانی که در قدرت نشستهاند، حس کنند این جریانات، جریانات قدرتمندی هستند که نمیتوان آنان را نادیده گرفت و مردم نیز حس کنند، این افراد به آن اندازه توانایی دارند که در صحنه سیاستورزی حاضر شده و برنامههای خود را اجرایی کنند.
اخــیرا شاهد پایان مهلت ثبتنام نامزدها در وزارت کشور برای حضور در انتخابات بودیم. چهرههای متعددی از جمله آقایان رئیسی، لاریجانی، پزشکیان و تاجزاده در انتخابات ثبتنام کردهاند. تا به این جای کار ارزیابی شما از چینش نامزدهای انتخاباتی چیست؟
بین همه افرادی که ثبتنام کردهاند، آقای رئیسی را بیش از سایرین قابل اعتنا میدانم و نامزدی ایشان در انتخابات مهم است. آقای رئیسی از ریاست قوهقضائیه کنار میرود تا خود را برای ریاست قوهمجریه آزمایش کند. این اقدام میسر نبود، جز اینکه ایشان تایید را اخذ کرده باشداما مفهوم این امر آن نیست که با توجه به اتفاقاتی که رخ داده، آقای رئیسی قطعا برنده انتخابات باشد. دورههای پیشین انتخابات ریاست جمهوری نشان داده است که آقای رئیسی با همه توان وارد صحنه انتخابات شدند اما موفق به پیروزی و کسب رای مردم نبودند. مسأله اینجاست که در صورت شکست آقای رئیسی ممکن است، موضوع مشکلساز شود. حضور آقای رئیسی به مفهوم حیثیتی کردن انتخابات ریاست جمهوری است. آقای رئیسی رئیس قوهقضائیه بوده و در آنجا با جدیت کار میکردند. ایشان در شعار و اجرای مبارزه با فساد اقداماتی مورد توجه انجام دادند. اینکه آقای رئیسی قوهقضائیه را رها میکنند و به انتخابات میآیند، یعنی به ایشان اجازه داده میشود که با وجود اهمیت ریاست دستگاه قضا، نامزد انتخابات ریاست جمهوری شوند. به عبارتی ریاست قوهمجریه با اهمیتتر تلقی شده و این اجازه داده شده که ایشان در انتخابات نامزد شوند به هر حال مصلحت دانسته شده آقای رئیسی کار در پست ریاست قوهقضائیه را نیمه تمام رها کرده و نامزد ریاست جمهوری شوند.
اگر به نــامزدهـــای اصلاحطلب بپردازیم، نام آقای تاجزاده مکرر در رسانهها مطــرح مـیشود و ایشان با استقبال قابل توجهی به وزارت کشور رفتند. آیا احتمال تایید صلاحیت آقای تاجزاده وجود دارد؟
شخصا مخالف حضور آقای تاجزاده در این کارزار بودم. ایشان به 7 سال زندان محکوم شدند و تمام و کمال این مدت را در زندان بودند. بر این اساس شورای نگهبان میتواند به راحتی به دلیل محکومیت قضائی آقای تاجزاده را رد صلاحیت کند و خود را حق به جانب دانسته و سایر موارد را هم که انجام میدهد، توجیه کند. درباره اینکه استقبالی مقابل وزارت کشور از ایشان شده، باید گفت این اقدام به دلیل شیوع بیماری کرونا در کشور و ملاحظات وزارت بهداشت صحیح نبوده است. علاوه بر اینکه در آن روز میبایست فقط ثبتنام انجام میشد. برای ثبتنام در انتخابات دلیلی ندارد هواداران نامزد مقابل وزارت کشور با شعار و راهپیمایی حضور پیدا کنند. مطمئن هستم، شخص آقای تاجزاده در این اتفاق دخیل نبوده و چنین توصیهای نکرده اما هواداران ایشان احساس کردند، باید این اقدام انجام شود. اصلاحطلبان باید با گزینهای وارد انتخابات شوند که احتمال ردصلاحیت آن حداقلی باشد ، همانطور که در سال 92 رد صلاحیت مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی باعث تعجب شد. با این حال با نامزدی آقای رئیسی هر احتمالی در فرآیند انتخابات وجود دارد.
این دیدگاه را درباره شخصیتهایی مانند آقایان پزشکیان و هاشمی نیز دارید؟ از نظر شما این افراد با نامزدی آقای رئیسی تایید نمیشوند تا رقیبی جدی در انتخابات خرداد نباشند؟
نمیتوانم این موضوع را پیشبینی کنم اما میتوان عرض کرد، آقای پزشکیان و آقای هاشمی رقبایی جـــدی بـــرای آقای رئیسی نخواهند بود.
نامزد دیــگـــری که پر حاشیه در انتخابات ثبتنـــام کـرد، محمود احمدینژاد بـود. ایـــشان دربــاره مسأله رد صلاحیت خود نیز اظهارنظر کردند و گفتند در صورت رد صلاحیت انتخابات را تحریم خواهند کرد. فکر میکنید انگیزه آقای احمدینژاد از ثبتنام در انتخابات و سخنان پس از آن چیست؟ آیا او تصور میکند احتمال تایید صلاحیت شدن دارد یا پای برنامه دیگری در میان است؟
احمدینژاد یک مهره سوخته با سابقه بسیار بد در اداره کشور است. روشهای پوپولیستی ایشان تعدادی هوادار برایشان به وجود آورده است. حکومت نیز به دلیل مهره سوخته بودن احمدینژاد، اجازه میدهد تا عرض اندام کند اما علیالقاعده احمدینژاد را تایید صلاحیت نخواهند کرد و او نیز به نوعی تلاش میکند تا همچنان در صحنه سیاسی مطرح باشد. متاسفانه احمدینژاد نتیجه اشتباه فاحش اصولگرایان و رهبران فکری و سیاسی آنان است. چون احمدینژاد چنین حسی دارد که بخشی از او حداکثر استفاده یا سوء استفاده را کرده و بعد از دستیابی به اهدافشان به شکل بسیار بد او را کنار گذاشتند. این اقدامات او نیز ناشی از آن عصبانیتی است که برای او ایجاد شده است.
در دهههای گذشته و خصوصا در انتخاباتهای مجالس هفتم و یازدهم، انتقادات گستردهای از ســـوی جریان اصلاحات به مسأله رد صلاحیتها انجام شد اما شواهدی مبنی بر تغییر این رویه دیده نمیشود و تلاشها برای اصلاح تاکنون بدون نتیجه باقی مانده است. آیا امیدی برای اصلاح رویکرد فیلترهای نظارتی وجود دارد؟
دلیلی نمیبینم که شورای نگهبان مشی خود را تغییر دهد. بسیاری از سیاستها، نگرشها و عملکردها احتیاج به اصلاح دارد و بههمین دلیل نیز به شدت معتقدم که در این انتخابات، به هر شکلی و کیفیتی نامزد اصلاحطلبان پیروز نشود، موضوع اصلاحطلبی پایان نیافته و باید با شیوههای جدید و بازخوانی روشهای گذشته و اصلاح و بهبود آنها اصلاحطلبی ادامه یابد. شاهد مثال این گفته نیز آن است که اگر شعار این چند ساله کشور درباره تولید، جهش تولید، رفع موانع و مسائلی از این دست است، تحقق آن بدون اصلاح در سیاست خارجی، برنامههای اقتصادی و استراتژی و سیاستهای مربوط به توسعه اقتصادی و بهبود وضعیت معیشت مردم امکانپذیر نیست.
مسلم است، در صورتی که مسائل بینالمللی و تحریمها حل و فصل نشود، مشکلات بر جای خود باقی میماند. علاوه بر این، مدیران بسیار ضعیف، بله قربانگو و منفعتطلب، نمیتوانند حامل اصلاح در امور باشند. افراد با شخصیت، با کیفیت مدیریتی قابل توجه برای کشور لازم هستند، از همین رو اصلاحطلبی به هیچ وجه تعطیل نخواهد شد. لازم به ذکر است، شخصا خوشحال خواهم شد، رهبران محافظهکار، اصولگرایان یا به عبارت دیگر جناح راست کشور، این پرچم را از زمین بردارند اما به نظر نمیرسد که چنین همتی در جناح اصولگرا وجود داشته باشد.