«با خودم فکر کردم کاش ساعت خود را بسته بودم. پنجره را پایین کشیدم و از راننده ماشین بغلی پرسیدم: «ببخشید ساعت چنده؟»
به گزارش ایسنا، سروش صحت در یادداشت کوتاهی در روزنامه اعتماد نوشت: «دیرم شده بود. عقب تاکسی نشسته بودم و اضطراب داشتم. همیشه روزهایی که دیرت شده و عجله داری، ترافیک هم بیشتر است. وسط این هیر و ویری باتری موبایلم هم تمام شد. با عجله از خانه بیرون آمده بودم و ساعت هم نبسته بودم. پرسیدم: «ببخشید ساعت چنده؟» مردی که جلوی تاکسی نشسته بود، گفت: «ده و پنج دقیقه.» تشکر کردم.
زنی که عقب تاکسی نشسته بود، گفت: «البته دقیقش را اگه میخواهید ده و هفت دقیقه است.» مرد گفت: «نه، همون ده و پنج دقیقه است. ساعت من دقیقه دقیقه.» زن گفت: «من صبح ساعتم را با رادیو تنظیم کردم.» مرد گفت :«ساعت من سه ساله رو دستمه، نه یک ثانیه جلو افتاده، نه یک ثانیه عقب.» بعد از راننده پرسید: «ساعت شما چنده؟» راننده گفت: «ده و بیست و پنج دقیقه.» زن خندید و گفت: «اون که دیگه خیلی اوته.» راننده گفت: «چون ساعت شما و ایشون به هم نزدیکه، دلیل نمیشه ساعت من اشتباه باشه، ساعت من دقیقترین ساعته، مال شما دوتا اشتباهه.» با خودم فکر کردم کاش ساعت خود را بسته بودم. پنجره را پایین کشیدم و از راننده ماشین بغلی پرسیدم: «ببخشید ساعت چنده؟» راننده گفت: «یازده و نیم.»