|
همشهری: واکنش اغلب منتقدان به «قهرمان» اصغر فرهادی مثبت بوده و علاقهمندان فرهادی در داخل کشور امیدوارند که فرهادی با نخل طلا کن را ترک کند. اما جز فیلم فرهادی، فیلمهای «آنت» لئو کاراکس و «ماشین من را بران» ریوسوکی هاماگوچی و «بندتا» پل ورهوفن هم توانستهاند توجهات بسیاری را بهخود جلب کنند.
در این گزارش نگاهی انداختهایم به نقدهایی که درباره این 3رقیب احتمالی فیلم فرهادی منتشر شده است.
از دیوانهوار تا پیش پاافتاده
فیلم موزیکال لئو کاراکس، «آنت» با بازی ماریون کوتیار و آدام درایور، یکی از مورد انتظارترین فیلمهای سال است که نمایش نخست آن در کن با اقبال منتقدان همراه بود.
پس از فیلم قبلی کاراکس، «موتورهای مقدس»(2012)، دیگر بهراحتی میشود کاراکس را با صفت «نابغه» وصف کرد و او را یکی از بزرگترین کارگردانان جهان دانست.
«آنت» داستان فراز و فرودهای زندگی مشترک استندآپ کمدینی به نام هری و خواننده اپرای مشهوری به نام آن است که با تولد فرزندشان رابطهشان دستخوش تغییر میشود.
پیتر بردشاو از «گاردین» آنت را نمایشی بیمحابا، صریح و دیوانهوار توصیف کرده که اوج و فرودهای حسی و عصبی فراوانی در آن وجود دارد. بهگفته وی، کارگردان میخواهد تماشاگر، درد موجود در اثر را حس کند، حظش را ببرد و آن را جدی بگیرد.
رودریگو پرز از «پلیلیست» فیلم هفتم کاراکس را فیلمی جذاب میداند و مینویسد: «آنت از لحاظ روایی، ساده، اما از منظر هنری پیچیده بهنظر میرسد. فیلم در برخی دقایق شگفتانگیز است و کمی بعد گیجکننده میشود.
دیوید رونی از «هالیوود ریپورتر» هم از آنت ستایش کرده و نوشته: «جادوی فیلمسازی کاراکس سطح بسیاری از صحنههای فیلم را ارتقا داده است. اما روایت فیلم قدری سادهلوحانه است که باعث میشود مخاطب چندان درگیر قصه نشود.»
جاناتان رامنی از «اسکرین دیلی» نظر منفیتری نسبت به فیلم دارد و معتقد است: بزرگترین مشکل این فیلم، دیدگاه گنگ کاراکس به جهان است که موجب میشود فیلم حتی در لحظات مفرحش نیز رنگ و بوی تاریکی به خود بگیرد. شخصیتهای آنت تک بعدی و داستانش پیشپاافتاده است که حتی به بازی بازیگران هم آسیب وارد کرده است. به هر حال اثر موزیکال کاراکس اثر ناامیدکنندهای است.
فیلمنامه عمیق، کارگردانی بینقص
ریوسوکی هاماگوچی، کارگردان «ماشین من را بران»، در مصاحبهای تماشای آثار جان کاساوتیس، کارگردان مستقل آمریکایی را اصلیترین دلیل کارگردان شدنش عنوان کرده است.
فیلم هاماگوچی حسابی دل منتقدان حاضر در جشنواره کن را ربوده و یکی از بختهای اصلی نخل طلا به شمار میرود. این فیلم که براساس داستان کوتاهی به همین نام از هاروکی موراکامی ساخته شده، داستان بازیگری به نام کافوکو است که همسرش را از دست داده و دختری 24ساله به نام میساکی را بهعنوان راننده استخدام میکند تا او را در توکیو به اینطرف و آنطرف ببرد.
در طول رفتوآمدهایشان، کافوکو شروع به تعریف داستانهایی درباره بازیگر بودنش و بیوفاییهای همسرش میکند. او از قصدش برای انتقام از آخرین معشوق همسرش میگوید که در عوض به دوستی با او میانجامد.
گای لژ از «ورایتی» سبکپردازی بصری فیلم را ستایش کرده و هاماگوچی را فیلمسازی همواره در حال ترقی خوانده که با این فیلم جدیدش به مراحل بالاتری در پالایش و غنای حسی رسیده است.
گریگوری الوود از «پلیلیست» درباره این فیلم نوشته: «این فیلم درامی معاصر با داستانی سرراست نیست، بلکه هاماگوچی فیلمنامهای ماهرانه و چند لایه برای مخاطب مهیا کرده که با اجرایی بینقص همراه شده است. فیلم تا مدت ها ذهن تماشاگرش را بهخود مشغول میسازد و او را به تماشای دوباره ترغیب میکند.»
طناز و در عین حال جدی
پل ورهوفن 83ساله با «بِنِدِتا» نشان داد که دود از کنده بلند میشود و هنوز برای بازگفتن داستانهای آتشین سر پر شر و شوری دارد. داستان بندتا که در قرن17 میلادی میگذرد درباره راهبه جوانی است که به خدمت صومعهای در ایتالیا در میآید و تجربه عاطفی جدیدی را پشت سر میگذارد.
نیکولاس باربر از بیبیسی این فیلم را درام تاریخی دانسته که طراحی لباس، طراحی صحنه و موسیقی زیبا و اثرگذاری دارد و آن را نوعی مکاشفه در نهادهای سیاسی و مذهبی و مفهوم ایمان وصف کرده است. باربر به شباهت فیلم ورهوفن به دنیای امروز اشاره میکند و مینویسد: «با دیالوگهایی که درباره طاعون و قرنطینه در فیلم وجود دارد، فیلم به وضعیت امروز جهان هم مرتبط است و این عجیب است چرا که ورهوفن فیلم را 3سال پیش ساخته است.
بندتا حتی بهرغم اینکه قهرمان و عقایدش را جدی میگیرد، طنزی شیطنتآمیز دارد. ورهوفن تقریبا ۸۳سال دارد و فیلم جدیدش با بهترین آثار کارنامهاش برابری میکند.» البته همه نقدهای بندتا هم ستایش آمیز نیست؛ برای نمونه، لی مارشال از «اسکرین دیلی» فیلم جدید ورهوفن را نسبت به فیلم قبلی این کارگردان، «او»، قدمی رو به عقب دانسته است.