|
نعمت احمدی، حقوقدان در شرق نوشت: موضوع آب از بدو تشکیل اجتماعات اولیه در فلات ایران، مسئله مهم سکونتی در این پهنه جغرافیایی بوده و خواهد بود. نگاهی به سنگنوشتههای باقیمانده از ادوار مختلف تاریخی، نشانگر آن است که یکی از دغدغههای اصلی حاکمان در ایران، خشکسالی بوده که از خداوند میخواهند کشور اهورایی ایران را از خشکسالی نجات دهد.
اما آنچه در روزهای گذشته در استان تفتیده خوزستان میگذرد و آب در صدر مطالبات مردم از مرد، زن، جوان و نوجوان قرار گرفته، برمیگردد به سوءمدیریت آب در استان فعلا خشکیده خوزستان که دیرزمانی پرآبترین منطقه کشور بود و همین مطلب تفاوت مطالبات مردم استان خوزستان را از دیگر مناطق متمایز میکند.
برای نمونه، استان کرمان، محل تولد نگارنده، فاقد روانآبهایی است که دولتها بتوانند در آن دخالت کنند. تنها رود استان، هلیلرود است که در نهایت به دریاچه جزموریان وارد میشد. با بستن سد جیرفت بر روی این رود و خشکشدن مسیرهای هلیلرود تا جزموریان، اتفاقاتی از نوع مطالبات مردم خوزستان در آینده در این نواحی هم دور از ذهن نیست که از هماکنون باید درصدد چارهاندیشی بود.
این رود از کوههای شهرستان بافت، لالهزار، دلفارد، جبالبارز و بحر آسمان سرچشمه میگیرد و پس از عبور از شهرستانهای جیرفت، عنبرآباد، رودبار و قلعهگنج، وارد باتلاق جزموریان میشد. در منطقه جیرفت بر روی آن سدی ساخته شد؛ در 40کیلومتری جیرفت و در محل تنگنراب.
اهداف اولیه احداث سد جیرفت، آبیاری 11 هزار هکتار اراضی پشت سد، تولید انرژی برق با قدرت 30 مگاوات و تغذیه آبهای زیرزمینی و در نهایت جلوگیری از خسارتهای ناشی از طغیانهای فصلی آبریز رود هلیلرود قبل از احداث سد جیرفت حوضه جزموریان بود؛ چالهای بین کوههای مرکزی استان در شمال و منطقه بشاگرد در جنوب. با احداث سد جیرفت، به کلی اکوسیستم و جغرافیای طبیعی منطقه دچار دگرگونی شد.
در دیگر مناطق استان رودخانهای نیست که دولت با دستکاری وضعی مانند حوزه جزموریان درست کرده باشد. در مدیریت استحصال آبهای زیرزمینی در استان کرمان نیز مانند دیگر استانها، به نوعی غارت و تاراج آبهای زیرزمینی برخورد میکنیم که از دهه 40 تا امروز به مدت دستکم 60 سال با بیبرنامگی اکثر قریببهاتفاق قناتها را که بعضا عمری به درازنای تاریخ دارند، خشکاندیم.
برداشت آب از سفرههای زیرزمینی تا حفر چاه عمیق، با پروانه یا بیپروانه، کاری است آسان، اما تغذیه سفرههای زیرزمینی با آبخوانداری و آبخیزداری برنامه میخواهد و متأسفانه در سازمانهای ذیربط حوزه آب، اصلا برنامهای وجود ندارد که با آبخوان و آبخیزداری، بخشی از روانآبهای فصلی را به سفرههای زیرزمینی تزریق کنیم تا فرونشست سفرههای زیرزمینی آب در بازه زمانی طولانیتری صورت گیرد.
اگر دولت برنامهای برای تزریق روانآبها به سفرههای زیرزمینی داشت، به یقین در این زمینه هم مافیای آب ورود پیدا میکرد. امروزه در حوزه آبخوان و آبخیزداری مانند سدسازی دهها متولی سینهچاک دنبال قطرهقطره روانآبهای فصلی بودند که به داخل زمین تزریق شوند؛ مانند برنامههای سودده سدسازی که ذرهبین بهدست دنبال رودخانهها، حتی لشآب میگشتند. به همین علت مردم دیگر مناطق کشور بهخصوص مناطق کویری و مرکزی، مطالباتی از نوع مطالبات بحق مردم خوزستان ندارند. بهزودی دیگر نواحی مانند اصفهان، حوزه دریاچه ارومیه و چهارمحالوبختیاری نیز فریاد دادخواهی سر خواهند داد. اما چرا خوزستان زودتر دنبال حقوق ازدسترفته خود برآمد؟
استان خوزستان با مساحتی حدود 65 هزار کیلومترمربع، در کنار خلیج فارس و اروندرود قرار دارد و به استانهای لرستان، چهارمحالوبختیاری، کهگیلویهوبویراحمد و ایلام و در غرب به کشور عراق محدود است. رودخانههای مهم استان عبارتاند از کارون، دز، کرخه، مارون، جراحی و زهره. رود کارون پرآبترین رود ایران و با 950 کیلومتر طولانیترین رود کشور است که بخشی از آن قابل کشتیرانی است.
در حاشیه این رود است که تمدنهای باستانی شکل گرفتند. امروزه آن رود خروشان بزرگ قابل کشتیرانی، به نهر کمآبی تبدیل شده است که از سوءمدیریت آبی در کشور ناشی میشود و علت آن نیز احداث سدهای مختلفی است که در طول مسیر روی این رود بسته شدهاند و باید از سدهای کارون یک، کارون 3، کارون 4، مسجدسلیمان و از همه دردآورتر سدهای گتوند علیا و سد تنظیمی گتوند یاد کرد؛ سدهایی که فقط جیب مافیای آب را پر کردند و علاوه بر اینکه در سدسازی سود کلان بردند، در منافع بعدی که از جمعآوری آب در پشت سدها و تقسیم آن صورت میگیرد، خزانه پربرکت خود را هر روز پربارتر میکنند که از جیب مردم محلی برداشت میشود.
دومین رود خوزستان، رود مارون است که در جایی به نام «جمصبی» وارد دشت خوزستان میشود و با طی مسیر از کنار بهبهان گذشته و با نام رود جراحی وارد خلیج فارس میشود. سومین رود، رودخانه زهره یا هندیجان است که با طول 275 کیلومتر در سه استان فارس، کهگیلویهوبویراحمد و خوزستان جریان دارد.
این رود از کنار شهرهای مختلفی میگذرد تا به خلیج فارس بریزد؛ رودی که در زمانهای گذشته طراوت و شادابی را به شهرهای مسیر خود و حوزههای حاصلخیز کشاورزی آن هدیه میداد. چهارمین رود، کرخه است که 900 کیلومتر طول دارد و بزرگترین سد ایران روی آن ساخته شده است.
سرچشمه کرخه کوههای زاگرس است. پنجمین رود، دز است که از ترکیب چند رود مانند رود بختیاری، رود زالکی، قالیکوه، رود سزار، رود تیره و رود ماربره تشکیل میشود که پس از گذشتن از جنوب لرستان و شمال خوزستان و شهرهایی مانند الیگودرز، دزفول، شوشتر و شوش سرانجام به کارون میپیوندد. سد عظیم دز که ششمین سد بزرگ جهان در زمان ساخت خود بود، روی این رودخانه احداث شده است.
برنامهریزی برای استفاده بهینه از آبهای این منطقه در گذشته بر پایه اصول علمی بوده که بعد از هزاران سال هنوز پابرجاست. برای نمونه، سازههای آبی شوشتر در دوران ساسانیان برای استفاده از نیروی آب بهعنوان محرک آسیابهای صنعتی ساخته شده است. در این مجموعه بزرگ، ساختمان آسیابها، آبشارها، کانالها و تونلهای بزرگ هدایت آب احداث شده است.
از این مجموعه بهعنوان بزرگترین مجموعه صنعتی پیش از انقلاب صنعتی یاد میکنند. خوزستان با این سابقه آبی که در گذشتهای نهچندان دور از شادابی و طراوت برخوردار بود، امروزه به منطقهای خشک و بیآب تبدیل شده که از شدت عطش، به نفسنفس افتاده است.
حیات مردم خوزستان در بخش کشاورزی و دامپروری به رودهای پرآب جلگه حاصلخیز استان خوزستان بستگی داشت. برنامه دولتها بعد از جنگ تحمیلی هشتساله بر سازندگی و آبادانی بود، اما مدیریت آبی که باید در اختیار وزارت کشاورزی باشد که از قاعده و قانون درخصوص کاشت، داشت و برداشت استفاده میکرد، به دست وزارت نیرو افتاد که فقط به سدسازی و سودآوری ساختوساز سدها توجه داشت و ناگهان از سرشاخه تا پاییندست، هر آنچه را آب بود، پشت سدها بهاصطلاح مهار کردند، با گرمای بالای 50 درجه که از تبخیر بالایی برخوردار است.
نهرها، رودها و شاخههای بههمپیوسته آن در طول تاریخ، جغرافیای خاص خود را به وجود آوردند و با دستکاری در طبیعت روانآبها و خشکاندن مسیر بستر آن، به طبیعت خشکیده امروز خوزستان رسیدیم. فرق هست بین خواستههای مردم خوزستان از مسئولانی که در طبیعت منطقه دست بردند و خوزستان عطشزده را به وجود آورند و باعث کوچ اجباری مردم منطقه شدند و اگر مردم بومی به اجبار در منطقه میمانند، راهی جز اعتراض ندارند و مجبور به اعتراض هستند و اگر بهموقع به این اعتراضها توجه نشود و خواستههای بحق و طبیعی مردم را با آدرسهای غلط به آن سوی مرزها حواله دهند، در حق مردمی که از حداقلهای زندگی محروم شدهاند، ظلم میکنیم.
فریاد جوان بیکار را بشنوید که میگوید 22سالهام و شغلی ندارم. یا خواسته خانمی که در منتهای درماندگی میگوید گاوهایم از تشنگی تلف شدهاند، این تنها سرمایه من است؛ آب میخواهم، آب، آب. گره کور خشکشدن خوزستان با بگیروببند باز نمیشود. شاید بتوان با مهندسی معکوس و از دور خارجکردن چند سد در فصول مختلف، سهمیه آب پاییندست سدها را تأمین کرد.
اگر این کار را نکنیم، خوزستان در آتش خشکسالی خواهد سوخت. خوزستان قلب تپنده ایران در جنگ هشتساله و تأمینکننده بودجه مملکت در صد سال گذشته، چشمانتظار مهربانی مسئولان است که با بیبرنامگی، حقوق ابتدایی این منطقه را تضییع کردند. خوزستان را دریابید. به حداقل خواستههای مردم توجه کنید؛ خواستههایی که با بیبرنامگی طی سالهای گذشته در مافیای قدرت و ثروت دستوپا زد و سرانجام به روزی رسیدیم که باورکردن آن امکانپذیر نیست.
به تصاویر کارون، کرخه، جراحی و دز در پاییندست جلگه خوزستان نگاه کنید؛ چه کسی میتوانست در این مدت حاصلخیزترین بخش فلات ایران را به عطشناکترین بحش تبدیل کند؟ خوزستان را دریابید.