کد خبر: ۶۳۸۱۳۲
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۲ - ۱۹ آبان ۱۴۰۰

کلاهبرداری میلیاردی با فروش املاک تیمسار

یکی از اعضای باند سرقت و کلاهبرداری از یک سناتور سابق بعد از سال‌ها فرار بالاخره در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت.

شرق: یکی از اعضای باند سرقت و کلاهبرداری از یک سناتور سابق بعد از سال‌ها فرار بالاخره در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت.

این پرونده از سال‌ها قبل در جریان است و متهم اصلی و 17 همدستش پیش‌تر محاکمه شده بودند؛ اما یکی از اعضای این گروه فراری بود. متهمان اسنادی را از تیمسار بازنشسته سرقت کردند که ده‌ها میلیارد ارزش داشت. به گزارش خبرنگار ما رسیدگی به این پرونده از سال ۸2 به‌ دنبال شکایت یک زن میان‌سال آغاز شد.

این زن که به پلیس آگاهی تهران رفته بود، گفت: من همسر دوم یکی از نماینده‌های مجلس دوران شاه هستم. بعد از فوت همسر تیمسار، من به‌عنوان پرستار به خانه او رفت‌و‌آمد داشتم که پس از مدتی او من را به عقد خودش درآورد. شاکی ادامه داد: بعد از فوت همسرم به اداره دارایی رفته بودم و پیگیر اموال شوهرم بودم که متوجه شدم یکی از املاک شوهرم فروخته شده و در ازای یکی‌دیگر از املاک او وام کلان گرفته شده است. این زن گفت: چند سال قبل از فوت شوهرم دو نفر مسلحانه به خانه‌مان دستبرد زدند و تعدادی از اسناد و مدارک را برداشتند؛ من و شوهرم در زمان حضور دزدان شروع به داد‌وفریاد کردیم و سارقان با جا‌گذاشتن اسناد گریختند. ما فکر می‌کردیم آنها همه اسناد را جا گذاشته‌اند؛ اما حالا گمان می‌کنم آنها همان شب تعدادی از اسناد را سرقت و سپس با آن کلاهبرداری کرده‌اند.

با طرح این شکایت مأموران پلیس پیگیر پرونده شدند و فهمیدند در سال ۷۳ در ازای یکی از خانه‌های تیمسار بازنشسته ۲۰۰ میلیون تومان وام گرفته شده و اقساط آن پرداخت نشده است. با افشای این ماجرا، مأموران پلیس به تحقیقات ادامه دادند و دریافتند سرقت مسلحانه از خانه سناتور سابق با همدستی پرستار این مرد و همسرش صورت گرفته بود. به‌این‌ترتیب زن جوانی که به خانه سناتور سابق و همسرش رفت‌و‌آمد داشت، ردیابی و بازداشت شد.

این زن در بازجویی‌ها گفت: سال‌ها قبل که همسر تیمسار فوت شد، او زن جوانی را به‌عنوان پرستار استخدام کرد و پس از چند سال او را به عقد خودش درآورد. چند سال بعد همسر دوم تیمسار که من را می‌شناخت، از من خواست تا به‌عنوان پرستار به خانه آنها بروم و از همسرش نگهداری کنم. به‌همین‌خاطر من به خانه آنها رفت‌و‌آمد داشتم. متهم اظهاراتش را این‌طور ادامه داد: مدتی بود صیغه یک مرد بنگاهی شده بودم. من به همسرم گفته بودم به خانه تیمسار بازنشسته رفت‌و‌آمد دارم و می‌دانم او در خانه‌اش اسناد و مدارک بسیار زیادی را نگهداری می‌کند.

همسر صیغه‌ای من ماجرا را برای دوستانش تعریف کرده بود و در نهایت یکی از دوستان همسرم نقشه سرقت اسناد را کشید و گفت از این راه پول هنگفتی به‌ دست می‌آوریم. طبق قرار قبلی من روز حادثه به بهانه بیرون‌گذاشتن زباله‌ها از خانه خارج شدم و در ورودی منزل را باز گذاشتم. همان‌ موقع دو نفر از دوستان شوهرم وارد خانه شدند تا اسناد را سرقت کنند. آنها قصد داشتند این کار را مخفیانه انجام بدهند؛ اما همان‌ موقع تیمسار بازنشسته دزدان را دید، متوجه ماجرا شد و داد‌و‌فریاد راه انداخت. همدستان من هم توانستند فقط چند نسخه از اسناد را بدزدند و بقیه سندها جا ماند. با اعترافات این زن، همسر دوم تیمسار بازنشسته بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: شوهرم املاک زیادی داشت و من از آنها بی‌اطلاع بودم. بعد از مرگ او وقتی برای پیگیری اموالش به اداره دارایی رفته بودم متوجه این کلاهبرداری شدم.

در ادامه تحقیقات ۱۹ متهم که در این پرونده دست داشتند، ردیابی و ۱۸ نفر از آنها بازداشت و محاکمه شدند؛ اما یکی از متهمان که در جریان سرقت مسلحانه وارد خانه مرد ثروتمند شده بود، ردیابی نشد و همچنان تحت تعقیب قرار داشت.

با گذشت ۱۷ سال از این ماجرا پلیس دریافت نوزدهمین متهم پرونده به‌تازگی به اتهامی دیگر بازداشت شده و به زندان افتاده است. به‌این‌ترتیب پرونده او تکمیل شد و این متهم در شعبه ۱۲ دادگاه تهران پای میز محاکمه ایستاد. در ابتدای جلسه وکیل شاکی درخواست اشد مجازات را مطرح کرد.

سپس متهم گفت: یکی از دوستانم که بنگاه معاملات املاک داشت نقشه سرقت از خانه تیمسار بازنشسته را کشید. دوستم مشکلات مالی زیادی داشت. به‌همین‌خاطر از من خواست تا به او کمک کنم. من از کلاهبرداری‌ها هیچ پولی به دست نیاوردم.

قاضی از متهم پرسید: بدون چشمداشت در ماجرای سرقت اسناد شرکت داشتی؟

متهم پاسخ داد: من فقط برای کمک به دوستم آن‌ شب به‌عنوان دزد وارد خانه پیرمرد شدم. دوستم می‌گفت تیمسار بازنشسته سن زیادی دارد و به‌زودی فوت می‌کند. او هیچ وارثی ندارد و ما می‌توانیم اسناد را دفن کنیم تا چند سال بعد با سندسازی ملک‌ها را بفروشیم؛ اما من هیچ پولی از کلاهبرداری و فروش اسناد به دست نیاوردم.

در این هنگام قاضی سؤال کرد: بعد از چندین سال به چه اتهامی به زندان افتادی؟

متهم جواب داد: من صاحب بنگاه املاک هستم و ساخت‌و‌ساز دارم. من هیچ مشکل مالی‌ای نداشتم؛ اما در همسایگی ما یک باشگاه زنانه بود که پسر ۱۵‌ساله‌ای که شاگردم بود، مخفیانه به باشگاه رفته و از آنجا فیلم تهیه کرده بود. وقتی مسئول باشگاه زنانه متوجه ماجرا شد، شاگرد بنگاه را تعقیب کرد و همین ماجرا باعث شد پسر نوجوان هنگام فرار در تصادف رانندگی کشته شود. من به‌همین‌خاطر دستگیر شدم و به زندان افتادم و بعد هم در زندان معلوم شد من به اتهام دیگری تحت تعقیب هستم.

این متهم ادامه داد: پرستار خانه تیمسار بازنشسته گفته بود در جریان سرقت اسناد به ما کمک می‌کند.

به‌همین‌خاطر در را باز گذاشت و من و دوستم وارد خانه شدیم و اسناد را دزدیدیم. من بعدها فهمیدم دوستم املاک را با سندهای جعلی فروخته یا روی اسناد وام گرفته است. من فریب حرف‌های دوستم را خوردم که در این ماجرا شرکت کردم.

با پایان دفاعیات متهم، قضات وارد شور شدند تا رأی خود را درباره او صادر کنند.


نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"