کد خبر: ۶۴۰۸۱۷
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۶ - ۱۶ آذر ۱۴۰۰

معذوریت دارید سریال «امنیتی» نسازید!

رضا بردستانی در آفتاب یزد نوشت : «تو را آزاد می‌کنم چون به تو قول داده ام!» این دیالوگی از دیالوگ‌های انتهایی بخش پایانیِ «سریالِ سرجوخه» است، موضوعی که اگر راستی آزمایی شود قطعاً با اعتراض ماموران کاربلدِ امنیتی، رو در رو خواهد شد.

«سرجوخه» خُرده داستان‌هایی است که گاهی اساساً ربطی به هم ندارند اما سطر اصلی داستان به دو جوان مربوط است، دو جوان از دو طبقه‌ی اجتماعی با دو نوع جهان بینی، ناگهان سر از «جوخه‌ی ترور اسرائیلی ها» در می‌آورند و ناگهان به بخشی از نیروهای عملیاتی دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران بدل می‌شوند بی‌آن که برای مخاطب قابل هضم باشد. این تنها بخشی از ایراداتِ سریال «سرجوخه» است، یکی از ضعیف‌ترین سریال‌هایی که تاکنون از سیمای ملی پخش شده، سریالی که در هیچ ژانری قابل گنجاندن نیست!

معذوریت دارید سریال «امنیتی» نسازید!

جای خالی حمیدرضا پگاه، سیما تیرانداز و امین زندگانی آزاردهنده بود!

سریالِ «خانه‌ی امن» در حالی به پایان رسید که «امین زندگانی» به عنوان یک افسر امنیتی کارکشته راهی یکی از پایگاه‌های «موساد» شد تا به هسته‌ی مرکزی و مغز متفکر عملیات علیه ایران پی ببرد. این پایان‌بندی جسورانه و پرچالش به مخاطب وعده داد فصل دیگری از خانه‌ی امن اگر ساخته شود قطعا شاهکاری در ساخته‌های سینمایی و تلویزیونی است که هر بیننده‌ای را میخکوب و راضی خواهد کرد آن هم بعدِ ساختِ موفق یا به تعبیری نسبتاً فصلِ خانه‌ی امن!

سرجوخه در حالی به سیما آمد که؛ جای خالی حمیدرضا پگاه، سیما تیرانداز و امین زندگانی هم آزاردهنده بود، هم سوال برانگیز که چگونه ممکن است اصلی‌ترین کاراکترها از این مجموعه جدا شوند؟! بخشی از جواب البته در نشست رسانه‌ای «گاندو» نهفته بود جایی که یکی از بازیگران زنِ مجموعه زبان به گلایه گشود که برای بازی در «گاندو» از سوی همکاران و تهیه کننده‌گان و کارگردانان بایکوت می‌شویم.

عدمِ حضور حمیدرضا پگاه، سیما تیرانداز و امین زندگانی می‌تواند دلائل گوناگونی داشته باشد، حتی ممکن است سرجوخه فصل دیگری از مجموعه‌ی خانه امن دانسته نشود اما اگر این سه چهره به انتخاب خود از این مجموعه کنار کشیده باشند باید با دقت بیشتری به فرآیند ساخت سریال‌های امنیتی نگریست که چه موانع و مشکلاتی باعث می‌شود تا بازیگران حرفه‌ای و طرازِ اول ترجیح بدهند بخشی از پروژه‌های امنیتی نباشند آن هم در حالی که یک بازیگر حرفه ای، نباید دربندِ برخی مباحثِ اینچنینی باشد اما به گونه‌ای که در جامعه مطرح شده، اگر سریال‌های امنیتی به جایی برای تسویه حساب‌های سیاسی بدل شده باشد طبیعی است که کمتر ستاره‌ای حاضر خواهد شد

تا خود را در این گونه پروژه‌ها به اصطلاح هزینه کند.

بحرین و فرانسه به گرجستان و امارات بدل شد، چرا؟

از دیگر مسائلی که در سریال سرجوخه، حساسیت برانگیز بود، انتخاب دو کشور گرجستان و امارات برای ملاقات جوخه‌ی ترور اسرائیل با طعمه‌های ایرانیِ خود بود. گاندو، سریالی که به یکی از جنجالی‌ترین پروژه‌های تلویزیونی بدل شد در کشورهایی چون چین، ترکیه و آمریکا نیز فیلم‌برداری شد، خانه‌ی امن راهی فرانسه، بحرین و امارات شد و سرجوخه سر از امارات و گرجستان درآورد موضوعی که می‌تواند حواشی قابل تاملی ایجاد کند.

بودنِ اسرائیلی‌ها در امارات، خصوصاً از بعدِ عادی شدنِ روابط امارات و اسرائیل، مسئله‌ای بدیهی و طبیعی است اما قرار ملاقات در گرجستان، حضور تیم امنیتی ایران جهت تعقیب و گریز اسرائیلی‌ها و در نهایت اجرای عملیات در حالی که چندین و چند قربانی بر جای گذاشت سوالاتی را در ذهن ایجاد می‌کند از جمله این که، مقامات امنیتی تفلیس آیا نسبت به این موضوع اعتراض و یا حساسیتی نخواهند داشت؟

این مسئله آن گاه می‌تواند مهم‌تر جلوه کند که مجموعه‌ای از رخ دادهای سیاسی در منطقه‌ی قفقاز، با محوریت حضور اسرائیلی‌ها این ذهنیت را در مخاطب ایجاد کرده بود که وقتی عوامل سازنده نتوانستند از خاک کشور آذربایجان استفاده کنند راهی تفلیس شدند و همین راهی شدن وقتی حساسیت برانگیز می‌شود که بدانیم بسیاری از ایرانیانی که در گرجستان اقدام به سرمایه‌گذاری کرده‌اند اکنون با مشکلاتی رو در رو شده‌اند که احتمالا منتهی به حبس سرمایه شود.

در یک گاراژ متروکه هم می‌توان یک فیلم بزرگ هالیودی ساخت اما..

با ورود نرم افزارهای پیشرفته، جلوه‌های ویژه، بدلکاران، تکنولوژی و دستگاه‌های تصویربرداری فوق مدرن، حالا در یک گاراژ متروکه نیز می‌توان یک فیلم هالیودی با فروش چند میلیارددلاری ساخت اما در کنار این گروه قطعا سالیان طولانی تجربه، تخصص و بازیگران بزرگ و چندصدمیلیون دلاری نیز باید حضور داشته باشد اما جای خالی قصه را نمی‌توان با جلوه‌های ویژه پر کرد!

سریال سرجوخه حتی اگر فصل دوم خانه امن نباشد بازهم در زُمره‌ی سریال‌های اطلاعاتی - امنیتی قرار می‌گیرد و اما تمرکز این سریال بر موضوع «خرابکاری» با محوریت «کرونا» بازهم ذهن‌ها به سمت یک ترور تلخ کشانیده می‌شود، تروری که در منطقه «آبسرد» و با استفاده از امکانات ماهواره‌ای به انجام رسید.

با فاصله گرفتن از این موضوع، سرجوخه سریالی است که روی دوش دو جوان قرار می‌گیرد؛ غلامرضا، بچه‌ی لب خط و کیان، جوانی که سرش برای دردسر درد می‌کند از دو طبقه‌ی اجتماعی با گروهی که می‌خواهند یک شبه به تمامی آرزوهای خود برسند و راهی صدساله را یک شبه بپیمایند.

معذوریت دارید سریال «امنیتی» نسازید!

غلامرضا که یک «فایتر» است و از صدای خوبی برخوردار، از آن عضله‌های غلط‌انداز برخوردار نیست ولی باخت دادن نیز در مرامش جایی ندارد. کیان اما دوست دارد حرف اول و آخر را خودش بزند. او به آسانی تبدیل به قاضی و مجری قانون می‌شود و به راحتی حتی تصمیم می‌گیرد موانع انسانی را حذف کند.

غلامرضا و کیان با دو انگیزه‌ی متفاوت در تور اسرائیلی‌ها گرفتار می‌آیند و سریالی که ۲۷ قسمت را با ریتمی کند سپری کرده، ناگهان به ریتم تند می‌اندازند. داستانی که در امارات آغاز شده بود در نهایت در تفلیس به پایان می‌رسد آن هم با گاف‌ها و تضادهایی که هرگز نمی‌توان آن را بخشی از قسمت‌های جذاب سریال به شمار آورد.

غلامرضا و کیان که توسط نیروهای امنیتی ایران شناسایی شده اند؛ کیان در زندان و غلامرضا به انتخاب خودش! حالا کاملاً در اختیارِ نیروهای امنیتی قرار دارند، نیمچه آموزش‌هایی می‌بینند و راهی محل قرار می‌شوند.

دو قسمتِ انتهایی سریال سرجوخه به قدری آماتور ساخته می‌شود که باور مهم بودنِ پرونده‌ای که به یک سریال تبدیل شده را سخت می‌کند. در قسمت پایانی، دو موضوع به قدری آزاردهنده است که پیشنهاد می‌دهیم اگر کارگردانان و تهیه‌کنندگان برای ساخت چنین مجموعه‌هایی دچار معذوریت‌هایی هستند اساساً اقدام به ساخت چنین سریال‌هایی نکنند:

- غلامرضا و کیان مجهز به دستگاه‌های شنود و مکالمه می‌شوند موضوعی که امروزه حتی بچه‌های دبیرستانی هم می‌دانند گروه‌های تبهکاری وقتی نسبت به مهره‌هایی که برای آن‌ها کار می‌کنند دچار تردید شده باشند صرفاً برای محل قرار محکم کاری نکرده و دیگر موارد را نیز حتماً رعایت می‌کنند از جمله این که تفتیش تنها به یک تفتیش ساده‌ی بدنی ختم نشده و حتماً از دستگاه‌هایی که امکان استفاده از دوربین و میکروفون را بررسی می‌کنند، استفاده خواهد شد.

در قسمت پایانی، بخشی از جوخه‌ی ترور اسرائیلی‌ها اگرچه جای تقریباً امن را برای قرار گذاشتن انتخاب می‌کنند اما هیچ مراقبتی از آن محل به عمل نمی‌آید ضمن آن که کیان و غلامرضا قدم زنان تا بیخِ شاهرگ نفر دوم تیم یا جوخه‌ی ترور پیش می‌روند موضوعی که هرگز پذیرفته شدنی نیست.

- موضوع دوم اما دست به اسلحه بردنِ دو جوانی است که فریب خورده و در نهایت بخشی از عملیات نیروهای امنیتی هستند. حتی اگر دست به اسلحه بردنِ کیان را که مربی تیراندازی است بپذیریم، دست به هفت تیر بردن غلامرضا قابل فهم نیست، بگذریم که اساساً نیروهای عملیاتی دستگاه‌های امنیتی اجازه‌ی چنین ریسکی نمی‌دهند به دو دلیل؛ یکی به خطر افتادن جان کیان و غلامرضا و دیگر به خطر افتادن کل عملیات.

موضوع پایانی اما حذف «سرجوخه» است آن هم در محیطی شلوغ. سرجوخه آن طور که معرفی می‌شود فردی کارکشته و زیرک است. او به قدری آسان در بخش پایانی سریال حذف می‌شود که دل‌مان می‌خواهد به حالش دل بسوزانیم موضوع مهم‌تر اما آزاد کردن فردی است که احتمالا نفر دوم است آن هم به این دلیل که به او قول داده اند!


نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"