کد خبر: ۶۴۴۷۹۳
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۸ - ۲۵ دی ۱۴۰۰

داستان عجیب مردی که خودروها را آتش می‌زد

پنج خودروی بنز، بی‌ام‌دبلیو، دنا پلاس، پژو ٢٠٧ و ریو را به آتش کشیدم.

خونسرد است، ولی عجیب و مجنون‌وار حرف می‌زند. در صحبت‌هایش از یک شاخه به شاخه دیگر می‌پرد. گاهی از شکست در عشق می‌گوید و گاهی از ضررهای مالی‌اش گله می‌کند. اما بعد از چند دقیقه درباره اینکه پول‌های میلیاردی به حسابش واریز کرده‌اند، حرف می‌زند.

به گزارش شهروند: «هادی» همان مجرمی است که پنج خودروی مدل بالا را سوزاند و خاکستر کرد؛ آن هم فقط به خاطر حسادت. هر بار از خیابان رد شد و خودرویی مدل بالا دید، بنزین را برداشت و روی آن ریخت. فندک را زد و بعد هم انفجار را تماشا کرد و لذت برد. اینکه چرا بقیه چنین خودروهایی دارند ولی او باید سوار موتور شود، هادی را آزار می‌داد. همین مسأله باعث شد به یک مجرم عجیب و کینه‌جو تبدیل شد.

او از ماجرای این آتش‌سوزی‌ها می‌گوید:

*چرا خودروها را آتش می‌زدی؟

من یک موتور دارم. همیشه در حسرت نشستن پشت فرمان یک خودروی مدل بالا بودم ولی هیچ‌وقت به آرزویم نرسیدم. از طرفی زندگی‌ام پر از پستی‌ها و بلندی‌ها بود. همیشه مشکلات داشتم. همین مشکلات هم باعث شد اجازه ندهند با دختر مورد علاقه‌ام ازدواج کنم. برای همین عصبانی شدم و تصمیم گرفتم عصبانیتم را اینطور خالی کنم.

*چند خودرو را به آتش کشیدی؟

پنج خودروی بنز، بی‌ام‌دبلیو، دنا پلاس، پژو ٢٠٧ و ریو را به آتش کشیدم.

*یعنی هر وقت عصبانی می‌شدی، به خیابان می‌رفتی و خودرو می‌سوزاندی؟

بله. هر بار که خشمگین بودم، در یک بطری نوشابه بنزین می‌ریختم. سوار موتورم می‌شدم و در خیابان‌ها پرسه می‌زدم. بعد از آن هم هر خودرویی را می‌دیدم و خودم به آن علاقه داشتم، تصمیم به آتش‌سوزی می‌گرفتم. بنزین را می‌ریختم و بعد هم صحنه انفجار و سوختنش را تماشا می‌کردم.

*به خاطر دختر مورد علاقه‌ات خشمگین بودی؟

من سال‌ها عاشق او بودم ولی خانواده‌اش اجازه نمی‌دادند که با هم ازدواج کنیم. اتفاقا من در اینستاگرام هم پیج دارم. فالوورهایم زیاد هستند. همان دختر پیجم را مدیریت می‌کرد ولی اجازه ندادند با هم ازدواج کنیم. البته یک‌سری صداهایی در سرم می‌پیچید و مرا وادار می‌کرد که دست به این کارها بزنم. آن صداها هم بی‌تاثیر نبودند.

*چه صدایی؟

صدایی در سرم می‌گفت آتش بزن.

*سابقه بیماری روانی داری؟

نه اصلا. من دیوانه نیستم. آن صداها فقط مرا راهنمایی می‌کردند. البته آنتن‌هایی که در پشت‌بام خانه‌ها نصب شده‌اند هم در این اتفاق بی‌تاثیر نبودند. این آنتن‌ها سیگنال‌هایی می‌فرستادند تا مرا به این کار ترغیب کنند.

*شغلی هم داری؟

در حال حاضر شغلی ندارم ولی قبلا بازاریاب و مسئول توزیع تجهیزات و لوازم پزشکی بودم.

*چرا کارت را از دست دادی؟

اخراجم کردند. برادر کوچک‌ترم همانجا کار می‌کرد اما مدیرمان برادرم را اذیت می‌کرد. من هم سر برادرم با مدیرم دعوایم شد. او هم مرا اخراج کرد.

*سابقه کیفری داری؟

۱۰ سال پیش به جرم سرقت به زندان رفتم. بعد از آن دیگر هیچ‌وقت خلاف نکردم تا اینکه تصمیم به آتش‌سوزی خودروها گرفتم.


نظر شما
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"