در یازدهمین نشست "ارغنون خرد" مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وقایع مربوط به درگذشت مهسا امینی، نقش بیگانگان در بروز این حوادث، نحوه مواجهه دستگاههای کشور با این وقایع و چگونگی برخورد درست در آینده با اینگونه مسائل، مورد بررسی قرار گرفت.
به گزارش ایسنا به نقل از مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، یازدهمین نشست از سلسله گفتوگوهای انتقادی درباب علوم انسانی «ارغنون خرد»، با حضور جمعی از اساتید جامعهشناسی و علوم سیاسی از جمله حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی؛ رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، دکتر لیلا فلاحتی؛ عضو هیئتعلمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، دکتر سیدعبدالامیر نبوی؛ عضو هیئتعلمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، دکتر بهاره آروین؛ عضو هیئتعلمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیتمدرس و دکتر سیدمهدی ناظمی قره باغ پژوهشگر فلسفه، در محل مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.
دکتر رضا غلامی، رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در این نشست در مورد تحلیل جامعهشناسی وقایع مربوط به درگذشت مهسا امینی، گفت: من این حادثه را یک حادثه چندوجهی میدانم. یک وجه آن، عکسالعملی طبیعی از سوی شمار قابل توجهی از مردم بهویژه جوانان و نوجوانان در خصوص درگذشت خانم مهسا امینی بود. خود این عکسالعمل هم شامل ابعاد گوناگونی است: یک بُعد آن برمیگردد به شخص خانم امینی؛ یک بُعد دیگر آن برمیگردد به موضوع قانون حجاب اجباری و بُعد سوم آن برمیگردد به انباشتی از ناراحتیهایی که از برخی مسوولین کشور وجود دارد.
وی ادامه داد: این ناراحتیها از مسوولین، خود به چهار نوع قابل تقسیم است: اول، ناراحتیهایی که درباره مواجهه نظام با مسائل اجتماعی و فرهنگی است. دوم، ناراحتیهایی که درباره مواجهه مسوولین با مسائل سیاسی و سبک حکمرانی وجود دارد. سوم، ناراحتیهایی که درباره عملکرد اقتصادی کشور وجود دارد و چهارم، ناراحتیهای مجتمعشده از همه این انواع اعم از اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی. وجه دوم، ربط واقعی به مهسا امینی ندارد بلکه خانم امینی یک بهانه است برای ایجاد اغتشاشی که برای موقعیتی مناسب از قبل از سوی جریان ضدانقلاب و دولتهای دشمن جمهوری اسلامی برنامهریزی شده بود.
رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، با بیان اینکه در وجه نخست بُعد فرهنگی و اجتماعی این موضوع و در وجه دوم پروژه دشمن درباره ایران را تبیین میکند، توضیح داد: روش من در اینجا، تحلیل براساس مجموعهای از فکتهاست و لذا تلاش میکنم از تحلیل ذهنی حادثه اجتناب کنم. البته همه میدانیم که به دلیل فاصله نگرفتن از این حوادث، رسیدن به جمع بندی مطمئن درباره این حوادث امکانپذیر نیست.
وی با توصیفی از ابتدای ماجرا، ادامه داد: واقعیت این است که خانم مهسا امینی در ۲۲ شهریور به خاطر بدحجابی نه کشف حجاب، از سوی گشتارشاد دستگیر و به مرکز پلیس امنیت اخلاقی در خیابان وزرای تهران منتقل میشود و در آنجا به دلیل بیماری زمینهای که داشته متاسفانه فوت میکند. در اینجا بحث بر سر سه موضوع است: ۱. ازسرگیری گشتارشاد، ۲.دستگیری خانم امینی به خاطر بدحجابی و ۳. فوت خانم مهسا امینی.
غلامی با اشاره به عملکرد گشت ارشاد، گفت: در ارتباط با گشتارشاد حرف بسیار است، اما میخواهم از دو منظر عمده در این زمینه صحبت کنم. منظر اول اینکه: فعالیت گشتارشاد در گذشته به خاطر ناکارآمدی، جنجالسازی و حتی وجود سطحی از نفرت عمومی، متوقف و به جای آن طرح ناظر ۱ و ۲ فعال شده بود و ظاهرا بنای دولت بر این بود که طرح ناظر ۱ و ۲ تقویت شود. لذا باید دید راهاندازی مجدد گشتارشاد با روشهای قبل، با چه منطقی صورت گرفته است؟
وی افزود: در منظر دوم؛ سخن به این بحث قدیمی برمیگردد که آیا در شرایط عدمسرمایهگذاری صحیح فرهنگی در موضوع حجاب و عدمموفقیت در برنامههای ترویج حجاب در بین بخشی از مردم بهویژه نسلهای جدید، اصولاً روش انتظامی و قضایی درباره حجاب جواب میدهد یا نمیدهد؟ از گذشته تقریباً روشن بود که روشهای انتظامی، نهتنها جواب نمیدهد بلکه مشکلات دیگری را اضافه میکند، اما بعد از این حوادث، ثابت شد که روش انتظامی در این زمینه قطعاً نادرست بوده است.
خطا بودن راهاندازی گشت ارشاد به روش سنتی و دستگیری مهسا امینی
رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، درباره دستگیری مهسا امینی توسط گشت ارشاد، خاطر نشان کرد: درباره دستگیری خانم مهسا امینی توسط گشتارشاد میتوان گفت که علیالظاهر از نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی، ماموریت بخش امنیت اخلاقی فراجا، در ماههای گذشته برخورد با افراد بدحجاب نبوده بلکه صرفاً برخورد با افراد بیحجاب بوده است. همچنین اگر هم مهسا امینی بدحجاب بوده، باید بدحجاب حاد میبوده تا دستگیر و به مرکز منتقل شود که عکسها چنین چیزی را نشان نمیدهد. لذا معتقدم چه راهاندازی مجدد گشتارشاد به روش سنتی و چه دستگیری خانم مهسا امینی به عنوان یکی از مصادیق بدحجابی، یک خطا و یک اعمال سلیقه بوده است.
وی با اشاره به گزارش پزشکی قانونی از فوت مهسا امینی در مرکز پلیس امنیت اخلاقی، ادامه داد: گزارش پزشکیقانونی که گزارش معتبری است، نشان میدهد که اولا او مورد ضرب و جرح قرار نگرفته و ثانیا مهسا امینی سابقه بیماری داشته و این سابقه در مرگ او تاثیر داشته است. با این وجود، دو نکته در اینجا باید مد نظر قرار بگیرد. اول: باور عمومی به تاثیر استرس و هیجان عصبی ناشی از دستگیری در فوت مهسا امینی و دوم: نظر معدودی مبنی بر تاخیر در رسیدگی پزشکی و عملیات احیاء که اجماع کارشناسی درباره آن وجود ندارد.
غلامی با اشاره به عملکرد پلیس و دیگر دستگاهها بعد از فوت مهسا امینی، افزود: بعد از فوت خانم مهسا امینی که هم جوان و زیباست، هم کُرد است و هم سنّی، به طور طبیعی عواطف بخشی از مردم ایران جریحهدار میشود و پلیس و دستگاههای گوناگون هم تلاش مؤثری برای مرهم نهادن بر روی عواطف جریحهدار شده نمیکنند. در این شرایط، عدهای ابتدا از جلوی بیمارستان و سپس در نقاط دیگر مانند خیابان حجاب تقریبا بهصورت خودجوش به این حادثه که مقصر آن را برخی مسوولین کشور و سیاست آن در مواجهه با مسائل اجتماعی یعنی حجاب میدانند، اعتراض میکنند و این اعتراضات در نقاط دیگری هم به شکل محدود و به مثابه یک موج کوچک اتفاق میافتد.
تبدیل شدن اعتراضات به اغتشاشات
وی ادامه داد: در این بین، جریان ضدانقلاب که بعدا توضیح خواهم داد از قبل برای ایجاد مجموعهای از اغتشاشات در اواخر پاییز ۱۴۰۱ برنامهریزی کرده بودند، فرصت را غنیمت میشمرند و با به میدان آوردن رسانههای خود و سوار شدن بر موضوع و سپس بهرهبرداری از جریحهدار شدن عواطف بخشی از مردم، با تحریک احساسات، تهییج مردم به اعتراض به ویژه از طریق دروغپردازی درباره نحوه درگذشت مهسا امینی و سپس پروژه کشتهسازی، اولاً، اعتراضات را در نقاط بیشتری از کشور گسترش میدهند و ثانیا، اعتراضات را در اکثر موارد نه همه موارد، تبدیل به اغتشاشات میکنند.
رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در مورد تفاوت اعتراض و اغتشاش، توضیح داد: اعتراض یعنی ابراز مخالفت نسبت به یک اندیشه و یا عمل به منظور اصلاح و تغییر که معمولاً توام با خشونت نیستند و از طریق بیانیه، نقد رسانهای یا تظاهرات شکل میگیرد. اما اغتشاش یعنی رفتار توام با خشونت عدهای از افراد که در مقابله با نظام حاکم بر سر مسائل مختلف اتفاق میافتد و همواره بینظمی و ناامنی با خود به همراه دارد.
وی عامل اغتشاش در علوم سیاسی را درونزا و برونزا عنوان کرد و گفت: در علوم سیاسی عامل اغتشاش را بهصورت کلی به درونزا و برونزا تقسیم میکنیم: درونزا یعنی اگر باب نقد و سپس اعتراض بسته شود و رسانههای آزاد نباشند، یا به اعتراضات از مسیر درست ترتیب اثر لازم داده نشود، اعتراضات کمکم به اغتشاش تبدیل میشود. برونزا یعنی بیگانه با طراحی قبلی و استخدام افرادی مزدور در یک کشوری اغتشاش بهوجود آورد یا با عملیات روانی در یک کشور، بخشی از مردم آن کشور را وارد اغتشاش کند.
غلامی با اشاره به مجاز بودن اعتراض در جمهوری اسلامی ایران، گفت: اصل ۲۷ قانون اساسی میگوید «تشکیل اجتماعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد است». البته اعتراض در کشور ما نیازمند اخذ مجوز از وزارت کشور است، ولی مسوولین حتی با اعتراضات غیرقانونی نیز بعضا مدارا کردهاند، با این حال، طبیعی است که اغتشاش در هیچ کشور دموکرات و لیبرالی هم به دلیل مختل کردن زندگی مردم و لطمه زدن به اموال عمومی و خصوصی، تحمل نمیشود.
وی ادامه داد: از این پس، ما بیشتر در کف خیابان تنها با اعتراض یعنی تظاهرات مسالمتآمیز بدون مجوز روبهرو نیستیم، بلکه با اغتشاشات روبهرو هستیم. البته این وضعیت در داخل دانشگاهها لزوما اینگونه نیست. عمده اعتراضات در داخل دانشگاهها الا موارد خاص، به اغتشاش تبدیل نشده است.
چرا پس از اعلام نظر پزشکی قانونی، اغتشاشات تمام نشد؟
وی با بیان اینکه انتظار میرفت با اعلام رسمی نظر پزشکی قانونی درباره علت درگذشت مهسا امینی و افشا شدن دروغپردازیها، اغتشاشات تمام شود، توضیح داد: به دو دلیل اغتشاشات تمام نمیشود: ۱. با عملیات روانی گسترده رسانههای خارجی و خطاهای قبلی مانند ماجرای هواپیمای اوکراینی، متروپل و... اعتماد عمومی به گزارشهای رسمی ازجمله گزارش پزشک قانونی پایین است. چنانچه در نظرسنجی ۲۵ مهر یکی از مراکز معتبر نظرسنجی، ۵۴.۲ درصد از پاسخدهندگان بیانیه پزشکیقانونی را اصلا باورپذیر ندانستهاند و ۱۸.۵ درصد، کمباورپذیر دانستهاند. ۲. موضوع اعتراضات نهتنها از مهسا امینی و حتی قضیه حجاب عبور کرده، بلکه به کشتههای دیگر و موضوعاتی فراتر از حجاب سرایت کرده است. با این ملاحظه اغتشاشات ادامه پیدا میکند.
رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با اشاره به برخی اطلاعات در مورد حوادث شهریور و مهر ۱۴۰۱، چند نتیجه گرفت و گفت: اول اینکه گسست ارزشی و معرفتی میان برخی از نسلهای جدید و نسلهای قبلی عینیت یافته است. دوم اینکه فهم سیاسی در میان معترضان از نسلهای جدید بسیار اندک است. همچنین سهم درگذشت مهسا امینی و مساله حجاب و رابطه آن با فراجا در اعتراضات و نیز اغتشاشات اندک است. بهعنوان یک مستند، در نظرسنجی ۲۵ مهر یکی از مراکز نظرسنجی معتبر، تنها ۳.۸ درصد اعتراضات اخیر را به ناراحتی مردم از رفتار فراجا مرتبط دانستهاند.
وی ادامه داد: به علاوه حضور قشر تحصیلکرده و دانشجو در اغتشاشات بالا نیست. همچنین دختران و زنان نقش بارزی در مناسبات سیاسی غیررسمی پیدا کرده و این نقش در آینده گسترش خواهد یافت. همچنین فضای مجازی بر زندگی برخی از نوجوانان و جوانان ایرانی سوار شده و به زیست فردی و جمعی آنها فرمان میدهد. مرجعیت رسانه ملی در حوزه سیاسی نسبت به قبل با کاهش جدی روبهرو شده است، بهطوریکه در نظرسنجی یک مرکز نظرسنجی معتبر در ۲۵ مهرماه، بهرهگیری از رسانه ملی در ارتباط با حوادث اخیر، ۵۸.۵درصد اظهار شده اما میزان اعتماد به رسانه ملی ۳۲.۸درصد بوده است. به علاوه تقریبا هیچیک از جناحهای سیاسی و گروههای رسمی سیاسی در ایران در مدیریت اغتشاشات نقشی نداشتهاند. به تعبیر دیگر، از آنها بهراحتی عبور شده است.
وی با اشاره به از دست رفتن مرجعیت نخبگان و کاهش سرمایه اجتماعی در ایران، گفت: نخبگان در ایران مرجعیت خودشان را تا حد زیادی از دست داده و مرجعیت را به سلبریتیها واگذار کردهاند. همچنین مساله کاهش سرمایه اجتماعی در ایران کاملا روی اعتراضات و نیز اغتشاشات سایه انداخته است. مجددا در یک نظرسنجی تازه، سرمایه اجتماعی در ایران با تعریف علمی و مولفههای گوناگون، از ۲۰، تنها ۸.۵درصد بوده است.
نقش بیگانگان در مسائل بعد از درگذشت مهسا امینی
رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در پاسخ به سوالی در مورد مداخله بیگانگان در مسائل بعد از درگذشت مهسا امینی توضیح داد: وجه دوم اعتراضاتی که به اغتشاش تبدیل شد، موجسواری جریان ضدانقلاب یا به تعبیر دیگر، تصاحب اعتراضات بخشی از مردم پس از درگذشت خانممهسا امینی است. البته من بههیچوجه قصد ندارم بگویم همه آنهایی که وارد صحنه اعتراضات و سپس اغتشاشات شدهاند، دانسته عامل دشمن بودهاند، اما دشمن در این اعتراضات و اغتشاشات برنامه خود را با کمک افرادی که حتی هیچ شناختی از برنامه دشمن نداشتند، اجرا کرده است.
وی به شواهدی در مورد نقش جریان ضد انقلاب اشاره کرد و توضیح داد: ۱. شاهدان عینی گفتهاند حضور اتباع بیگانه در اغتشاشات دیده شده، بهطوری که ظاهرا دهها نفر از آنها نیز از سوی ماموران دستگیر شدهاند. ۲. مامورانی گفتهاند برخی از کسانی که وارد اغتشاشات شدهاند، گفتهاند در ازای مشارکت در اغتشاشات پول گرفتهاند یا وعده پول به آنها داده شده است که احتمالا در این زمینه عناصر خارجی یا وابسته به خارج نقش داشتهاند. ۳. نقش بارز دروغهای زنجیرهای شبکههای ماهوارهای ضدانقلاب مانند ایراناینترنشنال، بیبیسی فارسی و منوتو در شکلگیری و تشدید اغتشاشات بالا بوده است. (یعنی مرجعیت خبری اکثر معترضان و همچنین اغتشاشگران، رسانههای خارجی بودهاند). ۴. اعتراضات خشونتآمیز برخی از ایرانیان در خارج از کشور که آن هم از جهات گوناگون قابل تحلیل است در اغتشاشات در ایران بیتاثیر نبوده است. ۵. شواهدی مبنیبر آموزش برخی از اغتشاشگران در گروهها و کانالهایی در شبکههای اجتماعی خارجی مانند اینستاگرام، تلگرام و واتساپ در جزئیات اغتشاش و نحوه استفاده از سلاح یا ساخت مواد منفجره، توسط عناصری از خارج از کشور وجود دارد.
غلامی ادامه داد: ۶. در حوادث اخیر، حمایت سران کشورهای غربی و چهرههای هنری، فرهنگی ادبی و ورزشی خارجی از اغتشاشات بیسابقه بوده است. .. تحریک اقوام و زنده کردن گرایشات تجزیهطلبی که از قدیم جزء اهداف دشمنان ایران بوده، در حوادث اخیر جدی بوده است که نمونه بارز آن را در جنس اغتشاشات کردستان و زاهدان میتوان مشاهده کرد. البته در ماجرای زاهدان، فرماندهی انتظامی شهرستان و همکاران وی نیز خطای بزرگی مرتکب شدهاند که خوشبختانه با آنان برخورد شده است.
رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان اینکه من بر اساس مستندات فراوان، مواجهه جریان ضدانقلاب با جمهوری اسلامی را فراتر از این حادثه، یک پروژه کلان تفسیر میکنم، گفت: موسسه یا اندیشکده بروکینگز، یکی از باسابقهترین و موثرترین اندیشکدهها در عرصه سیاست خارجی ایالات متحده است. چند ماه پیش، این اندیشکده برای مواجهه با جمهوری اسلامی یک نسخه ارائه کرده که ۱۲ بند اصلی دارد: اول. فشار مضاعف اقتصادی به ایران؛ دوم. کمک به درک از جامعه جهانی از طریق ایجاد ارتباط (جامعه جهانی منظور غرب)؛ سوم. گسترش رسانههای مجازی؛ چهارم. تغییر گفتمان ایرانی- اسلامی به ایرانی- جهانی؛ پنجم. تلاش برای اغتشاشگریهای بیشتر در حوزه نهادها و مقامات (افشای فساد در ایران)؛ ششم. خلق مداوم مشکلات سیاسی اجتماعی برای حکومت؛ هفتم. عدم به نتیجه رساندن پرونده هستهای؛ هشتم. برجستهسازی مشکلات داخلی؛ نهم. افزایش مطالبات اجتماعی؛ دهم. جذب مدیران و مقامات سابق (توسط هستههای نفوذی)؛ یازدهم. استفاده از گسلهای موجود (قومیت، مذهب و نسل) و دوازدهم. فشارهای حقوق بشری به ایران.
وی خاطرنشان کرد: برنامه جریان ضدانقلاب برای ایران فراتر از موجسواری در قضیه درگذشت خانم مهسا امینی است و نشان میدهد، در عین حال که بخشی از مردم ما حقیقتا به برخی مسائل ازجمله مواجهه مسوولین با امور اجتماعی و فرهنگی اعتراضاتی دارند، اما نقش دشمن در تشدید اعتراضات، جهتدهی به آنها و تبدیلش به اغتشاشات، غیرقابل انکار است.
نقش خطاهای سهوی و عمدی در این جریانات
غلامی تاکید کرد: جریان ضدانقلاب و در کل دشمن، مانند حشرات آلودهخوار، از زخمهای ما و از خطاهای سهوی و عمدی ما سوءاستفاده میکند و چنانچه ما با افزایش هوشمندی و عملکرد صحیح و حسابشده، بسترهای عملیات دشمن را به دست خودمان ایجاد نکنیم، دشمن در خیلی از عرصهها قدرت تحرکش را از دست خواهد داد.
رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی درباره مواجهه دستگاههای نظام با این وقایع، با بیان اینکه «من در درجه اول، منشأ این حادثه را خطای برخی مسوولین در عدم جلوگیری از فعالیت مجدد و کنترلنشده گشتارشاد میدانم»، توضیح داد: از طرف دیگر، فقط قضیه به حجاب، دستگیری مهسا امینی و درگذشت او محصور نمیشود، بلکه همانطور که اشاره کردم، موضوع محصول مجموعهای از ناراحتیهاست که چهبسا در صدر آن، ناراحتیهای اقتصادی و مساله عدالت قرار دارد. البته این ناراحتیها یکشبه ایجاد نشده، بلکه در طول زمان بهوجود آمده است. درکنار این ناراحتیها، باید به خطاهای حکمرانی هم بیش از اینها توجه داشت. درواقع بخشی از ناراحتیهایی که به آن اشاره کردم، مولود حکمرانی پرخطای ماست.
وی به برشمردن این ناراحتیها پرداخت و نادیده گرفتن طیفهایی از جامعه، تبدیل بخشی از مردم با افکار، سلایق و ظواهری متفاوت به عناصر غیرخودی و هلدادن آنها بهسمت جریان ضدانقلاب؛ عدم اصرار بر مشارکت سیاسی همه طیفهای مردم؛ عدم ایجاد میدانهای مناسب برای نقد و اعتراض آزاد و قانونمند؛ بیتفاوتی درباره نخبگان و گروههای مرجع؛ عدم سرمایهگذاری برای افزایش سرمایه اجتماعی؛ نبود قاطعیت در برخورد فراگیر و موثر با بیعدالتی و تبعیض و سایر مفاسد؛ نبود جسارت لازم برای اصلاحات ساختاری و بیعملی مفرط در برابر فضای مجازی و سادهانگاری درباره مواجهه با آن را نمونههایی از این نارضایتیهای مرتبط با این حوادث عنوان کرد.
اقداماتی که میتوانست از اعتراضات جلوگیری کند
وی همچنین در این نشست به اقداماتی که میتوانست از اعتراضات جلوگیری کند، اشاره کرد:
۱. نیروی انتظامی میتوانست بعد از درگذشت مهسا امینی ضمن اذعان به خطای گشتارشاد در دستگیری وی، پاسخ سریعتر، دقیقتر و قانعکنندهتری به سوالات مردم درباره علت فوت مهسا امینی ارائه کند.
۲. رسانه ملی میتوانست با دعوت سریع از مسئولان و کارشناسان موجه و یک برنامهریزی حرفهای و کاملا حسابشده، خلاها و ضعفهای اطلاعرسانیای که مورد سوءاستفاده رسانههای خارجی ضدانقلاب قرار گرفت را پرکند.
۳. دولت میتوانست با همکاری مجلس و قوه قضائیه، با ایجاد یک گروه حقیقتیاب بیطرف، تا حدی جلوی شدت دروغسازیهای رسانههای خارجی را بگیرد.
۴. مسئولان ذیربط با یاری نخبگان خوشنام، میتوانستند با ارتباطگیری بهموقع و هدفمند با طیفهای گوناگون از معترضان حتی سلبریتیها و گفتوگو با آنها به کاهش التهابات کمک کنند.
۵. مسئولان میتوانستند جلوی کسانی را که به اسم انقلاب اسلامی سخنانی از جنس نفرتپراکنی و تحریککننده میزنند و معترضان را بیشتر عصبی میکنند مانند برخی ائمهجمعه و چهرههای صاحب تریبون را بگیرند.
۶. مسئولان میتوانستند ضمن ارتباطات فراجناحی و فراایدئولوژیک با طیفهای گوناگون، جلوی افزایش شکاف اجتماعی و رودررو قرار گرفتن مردم را بگیرند.
۷. مسئولان میتوانستند با تقویت و هماهنگسازی دستگاههای اطلاعاتی و شناسایی سریعتر سرشاخههای وابسته به جریان ضدانقلاب، مسیر حضور دشمن در صحنه اغتشاشات و اعتراضات را کاملا ناهموار کنند.
غلامی پیشنهاداتی را برای جلوگیری از تکرار چنین وقایعی در آینده ارائه داد:
الف. درباره حجاب
۱. ترویج عالمانه و هنری سبک زندگی ایرانی-اسلامی بهمثابه عامل اصلی بیحجابی.
۲. سرمایهگذاری روی هویت بخشی به زنان و دختران ایرانی بهمثابه عامل کلیدی دیگر در بیحجابی.
۳. تمرکز روی فعالیتهای فرهنگی عالمانه، جذاب و اثرگذار در عرصه حجاب.
۴. عدم حصر حجاب اسلامی به حجاب چادر، و متقابلا عدم معرفی دارندگان حجاب غیرچادر به بدحجاب.
۵. تنوعبخشی شکلی به حجاب شرعی.
۶. مشارکتطلبی خود مردم در جهت اجرای قانون حجاب.
۷. تلقی تخلف نسبت به کشف حجاب و جایگزینی جریمه نقدی غیابی و البته بازدارنده یا برخی از محرومیتهای اجتماعی عاقلانه و قانونمند بهجای دستگیری و انتقال به مراکز پلیس امنیت اخلاقی و... (البته در قالب قانون جدید مصوب مجلس).
۸. عدم تکفیر عناصر بدحجاب یا بیحجاب و عدم قطع رابطه فرهنگی و سیاسی با آنها.
ب. در ساحت سیاسی
۱. رفع خلاها و کاستیهای نظری و عملی نظام مردمسالاری دینی.
۲. تامین زمینه مشارکت سیاسی برای همه طیفها.
۳. فراهمسازی امکان مضاعف برای نقد و اعتراض آزاد و قانونمندسازی آن.
۴. عدم دامن زدن به شکاف اجتماعی با عناوینی چون خودی و غیرخودی، مسلمان و غیرمسلمان و...
۵. خاموشسازی موتورهای نفرتپراکنی و دوقطبیسازی در همه جناحها.
۶. ارتباط رئیسجمهور محترم و بقیه وزرا با افراد گوناگون با فکر، سلیقه و ظاهر گوناگون بدون هراس از برخورد عناصر تندرو.
۷. برنامهریزی بهمنظور شکلگیری انسجام ملی و درک مشترک همه جناحهای سیاسی روی منافع ملی.
۸. برنامهریزی بهمنظور شکلگیری حکمرانی علمی بهجای حکمرانی ذوقی.
۹. برنامهریزی دقیقتر و هوشمندانهتر در پیشگیری و مقابله با نفوذ گسترده دشمن.
ج. در عرصه قضایی
۱. مقابله بیرحمانه با فساد در درون دستگاه قضایی.
۲. رواج قانونگرایی در داخل قوه قضائیه و نظارت مستمر بر آن.
۳. برخورد قاطع، مداوم و سیستماتیک با فساد در کشور.
د. در زمینه اقتصادی
۱. رونق اقتصادی، بازکردن بنبستها و غلبه بر معضل بیکاری جوانان.
۲. مدیریت قیمتها و کنترل تورم بهویژه درباره مسکن.
۳. تطبیق نسبی درآمدها به هزینههای ضروری.
۴. رسیدگی مضاعف به شرایط شکننده اقشار آسیبپذیر و آسیبدیده.
۵. برخورد قاطع با ویژهخواری و سایر مفاسد اقتصادی.
ه. در ساحت فرهنگی و رسانهای
۱. مواجهه واقعبینانه و علمی با مسائل فرهنگی و اجتماعی.
۲. سرمایهگذاری هوشمندانه، عالمانه و گسترده در عرصه ترویج فرهنگ ایرانی-اسلامی.
۳. تحول واقعی و همهجانبه در مدیریت فرهنگی کشور.
۴. ایجاد زمینه مشارکت گسترده خود مردم در پیشرفت فرهنگی.
۵. قانونمندسازی زیست حقیقی و حقوقی در فضای مجازی و سرمایهگذاری واقعی و هوشمندانه درجهت گسترش پلتفرمهای ایرانی.
۶. گسترش همیشگی گفتوگوهای آزاد و انتقادی در عرصه فرهنگ.
۷. بازسازی جایگاه و نقش نخبگان در مرجعیت اجتماعی.
۸. قبول و مدارا با تنوع و تکثر فرهنگی در چارچوب قانون اساسی و مصلحت عامه.
و. در ارتباط با دانشگاهها
۱. ایجاد ساختارهای مناسب برای شکلگیری فعالیت فرهنگی علمی جذاب و اثرگذار در دانشگاه.
۲. تاسیس کلینیکهای قوی پیشگیری و مقابله با آسیبهای اجتماعی در دانشگاهها.
۳. سرمایهگذاری مکفی برای فعالیت فرهنگی در دانشگاه در گام اول، بهازای هردانشجو تعیین سرانه فرهنگی در سال.
۴. ایجاد فضای نشاط و امید در دانشگاهها از مسیرهای غیرکلیشهای.
۵. متعهد شدن دولت به ایجاد امکان اشتغال حداقل ۳۰ درصد دانشجویان دانشگاههای دولتی.
۶. حضور منظم مسئولان کشور در دانشگاهها جهت گفتوگو و ابهامزدایی.
۷. ایجاد و تقویت تشکلهای دانشجویی متنوع و متکثر.
۸. بازسازی نقش مرجعیت اساتید پیشکسوت در دانشگاهها.
۹. پرهیز از جبههبندیهای دینی یا سیاسی در دانشگاهها.
۱۰. ایجاد تریبونهای آزاد همراه با تضمینهای امنیتی برای دانشجویان.
۱۱. تقویت کادر انتظامی خود دانشگاهها، آموزش آنها درخصوص نحوه مواجهه با اعتراضات دانشجویی و التزام جدی به عدم ورود پلیس و نیروهای مسلح به درون دانشگاهها.
۱۲. شرط بهرهمندی از آگاهیهای ایدئولوژیک و سیاسی و توانایی مدیریت نرم، در تعیین روسای دانشگاهها.
سیاست دوگانهسازی از عوامل ایجاد بحران پس از فوت مهسا امینی
دکتر لیلا فلاحتی؛ عضو هیئتعلمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی نیز در این نشست، دلایل توسعه و تشدید مساله فوت مهسا امینی و تبدیلشدنش به بحران را ایجاد سیاست دوگانهسازی در کشور عنوان کرد و گفت: این سیاست در اشکال مختلف در حال الگوسازی است و دائماً میخواهد از شهروندان خود الگوییهایی بسازد و برنامههای فرهنگیاش را اجرا کند که این الگوها متاسفانه به یک دوگانه شر مطلق و خیر مطلق تبدیل شده و نقش قشر خاکستری در آن بسیار کمرنگ شده است.
وی ادامه داد: این دوگانهسازی باعث ایجاد شکافهایی از قبیل شکافهای اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، جنسیتی و ... است که بهسرعت هم در حال تشدید است. به نظر من مرگ خانم مهسا امینی فارغ از دلایلش جرقهای در انبار باروت بود که این انبار با همین دوگانهسازیها ایجاد شده است. دوگانهسازی که همیشه یکی از طرفین را طرد میکند و به انزوا میکشاند و این حس انزوا و طردشدگی در بسیاری از افراد به آگاهی تبدیل شده است.
عضو هیئتعلمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در مورد نقش عوامل خارجی در وقایع اخیر، توضیح داد: ما فکتهای بسیاری درمورد مداخلات خارجی داریم که مربوط به وقایع اخیر نیست و همیشه در طول تاریخ این مداخلات وجود داشته است. تحلیل من این است که تحتتاثیر پیشرفتهای نظامیای که ما از ابتدای دهه ۹۰ داشتیم، سیاست فرهنگی ما از سیاست پدآفندی به سیاست آفندی حرکت کرد.
وی افزود: ما با انتخاب این سیاست، وارد استیج جدیدی از بازیگری شدیم که ورود به این استیج، الزاماتی را میطلبید که ما دقت کافی در توجه به این الزامات نداشتیم. آفندی عمل کردن میطلبید که ما در داخل کمخطا باشیم، اما متاسفانه با وجود مطالبهگریای که در عرصه بینالملل داشتیم، خطاهایمان در داخل بیشتر شد. پس ما باید منتظر این میبودیم که در شرایط بحرانی مداخلات شدیدتر و گستردهتر باشد.
استراتژی کشور ما همیشه در مقابل هر پدیدهای غافلگیری بوده است
فلاحتی در مورد چگونگی مواجهه برخی مسوولین با این وقایع، به غافلگیر شدن در مقابل پدیدهها اشاره کرد و گفت: استراتژی کشور ما همیشه در مقابل هر پدیدهای غافلگیری بوده است؛ پدیدههایی مانند سیل و زلزله و گرانشدن بنزین، سقوط بورس، اعتراضات و اعتصابات و ... در موقعیت غافلگیری هم همیشه آسانترین راهحل برایمان بهترین راهحل بوده است. نوع مواجهه ما با وقایع اخیر باز هم از نوع غافلگیری و انتخاب آسانترین راهحل بوده است.
وی اظهار کرد: به نظرم در مساله خانم امینی و حوادث پس از آن، سیستم با تنبیه، محدودسازی و حذف تلاش میکند از این بحران عبور کند؛ اما پس از عبور هیچگاه به فکر یک استراتژی نبوده است. در دانشگاهها نیز استراتژی واحدی نبوده و سلیقه مدیر دانشگاه تعیین میکرده که چه مواجههای با مسائل باشد و ما به همین دلیل شاهد برخوردهای گوناگون هستیم.
عضو هیئتعلمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از بروز چنین وقایعی در آینده، توضیح داد: در مورد آینده به نظرم مسوولین باید در زمینه اولویتگذاری برای اقدامات خود تصمیمی بگیرد. این که چه میخواهیم باشیم، بسیار مهم است. آنچه جمهوری اسلامی نشان میدهد این است که میخواهد بازیگری در نظم نوین جهانی باشد و چنین استراتژی کلانی ایجاب میکند که همزمان، نگاه درستی به داخل داشت و ظرفیتهای داخلی را لحاظ کرد. برای مثال به عربستان بنگریم که ظرف دهه گذشته چه هزینههایی داخل کشورش متحمل شد تا بتواند در عرصه نظم نوین جهانی بازیگری کند.
علل بلندمدت وقایع اخیر مربوط به بیش از ۱۰ سال گذشته است
دکتر بهاره آروین، عضو هیئتعلمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیتمدرس نیز در این نشست در مورد علل بروز وقایع ۴۰ روز اخیر، گفت: ما با سه دسته علل برای به وجود آمدن وقایع اخیر روبهرو هستیم: یکی علل کوتاهمدت که مربوط به ۱ تا ۲ سال اخیر است؛ دیگری علل میانمدت که مربوط به ۵ تا ۱۰ سال اخیر است و علل بلند مدت که مربوط به بیش از ۱۰سال گذشته و حتی به قبل از انقلاب بازمیگردد. تحلیل جامعهشناختی به علل میانمدت و بلندمدت تعلق میگیرد و بیشترین تاثیر در مورد وقایع اینچنینی مربوط به علل بلندمدت هستند.
وی ادامه داد: انتقاد من این است که ما وقتی به تحولات و اعتراضات توجه میکنیم که به سطح خیابان کشیده میشود. حدود یک ماه قبل از واقعه فوت خانم مهسا امینی درمورد ون گشتارشاد و مادری که جلوی آن را گرفت و گفت که فرزندم مریض است، حدود دو میلیون استوری در اینستاگرام و هشتگ مخالف حجاب اجباری هستم، شکل گرفت و قبلترش در کارزار مخالفت با طرح صیانت در حداکثر یکی دو هفته بیش از یک میلیون امضا جمع شد، اما کسی به اینها توجه نکرد. ما در سالیان اخیر با اجرای ترانههایی بهصورت دابسمش در مدارس دخترانه با همان لباسهای مدرسه بودیم و در مواردی واکنشبرانگیز شد و نشان میدهد بین آموزشهایی که در مدارس داده میشود و چیزی که در واقع اتفاق میافتد، تفاوت هست.
عضو هیئتعلمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیتمدرس در مورد علل بلند مدت، خاطر نشان کرد: من به علل بلندمدت تمرکز میکنم، اما باید به این نکته توجه داشت که راهبرد این علل هم بلندمدت است و هم معترضان و هم مسئولان باید به آن توجه کنند. علل اینکه واقعه فوت خانم امینی برخلاف موارد قبلی به این اعتراضات انجامید، فقط تغییرات فرهنگی اجتماعی نیست، هر چند این تغییرات نقش مستقیمی در این قضیه داشتند. من معتقدم واقعه اخیر یک مصداقی از ضعف حکمرانی در ساختار سیاسی است که مربوط به امروز و دیروز و جمهوری اسلامی نیست.
ضعف حکمرانی منجر به بحران میشود
آروین به ضعف حکمرانی در حوزههای مختلف اشاره کرد و گفت: ضعف حکمرانی در حوزههای مختلف منجر به بحرانهای مختلف میشود. مانند ضعف در عرصه اقتصاد و انرژی که منجر به اعتراضات آبان ۹۸ شد و در عرصه محیطزیست و مساله آب که تبدیل به اعتراضات در خوزستان و... شد و در عرصه فرهنگ و رسانه که ماجرایی است که الان در آن هستیم.
وی افزود: جنس افراد و خواستههایشان در وقایع کنونی بسیار متفاوت از آبان ۹۸ و ... است. اما نقطه اشتراکشان و اتفاقنظرشان در ضعف حکمرانی و مساله ناکارآمدی است. هماکنون عمدهترین کار ما بازنگری در مورد این ضعف حکمرانیها باید باشد.
عضو هیئتعلمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیتمدرس در مورد نقش عوامل خارجی در وقایع اخیر، گفت: سوالی که من دارم، این است که تمایز مداخلات در این وقایع با وقایع گذشته چیست؟ چرا یک ماه قبل مداخلات آنها نتیجه نمیداد؟ پس من قبول دارم که مداخلات متمایز بوده است و انگیزهای برای ایجاد بحران داشته است که به سیاست خارجی ما در دو سال گذشته باز میگردد. چند روز پیش از همین وقایع با این که بسیار به توافق نزدیک شده بودیم، اما توافقی انجام نشد پس نوع دیپلماسی هم در تمایز مداخلات تاثیر داشته است.
آروین، در مورد نحوه مواجهه مسوولین با این وقایع به خصوص در دانشگاهها، گفت: به نظر میرسد این که ما صرفاً طرحی کلی برای اداره کشور نداریم، ضعف نیست و تکثر همیشه به ضعف نمیانجامد و شنیدن صداهای مختلف کمک میکند که کارآمدترین نگاه انتخاب شود و بماند. باید به جامعه اعتماد کنیم.
وی با بیان اینکه «جامعه با اینکه یک نگاه کلی صفر تا صد شیوه زندگیاش را تعیین کند، مشکل دارد»، اظهار کرد: اگر به جامعه اعتماد کنیم، میبینیم که در بسیاری از مسائل خود جامعه با نگاه ما همراهی میکند. مثلاً اگر در مورد بعضی از شعارها اگر بعضی کارها صورت نمیگرفت، شاهد این میبودیم که خود جامعه این شعارها را از ادبیات خود حذف میکرد.
نظریاتی که در مورد علل بروز این وقایع وجود دارد
دکتر سیدعبدالامیر نبوی، عضو هیئتعلمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی نیز در این نشست در مورد علل بروز وقایع ۴۰ روز اخیر، گفت: چهار دسته نظریه درمورد علل این وقایع وجود دارد. عدهای بر مطالبات نسلی متمرکز شدهاند و علتالعلل را عرض اندام نسل جدید یا همان نسل z دانستهاند که مانیفست آن هم همین ترانه «برای» است که خیلی شایع شد. البته باید توجه داشته باشیم که این نسل هم یکدست نیست.
وی ادامه داد: رویکرد دوم تاکید میکند بر تحولات پیچیده و سریع ایران یعنی تشدید بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، زیستمحیطی و ... که در کنار ناکارآمدی نهادهای دستاندرکار، امید به آینده را از بین برده است.
عضو هیئتعلمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در مورد رویکرد سوم علل بروز وقایع اخیر، گفت: رویکرد سوم آن را به دخالت خارجی ربط میدهد و معتقد است اینها اعتراض نیست و نامش اغتشاش است و ائتلافی بین نیروهای مختلف خارجی و مرعوبین در داخل صورت گرفته است.
وی ادامه داد: رویکرد چهارم قائل است که تحول عمیقی در زندگی اجتماعی-سیاسی ایرانیان رخ داده است و به تعبیری جامعه ایران در پی بازپسگیری زندگی خود است یا به تعبیر استاد ارجمند ما با یک انقلاب ملی و جنبش یک ملت تاریخی که در تلاش برای بازپسگیری حقوق از دسترفته خود است، روبهرو هستیم و به تعبیر دیگری ما شاهد تحول ساختار اجتماعی ایران هستیم و در چارچوب این تحول، حکومت باید پاسخ دهد که میخواهد مجری قانون باشد یا شرع؟ باید تکلیفش را مشخص کند.
نبوی با بیان اینکه «جامعه ایران به دنبال بازتعریف رابطه خود با دولت است»، گفت: منظور از دولت اینجا قدرت مجریه نیست بلکه نظام سیاسی است. در این چارچوب حدود اختیارات و وظایف دولت، شیوه حکمرانی و وظایف و مسئولیتهای فردی بازتعریف شود و این نظر من هم ذیل گروه چهارم میگنجد.
نقش گروههای خارجی در پیدایش وقایع اخیر
عضو هیئتعلمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در مورد نقش گروههای خارجی در پیدایش این وقایع، توضیح داد: طبق آنچه من خواندهام گروههای خارجی در پیدایش این وقایع و در تداومش نیز نقشی نداشتهاند. اگر بگوییم صفر نبوده، یکدهم درصد بوده. سَلِّمنا که اصلاً مداخلات خارجی در این وقایع بوده است. به تاریخ رجوع کنیم و به دو تجربه تاریخی سقوط صفویه و زندیه توجه کنیم که عامل خارجی در کار بوده و موفق هم شده است.
وی ادامه داد: باید ببینیم چه میشود که در آن دورهها عوامل خارجی توانستند مداخله کنند و موفق شوند؟ آنچه من خواندم مداخلات خارجی وجود نداشته و نارضایتی داخلی موجب این وقایع شده و اگر هم مداخلاتی بوده؛ چه مشکلاتی در داخل زمینهساز آن بوده است؟
گوناگونی نهادهای تصمیمگیر یعنی آشوب و بینظمی
نبوی در مورد مواجهه مسوولین با این وقایع و بهخصوص دانشگاهها، گفت: میدانیم که تکثر نگاههای مختلف لازمه کشور است، اما زمانی که جمعبندی انجام شد، دولت باید با قدرت آن را اجرا کند، پدیدهای که ما در کشور با آن روبهرو هستیم، این است که با وجود گوناگونی نهادهای تصمیمگیر، بسیاری از تصمیمات به عمل تبدیل نمیشوند و این یعنی آشوب و بینظمی. ممکن است بتوان نامش را دولت گذاشت، اما دستکم دولتی است متشتّت.
وی خاطر نشان کرد: سوال اصلی من از مدیران کشور این است که بدون تعارف «میخواهند جمهوری اسلامی پابرجا بماند یا خیر؟» آنچه شاهدش هستیم، این است که از صدر تا ذیل دولت، اظهارنظرهای گوناگون و متفاوت وجود دارد و صدای واحدی برای حل بحران وجود ندارد. همچنین نبود اپوزیسیون به ضرر کشور تمام میشود و باید تکثر آرا دیده شود و سوم اینکه نهادهای مدنیای که سرکوب شدند، احیا شوند. اگر این نهادها سرکوب نمیشدند، این مسائل به خیابان کشیده نمیشد.
وی با بیان اینکه «ادراکی که الان در عموم مردم وجود دارد، این است که گویا نظم سیاسی جلوی زندگی ایستاده است»، گفت: این تصویری است که به غلط ترسیم شده است، اما بالاخره خلق شده است. اینکه چگونه باید اصلاحات کرد را باید با رجوع به ایده جنبش مشروطه بررسی کرد. به دست آوردن دولت قوی، دموکراتیک و متمرکز همان چیزی بود که جنبش مشروطه در پی آن بود.
باید بین زمینههای یک رویداد و ماهیت خود رویداد تفاوت قائل شویم
سیدمهدی ناظمی قره باغ، پژوهشگر فلسفه نیز در این نشست درباره زمینههای به وجود آمدن این مشکل، گفت: من معتقدم باید بین زمینههای یک رویداد و ماهیت خود رویداد تفاوت قائل شویم. در چهل روز گذشته بیشتر به زمینههای این رویداد توجه شده، اما با اینکه زمینهها بسیار مهمند، اما بیانگر ماهیت خود رویداد نیستند. انسان حداقل از نیمه قرن بیستم به بعد در حال تجربه جهان جدیدی است. به تعبیری با آمدن سینما و رسانه انسان جدیدی (انسان-ربات) متولد میشود و عصر انسان عقلانی به پایان میرسد.
وی با بیاناینکه «انسان رسانهایشده، انسانی نیست که بهراحتی قابل کشف و فهم باشد»، گفت: نهاد دانش از این انسان عقب میماند، چراکه انتخاب عقلانی او کاهش یافته است. این یکی از نکاتی است که باید در مورد بررسی زمینههای جهانی در نظر گرفت. از طرفی دیگر تجربه جدید نظام سرمایهداری است که با فضای مجازی هم مرتبط است و یکی از وجوه مهمش این است که بهشدت جهانی است و در مرزهای خود توقف نمیکند و شهروند جدید معرفی میکند.
نظام دانش ما نتوانست به رشد و بالندگی برسد که به مسائل اصلی کشور پاسخ جدی بدهد
این پژوهشگر فلسفه با اشاره به مهمترین زمینه داخلی در این موضوع، گفت: مهمترین زمینه داخلی که در این مورد داریم، این است که ما بعد از انقلاب نتوانستیم به یک طرح کلی درمورد اداره کشور نائل شویم. بعضی اسمش را توسعهنیافتگی میگذارند، اما من تعمداً از این کلمه استفاده نمیکنم؛ چون از آن کلمه به معانی متفاوتی به کار میرود. علیرغم اینکه خواست یک اداره متفاوت برای جامعه وجود داشت و در شعارهای انقلابیون تجلی پیدا کرده بود، اما کشور موفق به طراحی یک طرح متفاوت و متمایز برای هویت خودش نشد و این بحرانهای زیادی را آفرید.
وی ادامه داد: فقدان طرح برای اداره کشور نشانگر فقدان چارچوب روشن در مورد مفهوم ایران و ایرانی هم بود، البته من منظورم داشتن یک مفهوم دقیق و منضبط نیست، اما به همان سطح کمتر هم نتوانستیم برسیم که نداشتن طرح به این موضوع هم بازمیگردد. نظام دانش ما (علوم انسانی) نیز نتوانست به رشد و بالندگی برسد که به مسائل اصلی کشور فکر کند و پاسخ جدی بدهد.
ناظمی این مسئله را اساساً جهانی-ایرانی دانست و گفت: این مسئله اینطور نیست که خاص ایران باشد، به کل بخشی از آن برمیگردد به سیاستهای جهانی در مورد کانون قدرت در خاورمیانه و بخشی هم برمیگردد به ناتوانی برخی مسوولین در امکان گفتوگو با مردم که در یک دهه اخیر اوج گرفت و از این نظر بین سال ۹۶ و ۹۸ و سال جاری تفاوتی نمیبینم، هرچند تفاوتهای مهمی هم در آنها وجود دارد.
وی در مورد نقش عوامل خارجی در وقایع اخیر، توضیح داد: سوالی که در اینجا مطرح میشود، این است که این مداخلات، اتفاق است یا رویه؟ ما میدانیم که مداخلات خارجی یک رفتار ذاتی سیاست مدرن است و قابل جداسازی از سیاستورزی مدرن نیست؛ در بعضی تفاسیر این رفتار به دیالکتیک بین ارباب و بنده هگلی مربوط میدانند. در این رابطه دیالکتیکی مدام جای طرفین تغییر میکند اما وضعیت برابر به وجود نمیآید. پس مداخله یک رویه ذاتی است حالا اسمش را امپریالیسم میخواهیم بگذاریم یا هر چیز دیگری.
این پژوهشگر فلسفه در مورد نحوه مواجهه درست با این وقایع، گفت: نکتهای که درمورد برخی مسؤولان وجود دارد و ایکاش به گوششان برسد، این است که اینطور نیست که ما مکررا اشتباه کنیم و بعد از انباشت آنها، هر زمان که صلاح دانستیم، بگوییم اشتباهاتمان را جبران میکنیم؛ هیچوقت تاریخ به انسان چنین اجازهای را نداده و نخواهد داد. باید در بحرانها هنر این را داشته باشیم که راهحلهای جدیدی ارائه کنیم و دوباره به راهحلهای سالهای پیش که همانها را هم عملی نکردهایم، بازنگردیم.
مسئولان باید با اتکا بر نخبگان در مورد طرح اداره کشور به نتیجه و جمعبندی برسند
وی ادامه داد: درمورد اینکه چه باید کرد باز هم باید به زندگی انسان جدید اشاره کنیم و جهانی که تبدیل به سینما شده است و فانتزی و نمایشیشدن جهان را جدی بگیریم. رسانهایشدن یعنی جهان پستمدرن و وجهی از جهان امروز و مدرن ماست و ما چون درک مناسبی از آن نداریم، نمیتوانیم برنامهریزی خوبی هم برای مواجهه با آن داشته باشیم.
ناظمی به استفاده از ظرفیت نخبگان اشاره کرد و توضیح داد: مسؤولان کشور باید هرچه سریعتر با اتکا بر نخبگان، در رابطه با ماهیت اقتصادی سیاسی کشور و طرح کلی اداره کشور به نتیجه و جمعبندی برسند. البته منظورم از طرح کلی طرحی مستبدانه نیست، با اینکه هر طرحی نوعی از خشونت را در خود دارد. من طرفدار حذف آزادی سیاسی در کشور نیستم، اما این آزادی سیاسی زمانی در کشور معنی پیدا میکند که ذیل توسعه باشد.
وی ادامه داد: نکته بعدی وجود یک جریان چپ هست که خود مسوولین باید پیشقدم شوند و شرایطش را فراهم کنند. نکته دیگر این است که ما باید با تعیین طرح کلی و مشخصشدن جایگاه پوزیسون و اپوزیسیون از آنارشسیم در کشور اجتناب کنیم. ما باید سیاست میانفرهنگی داشته باشیم که مبتنیبر مشترکات معقول (عقل عرفی) باشد. همچنین این مشترکات اصل باشند و از تفاسیر گوناگون پیرامون این مشترکات بهره برد.