کد خبر: ۶۸۸۱۶۰
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۰ - ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۲

آیا چین می‌تواند واسطه صلح یمن شود؟

"چین میانجی‌گر آشتی ایران و عربستان بود، چون بی‌طرف است و می‌تواند رابطه‌ای با تهران و ریاض برقرار کند که از توان واشنگتن خارج است. اما آیا می‌توان این میانجی‌گری را گام نخست برای پایان بخشیدن به جنگ یمن دانست؟"
به گزارش ایسنا، مهاد درار، دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه کلورادو در تحلیلی برای پایگاه مستقل «کانورسیشن» که مقالات متخصصان دانشگاهی را منتشر می‌کند، به بررسی زمینه‌های حضور چین در خاورمیانه و تاثیرات آن بر این منطقه پرداخته است: "پس از یک دهه مناقشه طاقت‌فرسا، به نظر می‌رسد که یمن دارد آرام آرام به سمت یک توافق صلح پیش می‌رود.
کنترل بخش اعظم شمال یمن در دست حوثی‌هاست و عربستان سعودی یکی از قدرت‌های منطقه است که در این جنگ از یک ائتلاف ضدحوثی حمایت کرده است. در حال حاضر میان حوثی‌ها و ریاض گفت‌وگویی در جریان است که ناظران بین‌المللی از آن استقبال کرده‌اند.
در نخستین روز ماه مه ۲۰۲۳، ایالات متحده اعلام کرد که تیم لندرکینگ، نماینده ویژه خود در امور یمن را به خلیج فارس می‌فرستد تا تلاش‌های جاری را برای تنظیم یک توافق تازه و به راه انداختن یک فرایند جدید برای دستیابی به صلح تقویت کند.
اما آمریکا نسبت به رقیب جهانی خود یعنی چین، نقش بسیار کم‌رنگ‌تری در جهت‌دهی به مذاکرات داشته است. پایه‌های دستاورد حاصله در یمن را آشتی میان ایران و عربستان در مارس سال جاری بنا نهاد که با میانجی‌گری چین صورت گرفت.
نگارنده به عنوان فردی دانشگاهی که تخصصش در حوزه تعاملات استراتژیک آمریکا و چین در خاورمیانه و شرق آفریقاست، قدردان تاثیراتی است که این دستاورد دیپلماتیک - که با میانجی‌گری چین حاصل شده - بر این منطقه خواهد گذاشت. توافق حاصله این ظرفیت را دارد که تقابل‌ها را کاهش داده و ثبات را در یمن و دیگر کشورهایی که درگیری‌های حزبی و فرقه‌ای در آن‌ها رواج دارد - مانند عراق و لبنان - افزایش دهد.
این دستاورد اما همچنین گمانه‌زنی‌هایی را درباره ظهور چین به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای بزرگ در خاورمیانه به راه انداخته است. این تحول نه تنها سلطه‌جویی دیرینه ایالات متحده را در خلیج فارس به چالش می‌کشد، بلکه پرسش‌هایی را درباره اهداف و انگیزه‌های استراتژیک پکن مطرح می‌کند.

چنددستگی و مناسبات منطقه‌ای
هنوز باید منتظر بود و دید که آیا دستاورد دیپلماتیک عربستان و ایران می‌تواند به صلح بلند مدت در یمن کمک کند یا نه. اما با توجه به نقشی که رقابت میان قدرت‌های منطقه‌ای در تشدید درگیری‌ها داشته، ناظران بین‌المللی ابراز امیدواری و خوشبینی کرده‌اند.
حوثی‌های یمن در سال ۲۰۱۴ کنترل صنعا، پایتخت این کشور را در دست گرفتند و در پی آن، «عبدربه منصور هادی» رئیس‌جمهوری (مستعفی) ابتدا به عدن و سپس به ریاض گریخت.
ریاض که حوثی‌ها را تحت حمایت ایران می‌دانست، در مناقشه یمن مداخله و از وفاداران منصور هادی حمایت کرد.
جنگ یمن به کشته‌شدن دست‌کم ۳۷۷ هزار تن از شهروندان این کشور منجر شده است. این آمار براساس ارقام ارائه‌شده توسط سازمان ملل در سال ۲۰۲۱ به ثبت رسیده‌است. بسیاری از افراد کشته شده، نه مستقیماً در درگیری‌های نظامی، بلکه به‌شکل غیرمستقیم و به‌دلیل بیماری یا گرسنگی از دنیا رفته‌اند. علاوه‌براین، جنگ یمن به آوارگی گسترده غیرنظامیان و نابودی زیرساخت‌های این کشور منجرشده‌است.
یمن همچنان چندپاره است؛ گروه‌های مختلف بخش‌های مختلفی از این کشور را در کنترل دارند و خبری از یک دولت مرکزی کارآمد نیست.

چین و عربستان
نقش چین کجا پررنگ می‌شود؟ پکن هیچ ارتباط رسمی سیاسی، اقتصادی یا دیپلماتیکی با هیچ‌یک از چندین گروه نظامی فعال در یمن ندارد. اما قبل از ۲۰۱۴، روابط اقتصادی و تجاری سالمی با این کشور داشت. بر اساس آمار بانک جهانی، در سال ۲۰۱۳ چین بعد از عربستان، دومین شریک تجاری یمن بود.
از سال ۲۰۱۴ تجارت میان چین و یمن پابرجا مانده است، البته غالباً به‌شکلی غیررسمی. به‌گفته «رصدخانه پیچیدگی اقتصادی» که تجارت بین‌المللی را ردیابی می‌کند، واردات چین از یمن در سال ۲۰۲۱ حدود ۴۱۱ میلیون دلار بود که عمدتاً شامل نفت خام و مس بود. آنچه نامشخص است این است که کدام یک از قدرت‌های موجود در یمن از این مراودات تجاری سود برده‌است.
در همین حال، چین روابط اقتصادی و دیپلماتیک رسمی خود را با ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی حفظ کرده است، کشورهایی که هریک حامی یکی از گروه‌های حاضر در یمن هستند. در واقع چین روابط اقتصادی و سیاسی خود را با تمامی این سه قدرت منطق‌های تقویت کرده‌است.
در سالهای اخیر، شی جینپینگ، رئیس‌جمهوری چین هم به امارات سفر کرده و هم به عربستان سعودی، تا بر نقش درحال‌رشد پکن به عنوان یکی از شرکای کشورهای این منطقه، تاکید کند. شی جینپینگ همچنین اخیراً میزبان سید ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری ایران بود.

فایده صلح چیست؟
این روابط درحال‌توسعه با بازیگران کلیدی مناقشه یمن، چین را به عنوان یک صلح‌ساز بالقوه در موقعیتی منحصر به فرد قرار می‌دهد. با این حال متحد کردن سه قدرت منطقه‌ای حول محور یک طرح صلح مشترک، تا امروز دشوار به نظر رسیده‌است.
امارات می‌تواند آن دسته از گروه‌های یمنی که از آن‌ها حمایت مالی و نظامی به عمل آورده را تحت نفود خود بگیرد، از جمله نیروهای «کمربند امنیتی» که به دولت موقت نزدیک هستند. اما اهداف امارات ممکن است با اهداف کسانی که به دنبال استقلال و یکپارچگی یمن هستند، متفاوت باشد. از زمان شروع این مناقشه، امارات نوعی تمایل برای تضعیف تمامیت ارضی یمن از خود نشان داده است، به عنوان مثال با تحت کنترل درآوردن برخی از جزایر یمن از جمله سقطری.
به طریق مشابه، ایران هم ممکن است به هیچ توافق صلحی در مناقشه یمن که نفوذش در این کشور را از بین ببرد، راضی نشود. روابط ایران با حوثی‌های یمن آنطور که برخی ناظران خارجی ادعا می‌کنند، تنگاتنگ نیست، اما با آغاز جنگ یمن این رابطه گسترش یافته است.
عربستان اما به نظر می‌رسد بیش از همه از صلح در یمن سود ببرد. پایان این مناقشه احتمالاً حملات حوثی‌ها علیه مواضع عربستان را متوقف کرده، پولی که ریاض به جنگ یمن اختصاص داده را ذخیره کرده و احتمالاً وجهه عربستان را که با جرایم جنگی ادعایی در این مناقشه خدشه‌دار شده، احیا خواهد کرد.
با این اوصاف، احتمالاً چین برای ایجاد صلح در جنگ یمن باید تلاش‌هایش را بر همکاری با سعودی‌ها متمرکز کند.
از این منظر، شاید آشتی دادن ایران و عربستان نخستین گام برای دستیابی چین به این هدف باشد. گرچه در توافقنامه تهران و ریاض اسمی از یمن به میان نیامده، اما عباراتی نظیر «عدم مداخله در امور داخلی کشورها» و «تمایل به تلاش برای بهبود صلح و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی» در آن ذکر شده است.
از زمان توافق تهران و ریاض در ماه مارس، روند صلح در جنگ یمن هم پیشرفت داشته است. یک هیئت سعودی به رهبری سفیر عربستان در یمن در نهم آوریل به صنعا رفت و با رهبران حوثی دیدار کرد. این گفتگو نخستین نمونه مذاکره مستقیم میان این دو طرف در خاک یمن از زمان آغاز جنگ در ۲۰۱۵ بود.

ذهنیت پکن
اما چرا توجه چین به مناقشه‌ای جلب شده که هزاران کیلومتر با مرزهایش فاصله دارد؟ خصوصاً وقتی که پکن همین حالا هم در نزدیکی مرزهایش با تهدیدات نظامی و استراتژیک مواجه است.
برخی این احتمال را مطرح می‌کنند که پایان جنگ یمن موجب دسترسی دوباره چین به تنگه باب‌المندب و در نتیجه کسب منافع اقتصادی خواهد شد. باب‌المندب کانالی استراتژیک در شبه‌جزیره عربستان است که طبق تخمین‌ها، حدود چهار درصد از نفت جهان از آن عبور می‌کند. اما نگارنده بر این باور است که بازسازی یمن جنگ‌زده و تاسیس یک دولت باثبات، زمان‌بر خواهد بود و ممکن است مبلغی که برای سرمایه‌گذاری در دستیابی به این اهداف لازم است، بیشتر از سودی باشد که چین در کوتاه‌مدت از آن به دست می‌آورد.
علاوه بر این، چین همین حالا یک پایگاه نظامی در جیبوتی دارد که از طریق آن به تنگه باب‌المندب دسترسی دارد و نیازی نیست که صلح در یمن حاصل شود.
ممکن است چین با تلاش برای برقراری صلح در یمن، سعی داشته باشد که به عنوان یک صلح‌ساز جهانی اعلام وجود کرده و اذهان جهانی را از بدرفتاری ادعایی خود با اقلیت مذهبی اویغور و موضع تقابلی که در برابر تایوان و در دریای چین جنوبی اتخاذ کرده، منحرف کند.
تلاش‌های چین اما از منظر یک جریان ژئوپولتیک بین‌المللی بزرگتر هم قابل درک است. در مقابل افزایش نقش چین در خاورمیانه، کاهش نفوذ آمریکا در این منطقه را داریم.
در سال‌های اخیر، اولویت واشنگتن به دغدغه‌های استراتژیک در آسیای شرقی و اوکراین تغییر پیدا کرده است. چین این را یک فرصت می‌بیند و ظاهراً قصد دارد نهایت استفاده ممکن را از آن ببرد.
در عین حال، روابط آمریکا با عربستان سعودی سردتر شده و این تا حدی به جنگ یمن برمی‌گردد. از سوی دیگر، چندین دهه است که واشنگتن هیچ رابطه دیپلماتیک رسمی با ایران ندارد.
چین به عنوان یک بازیگر بی‌طرف، می‌تواند نوعی از رابطه را با تهران و ریاض برقرار کند که از توان ایالات متحده خارج است. نشانه‌های صدق این فرضیه را می‌توان در تلاش چین برای برقراری روابط میان عربستان و ایران مشاهده کرد و ممکن است درباره جنگ یمن هم چنین فرضیه‌ای صدق کند.
کمک به برقراری صلح در مناقشه یمن، این فرصت را به چین می‌دهد که با کسب یک موفقیت دیپلماتیک دیگر، خود را در دورنمای ژئوپولتیک در حال تغییر جهان، به عنوان یک شریک قابل اعتماد معرفی کند."
برچسب ها: چین ، یمن
نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"