|
تربیت درست فرزندان همواره یکی از دغدغههای والدین بوده است
و برای رسیدن به این هدف تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا بهترین دستاورد را
در این مسیر داشته باشند.
به گزارش ایسنا، تربیت درست یکی از اولیهترین وظایف والدین
در برخورد با فرزندان است و پایههای اولیه شخصیت بر همین اساس شکل میگیرد.
خانوادهها تلاش میکنند تا با مطالعه و یادگیری
روشهای مناسب، تمام تلاش خود را برای شکلگیری شخصیتی محکم و متناسب با نیازهای
جامعه امروزی برای فرزندان خود به کار گیرند.
اساس یک جامعه سالم، با تعلیم و تربیت درست شکل میگیرد که
بر اساس آن میتوان جامعهای بالنده و پویا ساخت و در این میان والدین و مربیان،
نقشی سازنده و اساسی دارند. روزانه تعداد بیشماری از والدین در سراسر جهان با چالش
تربیت کودک مواجه میشوند. این چالش از دوران نوزادی شروع شده و تا بزرگسالی ادامه
پیدا میکند. از دید کلی میتوان تربیت را به دو دسته تربیت جسمی و روانی تقسیم
کرد، اما یافتههای روانشناسان درباره ابعاد رشد انسان، باعث گسترش ابعاد تربیت
شده است.
روانشناسان رشد انسان را به چهار بعد رشد جسمی، شناختی، عاطفی
و اجتماعی تقسیم کردهاند. تغییر و دگرگونی در ساختمان بدن و شکلگیری انواع مهارتها،
زیرمجموعه رشد جسمی است و توجه به مسائل مرتبط با سلامت جسمی از قبیل تغذیه، ورزش
و استراحت در حیطه تربیت جسمی قرار دارد. منظور از شناخت قوای ذهن مواردی مانند
ادراک، حافظه، تخیل و حل مسئله است و تلاش برای رشد طبیعی این استعدادها و آموزش
استفاده درست از آنها شامل تربیت عقلی است.
نکتهای که خانوادهها بیشتر به آن توجه میکنند، شکلگیری
شخصیت اجتماعی فرزند است تا بتواند در آینده به تعامل مناسب با جامعه بپردازد.
اگرچه این مسئله از جمله نکات مهم و حیاتی در تربیت کودک به شمار میآید اما جنبههای
دیگری نیز وجود دارد که بسیاری از والدین از آن بیاطلاع هستند که آن، تربیت رشد و
تکامل تواناییهای ذهنی و مغز فرزندان خود است. عدم توجه به این مسئله، پیامدهای
ناگواری را برای فرزند به همراه خواهد داشت. ذهن و مغز هر انسان نیز از ظرفیتهای
بالقوهای برخوردار است که در صورت عدم توجه به پرورش آن، تنها بخش کوچکی به فعلیت
خواهد رسید.
تمرکز کتاب "فرزندپروری، تربیت مغز و ذهن کودکان"
بر این است که والدین بتوانند به فرزندان کمک کنند تا بیشتر خودشان باشند، راحتتر
زندگی کنند و از توان و انعطاف بیشتری برخوردار شوند. اگرچه در سرتاسر این کتاب از
واژه والدین استفاده شده است اما روی صحبت با هر کسی؛ از پدر یا مادر گرفته تا پدربزرگ،
معلم و درمانگر است که در کار رشد و پرورش کودک نقش دارد.
گرچه بخش اعظم آنچه در کتاب آمده است، برای دوره نوجوانی
طراحی شده اما تمرکز کتاب بر روی سالهای تولد تا دوازده سالگی به ویژه نوپایی تا
سنین مدرسه و ماقبل نوجوانی است. در کتاب، در خصوص رویکرد مغز یکپارچه و راهبردهای
متنوعی برای کمک به شادتر و سالمتر بودن کودکان توضیحاتی داده شده است. در فصل
اول، مفهوم والدین متمرکز بر مغز معرفی شده و به مفهومی پرداخته شده است که در قلب
این رویکرد وجود دارد. تمرکز فصل دوم بر این است که به کودک کمک شود تا بر روی نیمکره
راست و چپ مغز خود کار کند و از این طریق با وجوه عقلانی و هیجانی خود در ارتباط
باشد.
در فصل ۳
بر اهمیت ارتباط بخش غریزی "مغز زیرین" با بخش متفکر "مغز زبرین"
تأکید شده است که مسئول تصمیمگیری، همدلی و اخلاقیات است. فصل چهارم توضیح میدهد
که شما چطور میتوانید به فرزند خود کمک کنید تا با تابانیدن نور آگاهی بر لحظات
دردناک گذشته خود، آنها را حل کند تا بتواند هر زمانی که اراده کرد، هوشیارانه و
ارادی و با آرامش آنها را به یاد آورد. فصل پنجم کمک میکند تا به فرزند خود بیاموزید
که آنها بر حالات ذهنی خود درنگی داشته باشند و از آنها آگاهی یابند. فصل ششم به
روشهایی اشاره دارد که میتوانید به کودکان آموزش دهید که چگونه شادی و رضایت را
در ارتباط با سایرین بدست آورند در حالی که هویت منحصر بفرد خود را حفظ نمایند.
همه فصلهای کتاب با این هدف طراحی شده اند که به والدین کمک
کنند ایدههای مطرح شده را به سرعت عملیاتی کنند.
در بخشی از کتاب درباره چپ مغز و راست مغز بودن میخوانیم:
"احتمالا
شما میدانید که مغز ما به دو نیمکره تقسیم شده است. این دو نیمکره نه تنها از
لحاظ تشریحی جدا از هم هستند، بلکه عملکرد آن دو نیز بسیار متفاوت از یکدیگر است.
حتی برخی افراد میگویند که این دو نیمکره دارای شخصیتی متمایز هستند، هرطرف دارای
"ذهنی مخصوص به خود". جوامع علمی اشاره به این دارند که هر نیمکره به شیوهای
خاص بر روی ما تأثیر میگذارد اما به خاطر حفظ سادگی، ما از زبان عمومی برای توضیح
این مطالب استفاده میکنیم. مغز چپ شما میل به نظم دارد و به آن عشق میورزد. این
بخش، منطقی، لفظی و فاقد قوه تخیل زبانی، کلمات را دوست دارد و خطی است. چیزها را
در یک توالی یا نظم قرار میدهد.
از طرف دیگر مغز راست کل نگر و غیرکلامی است. در کار ارسال و
دریافت سیگنالهایی است که به ما امکان ارتباط میدهند. مثل تظاهرات چهرهای، تماس
چشمی، تن صدا، حالت بدن و ژستها. مغز راست ما به جای جزئیات و نظم به تصویر بزرگ
دقت دارد. معنا و احساس یک تجربه و متخصص در تصاویر هیجانات و خاطرات فردی است. ما
از طریق مغز راست به احساس غریزی یا احساس قلبی از امور دست مییابیم.
برخی میگویند مغز راست بیشتر شهودی و هیجانی است و ما برای
بحث درباره عملکرد این بخش از مغز، در صفحات آینده از این واژهها به عنوان معادلهایی
مختصر و مفید استفاده میکنیم. اما یادتان باشد که از لحاظ تکنیکی صحیحتر آن است
که بگوییم این بخش از مغز بیشتر و مستقیمتر از جانب بدن و بخشهای پایینتر مغز
تحت تأثیر قرار میگیرد یعنی بخشهایی از مغز که امکان دریافت و تعبیر اطلاعات را
برای مغز راست فراهم میکنند.
ممکن است شما اینگونه به موضوع نگاه کنید: مغز چپ متمرکز بر
حروف قانون است. همانطور که میدانید زمانی که کودکان بزرگتر میشوند، در استفاده
از تفکر سمت چپ مغز خیلی خوب پیشرفت میکنند: "من او را نینداختم فقط هل
دادم" از طرف دیگر، مغز راست متمرکز بر روح قانون، هیجانات و تجارب مربوط به
روابط است. مغز چپ به متن، و مغز راست به زمینه متن دقت دارد."
بر اساس این گزارش، متن اصلی کتاب در سال ۲۰۱۱ با عنوان revolutionary strategies to nurture your child's developing
mind منتشر شده است. همچنین این کتاب نخستین بار تحت
عنوان "کودک کامل ـ مغز: چگونه کودکانی با دو مغز پرورش دهیم؟" توسط
انتشارات آسیم در سال ۱۳۹۳
منتشر شده است. این کتاب در قالب بستههای نورسیده در خرداد ماه سال جاری توسط
نهاد کتابخانههای عمومی کشور به اکثر کتابخانههای کشور ارسال شده است. انتشارات
دانژه در سال ۱۳۹۷
این کتاب را منتشر کرده و در سال ۱۴۰۱
به چاپ چهارم رسیده است.
کتاب "فرزندپروری، تربیت مغز و ذهن کودکان" به قلم
"دانیل جی. سیگل" و "تنیا پین پرایسون" و ترجمه "سعید صیادلو"
در ۲۴۴ صفحه
توسط انتشارات دانژه در ۵۵۰
نسخه منتشر شده است.