کد خبر: ۷۰۸۱۹۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۴ - ۱۹ آذر ۱۴۰۲

مرثیه‌ای برای سازمان ملل

ایالات متحده بامداد شنبه برای سومین‌بار قطعنامه‌ای که برای آتش‌بس در غزه در شورای امنیت سازمان ملل ارائه شده بود را وتو کرد. این مرتبه اما شرایط وتو، به کلی متفاوت از ۲ دفعه قبلی بود. این بار به دلیل اهمیت موضوع و حاد شدن شرایط انسانی و حقوق بشری در غزه، «آنتونیو گوترش» دبیرکل سازمان ملل تصمیم گرفت پا به میدان گذاشته و شخصا خواهان تصویب قطعنامه‌ای برای شکل‌گیری آتش‌بس در منطقه شود.

به گزارش ایسنا، وطن امروز در ادامه نوشت:

فعال کردن ماده ۹۹ منشور ملل متحد، اقدامی کم‌سابقه و البته دارای اهمیت بسیار بود که وتوی آمریکا بر آن نشان داد دیگر نمی‌توان به حقوق بین‌الملل و فراتر از آن، ساختارهای بین‌المللی شکل‌گرفته پس از جنگ دوم جهانی اعتماد داشت. در ماده ۹۹ فصل ۱۵ منشور ملل متحد آمده است: دبیرکل سازمان ملل می‌تواند توجه اعضای شورای امنیت این سازمان را به موضوعی که از نظر او می‌تواند صلح بین‌الملل را تهدید کرده و یا آن را حفظ کند، جلب کند.

بر اساس این ماده، دبیرکل سازمان ملل از موقعیت اجرایی خود خارج شده و به عنوان یک فرد سیاسی، موضوعی را در بیانیه خود به شورای امنیت تذکر می‌دهد و این شورا می‌تواند بر این اساس موضوع را مورد بررسی قرار داده و به قطعنامه‌ای در این زمینه دست پیدا کند. در صورتی که قطعنامه تصویب شود، شورای امنیت توانایی تحریم بازیگری که صلح و امنیت بین‌المللی را به خطر انداخته، خواهد داشت و می‌تواند نیروهای صلح بین‌المللی را در منطقه مستقر کند تا اطمینان یابد آتش‌بس و آرامش در منطقه برقرار خواهد شد. 

در طول تاریخ سازمان ملل متحد، تاکنون ۹ بار دبیران کل سازمان ملل، از این ماده قانونی برای تصویب یک قطعنامه در شورای امنیت استفاده کرده‌اند که مهم‌ترین آن، تأمین نیروهای حافظ صلح در سال ۱۹۶۰ در سازمان ملل برای اطمینان حاصل کردن از این مساله بود که نیروهای بلژیکی دست به جنایات گسترده در کنگو نمی‌زنند. سال ۱۹۷۱ نیز در درگیری نظامی بین پاکستان و هندوستان، شورای امنیت به پیشنهاد دبیرکل سازمان ملل، قطعنامه آتش‌ بسی را به تصویب رساند و چند سال بعد از آن، بر اساس این قطعنامه کشور بنگلادش تأسیس شد.

سال ۱۹۸۹ نیز در بحران جنگ داخلی در لبنان شورای امنیت به پیشنهاد دبیرکل سازمان ملل، قطعنامه‌ای جهت برقراری آتش‌بس و استقرار نیروهای حافظ صلح در لبنان تصویب کرد. سازمان ملل و دبیران کل‌ پیشین این سازمان البته شکست‌هایی نیز در این زمینه داشته‌اند و برخی از این افراد با وجود درخواست‌های مکرر برای فعال کردن این ماده، چنین اقدامی انجام ندادند که مهم‌ترین آن، در ماجرای نسل‌کشی صورت‌گرفته در «روآندا» بود که با وجود درخواست‌های مکرر، دبیرکل وقت سازمان ملل، از این مساله جهت پایان دادن به این نسل‌کشی استفاده نکرد زیرا تصور می‌شد نیروهای حافظ صلح نیز در معرض خطر مستقیم کشته شدن در این کشور قرار می‌گیرند.

دلیل اهمیت این ماده را «کوفی عنان» دبیر کل فقید سازمان ملل در فاصله سال‌های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۷، بیان کرده بود. او در این باره گفته بود: «اهمیت ماده ۹۹ در این است که شخصیت دبیرکل سازمان ملل را از شخصیتی اجرایی تبدیل به فردی سیاسی می‌کند که می‌تواند نظرات سیاسی شخصی خود را برای بررسی به شورای امنیت بسپارد». این ماده در واقع به نظر تحلیلگران روابط و حقوق بین‌الملل، آخرین تلاش‌های یک دبیرکل برای بیان اهمیت موضوعی است که می‌تواند صلح و امنیت جهانی را به خطر بیندازد و در شرایطی به کار می‌رود که قدرت‌های بزرگ جهان به خصوص ۵ قدرت دارای حق وتو در شورای امنیت نتوانند راجع به موضوعی به تفاهم رسیده و راه‌حلی برای پایان دادن به خشونت‌ها پیدا کنند. 

چرا گوترش ماده ۹۹ را فعال کرد؟

اقدام گوترش در فعال کردن ماده ۹۹ منشور ملل متحد، به نظر می‌رسد آخرین تلاش‌های دبیرکل این سازمان برای زنده نگه داشتن نقش این سازمان در تحولات بین‌المللی باشد. مدت‌های زیادی است نقش حقوق بین‌الملل بویژه سازمان‌های مهم بین‌المللی مانند سازمان ملل در ایجاد صلح و امنیت جهانی زیر سؤال رفته و کارایی این سازمان با توجه به ساختار غیرعادلانه آن محل سؤال کشورهای مختلف شده ‌است.

در ۲ سال اخیر، هر زمان مجمع عمومی سازمان ملل برگزار ‌شد، مهم‌ترین موضوعی که رهبران کشورهای مختلف به آن می‌پرداختند این بود که چگونه می‌توان ساختار سازمان را به گونه‌ای عادلانه ساخت که بتواند در مسائل مهم بین‌المللی نقش مؤثرتری ایفا کند. سپتامبر سال جاری میلادی، سؤال بسیاری از کشورها در مجمع عمومی سازمان ملل، از روسیه و چین گرفته تا کشورهای منطقه غرب آسیا و آمریکای لاتین دقیقا همین موضوع بود. دلیل اصلی ناعادلانه بودن این ساختار نیز وجود پدیده «وتو» در ساختار شورای امنیت است که به اشتباه از آن با عنوان «حق وتو» یاد می‌شود.

زمانی که تمام دنیا درگیر مساله بزرگ جنایت علیه بشریت، جنایات جنگی و نسل‌کشی در غزه است و مجمع عمومی سازمان ملل با اکثریت آرا رأی به برقراری آتش‌بس در غزه داده، ایالات متحده برای حمایت از متحد قدیمی خود در منطقه ۳ بار درخواست‌های بین‌المللی برای آتش‌بس را وتو  کرده است. این در شرایطی است که  - همان طور که پیش از این نیز مطرح می‌شد - از این پس نیز این سؤال مطرح خواهد شد: فلسفه وجودی سازمان ملل و حقوق بین‌الملل چیست؟ و اگر قدرت‌های بزرگ دنیا که دارای «حق وتو» هستند، بخواهند جهان را به آتش کشیده و در هر نقطه از زمین نسل‌کشی به راه بیندازند، حقوق بین‌الملل چگونه می‌تواند جلوی آنها را بگیرد؟

اگر سازمان‌های بین‌المللی توانایی ایستادگی در مقابل این نوع تحرکات را ندارند، از این پس نباید انتظار داشت کشورهای دنیا به فکر حمایت دوباره از تفکرات رئالیستی نباشند و تلاش‌ها در زمینه مقابله با تسلیحات کشتار جمعی نیز در هر صورت با جو فعلی موجود در دنیا ناکام خواهد ماند. علت این مساله دقیقا رویکردهای آمریکا در سازمان‌های بین‌المللی است زیرا با جنگ غزه مشخص شد در صورتی که یک کشور به فکر «خودیاری» در صحنه بین‌الملل نباشد، به فکر افزایش توان نظامی خود به دور از محدودیت‌های ایجاد شده توسط قدرت‌های بزرگ نباشد و شرایط آنارشی موجود در فضای بین‌الملل را نپذیرد، در نهایت روزی مردمش به سرنوشت مردم غزه دچار خواهند شد. 

بر همین اساس به نظر می‌رسد اقدام آنتونیو گوترش در فعال کردن ماده ۹۹ منشور ملل متحد، آخرین تلاش یک حقوقدان بین‌المللی و دبیرکل سازمان ملل برای زنده نگه داشتن این سازمان و کارآمد کردن حقوق بین‌الملل در مواجهه با قدرت‌های جهانی صاحب «وتو» است. 

آمریکا در انزوا قرار گرفته است؟

سؤال بعدی که در این باره مطرح می‌شود این است: آیا بر اساس تحلیل‌های نشریات بین‌المللی، ایالات متحده با وتو کردن قطعنامه اخیر شورای امنیت در انزوا قرار گرفته است؟ زمانی که بحث به تضمین اجرایی شدن حقوق بین‌الملل توسط قدرت‌های موجود در شورای امنیت می‌رسد، دیگر بحث تنبیه این کشورها به دلیل رعایت نکردن این حقوق مد نظر نیست زیرا با مساله وتو، عملا هیچ کاری از دست جهانیان برنمی‌آید اما راهکار دیگری در این خصوص مطرح می‌شود و آن بحث «شرم» در روابط بین‌الملل است. این مساله به این معنی است که شاید کشوری به دلیل رعایت نکردن حقوق بشر و حقوق بین‌الملل در نهایت تنبیه نیز نشود و مشمول مجازات‌هایی که سایر کشورها با آن روبه‌رو می‌شوند – مانند تحریم و یا انزوای بین‌المللی – نشود اما در نهایت باید آن قدرت را با شرم رو به رو ساخت. این کار، وظیفه حقوقدانان و رسانه‌های بین‌المللی است و بارها و بارها رعایت نکردن حقوق بین‌الملل توسط این کشور به مردم جهان و حکمرانان جهانی گوشزد شود. اگر رژیم صهیونیستی در شرایط حاضر به دنبال هزینه‌های بی‌سابقه در سیستم رسانه‌ای جهان برای تغییر دادن روایت در جنگ غزه است، دقیقا به همین دلیل است زیرا دنیا به جنایت‌های این رژیم پی برده و تا سال‌های بعد نیز این رژیم همیشه مورد تنفر مردم و حاکمیت‌های مستقل و آزادی‌خواه قرار خواهد داشت. درباره ایالات متحده نیز با همین سیستم می‌توان اقدام کرد و این کشور و دولتمردانش از هر حزب و رسته سیاسی که هستند، باید در مقابل اقدامات‌شان و سکوت‌شان در برابر جنایت‌های رژیم دست‌نشانده‌شان در منطقه غرب آسیا پاسخگو باشند. شاید از منظر حقوق بین‌الملل نتوان با وتوها، با کمک‌های نظامی، مالی، سیاسی و رسانه‌ای آمریکا به رژیم صهیونیستی مقابله کرد اما از منظر افکار عمومی می‌توان این کشور و دولتش را به شدت تحت فشار گذاشت و آن را به حوزه شرم کشاند. سکوت اخیر دولت آمریکا درباره رایی که در شورای امنیت علیه آتش‌بس در غزه داد و نتایج جدیدترین نظرسنجی‌ها از میزان حمایت از تصمیمات بایدن در جنگ غزه نشانه‌ای از همین مساله است. 

جدیدترین نظرسنجی انجام‌شده نشان می‌دهد تنها یک‌سوم مردم آمریکا، نوع واکنش رئیس‌جمهور کشورشان را در جریان جنگ میان حماس و رژیم صهیونیستی تایید می‌کنند. این مساله با توجه به جو گسترده رسانه‌ای ضرورت حمایت از صهیونیسم در ایالات متحده و به وجود آمدن نوعی «مک‌کارتیسم جدید» برای کسانی که از غزه حمایت می‌کنند، دارای اهمیت زیادی است. طبق نظرسنجی انجام گرفته‌ از سوی مرکز تحقیقات «پیو»، تنها حدود یک‌سوم آمریکایی‌ها، نوع واکنش و پاسخ دولت بایدن به جنگ میان حماس و رژیم صهیونیستی را تایید می‌کنند. به گزارش «پولیتیکو»، طبق نتایج این نظرسنجی از میان رای‌دهندگان جمهوری‌خواه، ۵۱ درصدشان نوع پاسخ بایدن به این جنگ را تایید نمی‌کنند؛ در حالی که ۲۸ درصد دیگرشان واکنش وی را تایید می‌کنند. این نتایج در بین رای‌دهندگان دموکرات با اختلاف بیشتری همراه است؛ به این ترتیب که ۴۴ درصدشان موافق واکنش و نوع پاسخ بایدن به جنگ بوده، ۳۳ درصد مخالف آن هستند و ۲۲ درصد دیگر نیز، ‌نظر خاصی در این رابطه ندارند.

پولیتیکو نتایج به دست آمده از این نظرسنجی را «نشانه‌ای ناامیدکننده» برای دولت بایدن در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا توصیف می‌کند و می‌نویسد: جنگ غزه یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های سیاست خارجی دولت بایدن محسوب می‌شود. این در شرایطی است که برخی رسانه‌های آمریکایی بیان کرده‌اند در شرایطی که دولت بایدن و لابی صهیونیسم نوعی مک‌کارتیسم جدید در فضای سیاسی آمریکا به راه انداخته‌اند و هر کسی که مخالف صهیونیسم است را به جرم ضدیهود بودن، از کار برکنار کرده، از دانشگاه اخراج می‌کنند و یا از فعالیت رسانه‌ای و هنری بازمی‌دارند، نظرسنجی اخیر به شدت باید برای دولت «ناامیدکننده» باشد. 

جالب اینکه طبق نتایج نظرسنجی انجام شده، اختلافات بر سر موضع بایدن در جنگ غزه هم نسلی بوده و از میان شرکت‌کنندگان در نظرسنجی، افراد جوان‌تر تردید و مخالفت بیشتری با نوع پاسخ بایدن به جنگ مذکور دارند. در این بین پاسخ‌دهندگان زیر ۳۰ سال بیشتر از سایر گروه‌ها از دولت بایدن انتقاد کرده‌اند. میان گروه جوان شرکت‌کننده در این نظرسنجی، تنها ۱۹ درصد پاسخ کاخ سفید را تایید کرده‌اند در حالی که ۴۶ درصد دیگرشان مخالف بایدن بودند. در این میان، افراد مسن‌تر مخالفت کمتری در این نظرسنجی از خود نشان دادند.

جورج بوش در زمان اعتراضات به جنگ در عراق، گفته بود ما سیاست‌های خود را در کف خیابان‌ها مشخص نمی‌کنیم. سخنگوی کاخ سفید نیز اخیرا با اشاره به این نظرسنجی گفته است دولت بایدن سیاست‌هایش را بر اساس نظرسنجی‌ها تعیین نمی‌کند. اما باید دید همین دولت در سال آینده میلادی که قرار است رأی مردم را در انتخابات ریاست‌جمهوری بگیرد، باز هم حاضر است نظرسنجی‌ها را نادیده بگیرد یا نه. 
نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"