پر عقاب آمریکایی در چله کمان فلسطینی
سه روز پیش بود که گردانهای القسام (شاخه نظامی حماس) اعلام کرد با استفاده از موشکهای ۲ تنی آمریکایی که رژیم صهیونیستی به سمت منازل غیرنظامیان شلیک کرده بود، توانسته پنج تانک اسرائیلی را منهدم کند و سرنوشت دردناکی برای سرنشینانش رقم بزند.
به گزارش ایسنا، محسن فاطمی نژاد در سرمقاله روزنامه قدس نوشت: قسمت جذاب ماجرا مثل همیشه، مستندنگاری و انتشار ویدئویی از مراحل انجام این پروژه بود. پروژهای با عنوان «السبیل» که سالها بود توسط واحد رزمی مهندسی مقاومت با جمع آوری بمبها و خمپارههای عمل نکرده از دریا و خشکی انجام میشد؛ خمپارههای سنگین وزنی که باید با ظرافت از دل دریا یا منازل غیرنظامیان بیرون کشیده میشدند تا بعدها در ساخت موشکهای مقاومت به کار گرفته شوند.
احتمالاً مهمترین دلیل عصبانیت صهیونیستها از انتشار این ویدئو نیز باید همین باشد که هیچ وقت فکر نمیکردند، مطابق این ویدئو، مقاومت بتواند در باریکه غزه گلولههای ۱۵۵ میلیمتری توپخانه این رژیم را در ساخت موشکهایی به کار بگیرد که بهواسطه آن بعدها بتواند تلآویو را زیر حملات راکتیاش قرار دهد. عجیبترین قسمت این ویدئو اما استخراج گلولههای ناو بریتانیایی بود که در سال ۱۹۱۷ و در خلال جنگ جهانی اول در سواحل دیر بلح غرق شده بود. این یعنی مقاومت فلسطین داشت سوخت موشکش را از خمپارهای میگرفت که قدمتش از تاریخ شکلگیری رژیم صهیونیستی بیشتر بود.
القسام فاش کرد نتایج پروژه «السبیل» و استفاده از گلولههای عمل نکرده در موشکهایش برای اولین بار در سال ۲۰۱۸ و حمله به مواضع نظامی اشغالی در عسقلان به کار گرفته شده بود و اینکه استفاده از خمپارههای عمل نکرده در همان زمان نقش پررنگی در افزایش بُرد موشکها و کمک به پایداری آتش مقاومت داشته است.
قصه سه روز پیش یعنی منهدم کردن پنج تانک و همچنین خودروهای نظامی رژیم صهیونیستی با آنچه از بمب ۲تنی عمل نکرده آمریکایی از منازل غیرنظامیان استخراج شده بود، عجیب مرا به یاد داستان تحسین شده «پر عقاب» حبیب احمدزاده انداخت.
پروژه «السبیل» مقاومت فلسطین در غزه، مو به مو شبیه قصهای بود که حبیب احمدزاده به عنوان یک رزمنده نوجوان از یک شهر محاصره شده یعنی آبادان روایت کرده بود. قصهای که در خلال جنگ ۲۲ روزه و حمله اسرائیل به غزه و محاصره این باریکه، به نظریهپردازان جهان ارسال شد و با پیام تمجیدآمیز نوام چامسکی نیز در همان زمان همراه شد.
خواندن و مرور این داستان کوتاه در این روزها، ناخودآگاه قصه این روزهای غزه را در خاطر پررنگ میکند. قصهای که میشود به جای «آبادان» در محاصره، «غزه» را به جایش گذاشت و به جای دیدهبان ایرانی، رزمنده شجاع فلسطینی را به جایش نشاند که اینطور سرباز اسرائیلی را خطاب قرار میدهد:« اگر به گلوله اول رسیدی به دقت نگاه کن! چه میبینی؟ بله، یکی از گلولههای خودتان… اشتباه نکن… از شما به غنیمت نگرفتیم. با دقت بیشتری نگاه کن! یکی از دهها گلولهای است که بر سر ما فرود آوردهاید و از معدود آنها که هر روز منفجر نمیشوند. تنها کافی است از دل خاک بیرون کشیده شوند، ماسوره به حالت ضامن قبل از شلیک در آید و فشنگ پرتاب با یک پوکه از نیم بریده شده کالیبر ۵۰ تعویض شود… و بعد…
سه گلوله در روز به دست میآید. سه گلولهای که تا دیروز در دستان شما بود و امروز در دستان ما. راستی آرم پرچم شما عقاب است! شاید همان عقاب معروفی که باور کرده بود امروز همه شهر و دیار ما زیر پر و بال او است. ما در این سوی رودخانه داستان معروفی از عقاب داریم که مورد اصابت تیر پیکانی قرار گرفت… گویند، چون نیک نظر کرد، پر خویش در آن دید… گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست…».