|
نتانیاهو اما آیا واجد شرایطی است که بتوان برایش نقش تاریخساز قائل شد؟ مانند آنچه خود مدعی است که میخواهد راقم «نظمنوین» در خاورمیانه باشد؟ آیا او به راستی از ظرفیتی برخوردار است که از سوی نخست، مردم و جریانهای سیاسی اسرائیل و دوم، منطقه و جامعه جهانی در چنین نقشی پذیرفته شود؟ آیا همین توّهم سبب آن نیست که میکوشد به قیمت جنایت علیه مردم بیدفاع فلسطین و لبنان و در جنگی به تمامی نابرابر، خود را در شمار تاریخسازان جهان سیاست جا بیندازد؟ نتانیاهو همین حالا هم در معرض تردید، اتهام جنایتکاری و بیثبات سازی در منطقه و به تبع آن، جامعه جهانی است.
به گزارش ایسنا، جلال خوش چهره در سرمقاله روزنامه ابتکار مینویسد: لطفا حواشی مربوط به چرایی رفتار ماجراجویانه "بنیامین نتانیاهو" را کنار بگذارید و به کانون تلاش او برای ثبت خود در تاریخ به عنوان چهرهای "تاریخ ساز" توجه کنید. نتانیاهو میخواهد چنین بنماید که مانند شخصیتهای تاریخ ساز، توانسته یا میتواند چنین نقشی را برای نه تنها اسرائیلیها بلکه خاورمیانه ایفا کند. اما آیا او قادر به تحقق چنین ایدهای خواهد بود؟
چهرهها و بلکه رهبران سیاسی در بستر حضور خود در صحنه قدرت و در بهترین وضع، معمولاً دو نقش را ایفا میکنند: یکی "نقش تاریخساز" و دیگری براساس بضاعت خود، زمانه و شرایط پیشرو؛ "نقش تاریخی". مروری بر تاریخ سیاسی جهان از عصر کلاسیک تا دوران معاصر، چهرههایی چنین را بسیار دارد؛ تاریخ سازانی در هیئت رهبران کشورها، نخستوزیران، صدر اعظمها و وزیران امورخارجه که هریک در بزنگاه حیات سیاسی خود و در چکاچک تحولات سیاسی _ نظامی و اقتصادی به اجرای نقش تاریخی خود بسنده کرده و یا خواسته و ناخواسته تاریخ ساز شدهاند. چهرههایی چون پطرکبیر، لنین و استالین(روسیه)، بیسمارک و هیتلر، آدنائر( آلمان)، جرج واشنگتن و روزولت(ایالاتمتحده)، ریشیلیو، روبسپیر و ژنرالدوگل، میتران(فرانسه)، مائو و تنگشیائوپینگ(چین)، چرچیل و مارگارت تاچر( بریتانیا) و ... بسیاری دیگر که نام بردن از آنان از حوصله این مجال بیرون است. این رهبران و مقامها همگی تاریخ سازانی بودهاند که آینده جهان سیاست و جغرافیای سیاسی را رقم زدند.
در این حال بسیارند سیاستمدارانی که به هنگام بودن در مسند قدرت، نقش تاریخی خود را در خدمت به منافع و امنیت ملی مردم کشورهایشان ایفا کردهاند؛ از جمله لیگوانیو(سنگاپور)، هنریکیسینجر(ایالات متحده)، هلموت اشمیت(آلمان غربی)، چوئنلای(چین) و... . نکته اما اینجاست که همه چهرههای تاریخ ساز و یا موفق در اجرای نقش تاریخی خود، کارنامهشان را از ملتهای خود در وهله نخست و سپس جامعه جهانی دریافت کردهاند. به واقع هرنوع قضاوت تاریخی درباره ایشان (چه خوب و چه بد) به زمان حیات سیاسی و یا پس از خروج از قدرت آنان مربوط شده و پایانی برای تإثیرگذارای آنان در جهان سیاست نیست.
نتانیاهو اما آیا واجد شرایطی است که بتوان برایش نقش تاریخساز قائل شد؟ مانند آنچه خود مدعی است که میخواهد راقم "نظمنوین" در خاورمیانه باشد؟ آیا او به راستی از ظرفیتی برخوردار است که از سوی نخست، مردم و جریانهای سیاسی اسرائیل و دوم، منطقه و جامعه جهانی در چنین نقشی پذیرفته شود؟ آیا همین توّهم سبب آن نیست که میکوشد به قیمت جنایت علیه مردم بیدفاع فلسطین و لبنان و در جنگی به تمامی نابرابر، خود را در شمار تاریخسازان جهان سیاست جا بیندازد؟ نتانیاهو همین حالا هم در معرض تردید، اتهام جنایتکاری و بیثبات سازی در منطقه و به تبعآن، جامعه جهانی است.
مهمتر این که درک شریکان اسرائیل در جامعه جهانی از او نیز تلاشی است که مذبوحانه میکوشد به عنوان چهرهای تاریخ ساز جلوه کند. در نظر متحدان اسرائیل به ویژه ایالات متحده، بریتانیا، آلمان و فرانسه این باور وجود دارد که نتانیاهو نه تنها هرگز قادر به تاریخ سازی نیست، بلکه در سطحی پایینتر؛ یعنی ایفای نقش تاریخی خود هم دچار بحران هوّیت است. او اگرچه در این روزها بر شیپور موفقیتهایش در جنگ تروریستی و نابرابر در غزه، کرانه باختری و لبنان میدمد، اما به راستی بر بستر کینهها و دشمنیها و سرانجام بیثباتی بیشتر در آینده خاورمیانه بذر میپاشد. شاید نقش تاریخی او همین باشد؛ گسترش دشمنیها در منطقهای که هنوز با صلح و ثبات فاصله بسیار دارد.
به این ترتیب، برخلاف برخی حواشیدر تفسیر چرایی ماجراجوییهای ادامهدار نتانیاهو، نباید به این بهانه بسنده کرد که در صورت توقف جنگ، نتانیاهو از قدرت کنار گذاشته خواهد شد و به دلیل اتهامات قضایی، به سرعت راهی زندان میشود. او میخواهد به هر ترتیب ممکن، خود را در صف تاریخ سازان جهان سیاست تحمیل کند. جهان سیاست از دوران کلاسیک تا عصر حاضر از این شمار متوّهمان، بسیار دیده و هنوز هم درحال دیدن است.