کد خبر: ۷۵۴۸۰۶
تاریخ انتشار: ۱۸:۱۱ - ۲۵ شهريور ۱۴۰۴

غیبت طبقۀ متوسط حتی در پلتفرم

داستان‌های سریال‌های شبکه نمایش خانگی اغلب در بستر زندگی لوکس و پرزرق‌وبرق روایت می‌شوند یا بر زندگی حاشیه‌نشینان و طبقات فرودست تمرکز دارند، درحالی‌که تجربه‌های زیست قشر میانی جامعه که می‌تواند پلی میان این دو قطب باشد، کمتر دیده می‌شود.
به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، در سال‌های اخیر، سریال‌های نمایش خانگی در ایران نه‌تنها به‌عنوان رقیبی جدی برای تلویزیون و سینما مطرح شده‌اند، بلکه به بخشی از سبک زندگی بسیاری از مخاطبان نیز راه‌یافته است. اما با نگاهی دقیق‌تر به روند تولید و محتوای این آثار، می‌توان نشانه‌ای آشکار از کم‌رنگ شدن و حتی حذف تدریجی «طبقه متوسط» مشاهده کرد؛ طبقه‌ای که همواره نقش محوری در بازنمایی واقعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه داشته. داستان‌های سریال‌های شبکه نمایش خانگی اغلب در بستر زندگی لوکس و پرزرق‌وبرق روایت می‌شوند یا بر زندگی حاشیه‌نشینان و طبقات فرودست تمرکز دارند، درحالی‌که تجربه‌های زیست قشر میانی جامعه که می‌تواند پلی میان این دو قطب باشد، کمتر دیده می‌شود. چنین غیاب معناداری نه‌تنها شکافی در روایت اجتماعی ایجاد می‌کند، بلکه تصویر جامعه‌ای یک‌دست و غیرواقعی را به مخاطب القا می‌کند. در این گزارش، سراغ سریال‌های پنج‌سال اخیر شبکه نمایش خانگی رفتیم تا ببینیم طبقه متوسط کجای این سریال‌ها قرار دارد. آیا صرفاً بیننده است یا خودش را می‌تواند در این آثار ببیند؟

حواستان به طبقهٔ متوسط است؟
طبقه‌ متوسط تنها به بعد اقتصادی خلاصه نمی‌شود؛ سبک زندگی، تحصیلات، شغل و حتی سلیقه‌های فرهنگی آن‌ها هم باید در این تعریف لحاظ شود. این افراد معمولاً اهل مطالعه و یادگیری‌اند و درآمدشان را صرف تجربه‌های فرهنگی مانند سینما، تئاتر و کنسرت می‌کنند، به همین دلیل، سبک زندگی متمایزی دارند و ارزش‌هایی مثل پیشرفت فردی، احترام به قانون و ثبات اجتماعی برایشان اهمیت دارد. از سوی دیگر، آن‌ها اغلب موتور تغییرات اجتماعی و سیاسی جامعه‌اند؛ چراکه هم آگاهی دارند و هم صدایشان معمولاً شنیده می‌شود. به همین دلیل، می‌توان گفت طبقه‌ متوسط ستون فقرات جامعه است؛ نیرویی که اقتصاد، فرهنگ و سیاست را به حرکت درمی‌آورد و شکل‌دهنده زندگی روزمره بخش بزرگی از مردم است.

طبقه متوسط ستون اصلی جامعه‌ ایران است؛ نه آن‌قدر ثروتمند که در برج‌های بالاشهر زندگی کند و نه آن‌قدر محروم که هر روز با بیکاری و فقر مطلق دست‌وپنجه نرم کند. اگر سریال‌ها خبری از این طبقه نداشته باشند، مخاطب با شکافی عمیق روبه‌رو می‌شود؛ داستان‌ها یا تنها در دنیای لوکس و غیرقابل‌دسترس طبقه‌ بالا می‌گذرند یا در فضای تیره‌ فقر مطلق. در هر دو حالت، زندگی واقعی بخش بزرگی از جامعه از قاب تصویر حذف می‌شود. 

پیامد چنین حذف یا کمرنگ‌سازی‌ای روشن است: تماشاگر طبقه‌ متوسط به‌تدریج احساس می‌کند سریال‌ها از او نیستند و برای او ساخته نشده‌اند. مخاطبی که چندین سریال با موضوعات مشابه می‌بیند، وقتی متوجه می‌شود هیچ نشانی از زندگی خودش در آنها وجود ندارد، پس از مدتی تماشای آثار را رها می‌کند و این رهاکردن در نتیجه دلسردی و ناامیدی از ندیدن بازتاب زندگی خودش در این آثار است.  

بازنمایی طبقه‌ متوسط تنها به واقعی‌تر شدن سریال‌ها کمک نمی‌کند، بلکه امکان گفت‌وگو درباره‌ مسائل مشترک و تجربه‌ جمعی را نیز فراهم می‌کند؛ از دغدغه‌های اقتصادی گرفته تا روابط خانوادگی و تحولات فرهنگی. به همین دلیل است که اهمیت پرداختن به طبقه‌ متوسط در سریال‌ها نه یک انتخاب هنری، بلکه ضرورتی برای حفظ ارتباط میان رسانه و جامعه است. نمایش دغدغه‌های این طبقه از بحران‌های خانوادگی و نسلی تا فشارهای اقتصادی و چالش‌های فرهنگی سریال‌ها را به تجربه‌ای مشترک بدل می‌کند؛ تجربه‌ای که هم مخاطب می‌تواند در آن خود را بازبشناسد و هم سازندگان به واقعیت نزدیک‌تر شوند و در نهایت، معامله‌ای دو سر سود را رقم می‌زند.

ماجرای طبقه متوسط و شبکۀ نمایش خانگی
در این گزارش از سال 1399 تا سال 1404 به تولیدات چهار پلتفرم شناخته‌شده (فیلیمو، نماوا، فیلم‌نت و استارنت) پرداخته‌ایم. در این پنج سال، بیش از 60 سریال ساخته شده ‌است. در این میان، بخش قابل‌قبولی از این تولیدات موردتوجه مخاطبان قرار گرفتند و مردم انتخاب کردند تا آن را ببینند. اما طبقه متوسط کجای این تولیدات بود؟ 

به‌طورکلی، برآیند سریال‌های موردنظر بیش از هر چیز بر اختلاف طبقاتی متمرکز بوده؛ اما این اختلاف نه به معنای پرداختن عمیق به مشکلات، معضلات و شرایط واقعی زندگی اقشار مختلف، بلکه بیشتر به‌عنوان ابزاری به کار گرفته شده که بتواند وجه دراماتیک داستان را کم‌وبیش (و بر مبنای شخصیت‌پردازی دقیق یا حتی کلیشه) پیش ببرد، برای مثال سریال‌هایی که از همین فرمول استفاده کرده‌اند و موردتوجه قرار گرفته‌اند؛ تاسیان، یاغی، جزیره، دراکولا، آبان و... را می‌توان نام برد. از طرف دیگر، بخشی از سریال‌ها قاب دوربین خود را روی یک جامعه فرادستی تنظیم و تلاش کرده آن‌ها را بیشتر نشان دهد. سریال‌هایی مثل «گردن زنی»، «زخم کاری»، «بازنده»، «دفتریادداشت» و... یا خاستگاه کاراکترها را جامعه فرادستی تنظیم کرده‌اند یا دغدغه‌ها، مسکن، فراغت شخصیت‌ها مربوط به این طبقه اجتماعی‌ است. از آن طرف طبقه فرودست هم به همین روش در مقابل دوربین‌های سازندگان قرار می‌گیرد و بر مبنای نگاه کارشناسان، روایت عمیقی از این طبقات به نمایش نمی‌گذارد.

شرایط اقتصادی 
شاید بد نباشد نگاه اقتصادی را هم لحاظ کنیم. طبقه‌ متوسط همواره به دلیل تعداد بالای اعضا و نقش اثرگذار در تحولات اجتماعی و سیاسی موردتوجه پژوهشگران بوده است. در تعریف کلاسیک، این طبقه بین طبقات بالا و پایین جامعه قرار دارد؛ نه آن‌قدر ثروتمند که در رده‌ اشراف و زمین‌داران باشد و نه آن‌قدر فقیر که در زمره‌ کارگران و کشاورزان قرار گیرد. بااین‌حال، تحولات اقتصادی دهه 90 وضعیت طبقه‌ متوسط ایران را به‌طورجدی دستخوش تغییر کرد. این طبقه که پیش‌تر پویا و جریان‌ساز بود، با ریزش عمیق مواجه شد و بخش بزرگی از آن به زیر خط‌فقر سقوط کرد. بررسی آمارها نشان می‌دهد جمعیت زیر خط‌فقر از حدود 17 درصد در سال‌های 1385 تا 1387 به 31 درصد در سال 1399 و حدود 30 درصد در سال 1401 رسیده است.

درصد جمعیتی که زیر 2100 کالری در روز مصرف می‌کنند، از 33 تا 38 درصد در سال‌های 1385 تا 1387 به حدود 60 درصد در سال 1401 افزایش‌ یافته و سهم طبقه‌ متوسط از جمعیت کشور که از حدود 30 درصد در دهه‌ 70 به 57 درصد در سال‌های 1385 تا 1389 رسیده بود، تا سال 1399 به حدود 35 درصد کاهش یافته است. این داده‌ها نشان می‌دهد قدرت خرید واقعی خانوارهای شهری نیز به‌طور محسوس افت کرده است. سقوط اقتصادی طبقه متوسط نتیجه‌ مجموعه‌ای از فشارهای هم‌زمان بوده است؛ تحریم‌ها و نوسانات ارزی، جهش‌های تورمی مداوم، عدم تناسب افزایش حقوق و دستمزد با نرخ تورم، جهش شدید قیمت زمین، مسکن و اجاره و رشد اقتصادی ناچیز در دهه‌ 90 همه دست‌به‌دست هم داده‌اند تا قدرت خرید و ثبات اقتصادی این طبقه به‌شدت کاهش یابد. این شرایط باعث شده هزینه‌های اصلی زندگی، به‌ویژه مسکن، سهم بیشتری از درآمد خانوارها را به خود اختصاص دهد؛ به‌طوری که سهم مسکن از هزینه‌های خانوار شهری از 28 تا 30 درصد در دهه‌های 70 و 80 به 38 درصد در سال 1401 افزایش ‌یافته و در استان تهران این سهم از 39 تا 40 درصد به 51 درصد در سال 1401 رسیده است.
این آمارها نشان می‌دهد طبقه‌ متوسط ایران نه‌تنها کوچک‌تر شده، بلکه از نظر اقتصادی نیز با چالش‌های جدی روبه‌روست و پیامدهای آن بر زندگی روزمره، قدرت خرید و ثبات اجتماعی این بخش از جامعه کاملاً محسوس است.

نظر شما
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"