| |
نیل ماروین سایمون نویسندهای است که از زخمهای زندگی شخصیاش فرار نمیکند، بلکه آنها را با شفقت و البته با لبخندی تلخ، به اشتراک میگذارد تا مخاطب بفهمد: زندگی همیشه شامل فصلهای جدیدی است.
به گزارش ایسنا، علی حسنلو، منتقد هنری در یادداشتی بر آثار نیل سایمون و دو نمایشنامه «سودای هالیوود» و «فصل دو» که با ترجمه شهرام زرگر منتشر شده، نوشته است: نیل ماروین سایمون (۱۹۲۷–۲۰۱۸) بیشک یکی از درخشانترین و موفقترین نمایشنامهنویسان تاریخ تئاتر آمریکا و یکی از پراجراترین نویسندگان در سراسر جهان است. جایگاه او در ادبیات نمایشی، بهویژه در ژانر کمدی-درام، جایگاهی بیبدیل است. سایمون با خلق بیش از ۳۰ نمایشنامه که بسیاری از آنها به موفقیتهای عظیم در گیشه و جوایز متعدد (از جمله جایزه پولیتزر برای نمایشنامه «گمشده در یانکرز») دست یافتند، رکورددار است. آثار او بیشتر به مسائل زندگی روزمره طبقه متوسط جامعه آمریکا میپردازند، بهخصوص با تمرکز بر روابط خانوادگی، ازدواج، طلاق، تنهایی و جستوجوی سعادت در فضاهای شهری نیویورک یا هالیوود. ویژگی اصلی نمایشنامههای سایمون، که اغلب او را به عنوان «کمدینویس» معرفی میکند، توانایی خارقالعادهاش در آمیختن شوخطبعی و دیالوگهای هوشمندانه با دردها و رنجهای عمیق انسانی است. او از طریق طنز، فاصله باریکی را که میان تراژدی و کمدی وجود دارد، نمایان میکند؛ شخصیتهای او با وجود تمام مشکلات، دستوپا میزنند و در تلاش برای حل معضلات خود، موقعیتهای کمیک خلق میکنند که برای مخاطب به شدت ملموس و قابلهمذاتپنداری است. در ایران، آثار نیل سایمون به دلیل جذابیتهای جهانی و درونمایههای انسانی مشترک، مورد توجه قرار گرفته و تعداد زیادی از نمایشنامههای او توسط مترجمان مختلف به فارسی برگردانده شده و بارها به روی صحنه رفته است؛ امری که نشاندهنده جایگاه او در میان اهالی تئاتر و ادبیات نمایشی ایران است.
در میان انبوه آثار او، نمایشنامههای «سودای هالیوود» (I Ought to Be in Pictures، ۱۹۸۰) و «فصل دو» (Chapter Two، ۱۹۷۷) نمونههای شاخصی از حرکت سایمون به سمت عمقبخشیدن به مضامین عاطفی در بستر کمدی-درام هستند. این دو اثر بیش از کمدیهای صرف، به کاوش در مفهوم «آغاز دوباره» و روابط خانوادگی/عاطفیِ ناگزیر میپردازند، آن هم زمانی که سایمون خودش درگیر بازتعریف زندگی شخصی و حرفهایاش بود.
«فصل دو» که در ایران توسط شهرام زرگر ترجمه و در نشر دیدآور منتشر شده، یکی از شخصیترین و زندگینامهایترین آثار سایمون است. این نمایشنامه مستقیماً از تجربه نویسنده پس از مرگ همسر اولش، جوآن، و ازدواج بعدیاش با بازیگر سرشناس، مارشا میسون، الهام گرفته شده است. داستان حول محور جُرج اِشنایدر، نویسندهای که همسرش را از دست داده و هنوز درگیر سوگ عمیق است، و جنیفر مالونه، بازیگری که به تازگی طلاق گرفته و به دنبال یک شروع دوباره است، میچرخد. با پادرمیانی دوست و برادر جرج، این دو نفر به شکلی ناگهانی و توفانی با هم آشنا شده و وارد رابطهای میشوند. هسته اصلی نمایشنامه، چالش جرج برای کنارآمدن با گناهِ خوشبختی مجدد و رهاشدن از سایه همسر فقیدش است. سایمون در این اثر، با استفاده ماهرانه از دیالوگهای سریع، طعنهآمیز و کمدی موقعیتهای برخاسته از اضطرابهای جرج، سنگینی سوگ را میشکند. «فصل دو» یک پرتره دلخراش و در عین حال دلگرمکننده از دو انسان تنها است که در آستانه فصل جدیدی از زندگی خود قرار گرفتهاند و نشان میدهد که «عشق»، حتی در میان بازماندگان از یک شکست یا فقدان، میتواند با طنز و انسانیت دوباره متولد شود:
جرج: خیال نمیکنم یهمدت جدابودن بهمون لطمهای بزنه.
جنی: احتمالا لطمهش بیشتر از باهم گذروندنِ چند روزِ گذشته نیست!
جرج: بههرحال، اگر باخبربودن ازم خیلی مهمه، لئو میدونه کجام.
جنی: و من هم میدونم لئو کجاست!
در مقابل، «باید تو عکسها باشم» که با عنوان «سودای هالیوود» توسط شهرام زرگر به فارسی ترجمه شده، به رابطهای کاملاً متفاوت، یعنی رابطه پدر و دختری که سالها از هم دور بودهاند، میپردازد. این نمایشنامه داستان هِرب تاکر، فیلمنامهنویسِ بیکار در هالیوود، را روایت میکند که زندگی بیقاعدهاش با ورود ناگهانی دختر نوزدهسالهاش لیبی، که از بروکلین برای تحقق رؤیای ستارهشدن به لسآنجلس آمده، زیرورو میشود. هرب، که سالهاست همسر و فرزندانش را رها کرده، با این واقعیت تلخ مواجه میشود که دخترش نهتنها به دنبال شهرت، بلکه در جستوجوی پدری است که هرگز او را نشناخته است. لیبی شخصیتی با اعتمادبهنفس ظاهری و بسیار گستاخ دارد که پشت این نمای خارجی، نیازش به تأیید و عشق پدر را پنهان کرده است. برخلاف ظاهر کمدی، درام واقعی در این نمایشنامه در کشف مجدد رابطه میان پدر و دختر پنهان است؛ آنها باید گذشته رهاشده را وصله و پینه کنند و یاد بگیرند که در میانه تلخیها و طعنهها به یکدیگر اعتماد کنند. سایمون در این اثر نشان میدهد که چگونه یک رابطه خانوادگیِ ازهمگسیخته، میتواند با درک متقابل و عریانشدن در برابر حقیقت، دوباره جوانه بزند. طنز سایمون در «سودای هالیوود» بیشتر از تضاد شخصیتی و دیدگاه این پدر و دختر متولد میشود که هر دو به نوعی درگیر یک خودخواهی و خودمحوری ذاتی هستند، اما درنهایت، عشق آنها را به سمت بلوغ عاطفی هل میدهد:
لیبی: ما برنمیگردیم به حالت قبل. فقط دارم میرم نیویورک. ما الان یه رابطه داریم. من میدونم تو کی هستی. تو هم میدونی من کیام. و این یه دنیای جدید برای ماست.
هرب: تو توی نیویورک چی داری؟ میخوای اونجا چیکار کنی؟
لیبی: میخوام بهجای اینکه عمرم رو صرف عصبانیت بابت چیزهایی کنم که نداشتم، شروع کنم به فکرکردن که واقعا میخوام با زندگیم چیکار کنم.
هرب: ولی تو تازه اومدی اینجا. چند هفته بیشتر نیست. دو هفته بمون. لیبی، بیا با هم بریم بازی داجرز رو ببینیم. امروز نرو. خواهش میکنم. خدای من! من دلم خیلی برایت تنگ میشه...
هر دو نمایشنامه «فصل دو» و «سودای هالیوود» نشاندهنده گذار مهمی در کارنامه نیل سایمون هستند. درحالیکه او هنوز هم استاد دیالوگهای کمدی و شوخیهای ضربتی است، در این آثار به فضاهای دراماتیک و احساسی بیشتری اجازه بروز میدهد. او به جای آنکه صرفاً موقعیتهای خندهدار بیافریند، از طنز برای پردهبرداری از لایههای زیرین غم، سوگ، تردید و نیاز به اتصال انسانی استفاده میکند. این دو اثر، در کنار یکدیگر، تصویری کامل از نیل سایمونِ دوران میانسالی و پختگی او ارائه میدهند؛ نویسندهای که از زخمهای زندگی شخصیاش فرار نمیکند، بلکه آنها را با شفقت و البته با لبخندی تلخ، به اشتراک میگذارد تا مخاطب بفهمد: زندگی همیشه شامل فصلهای جدیدی است و در هر فصلی، حتی پس از یک فقدان بزرگ یا یک رهاشدگی طولانی، میتوان امید را با چند خط دیالوگ هوشمندانه، دوباره زنده کرد.