| |
جرم جوامع آمریکای جنوبی فقط یک چیز است: آنها میخواهند خودشان برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند؛ نه اینکه فرمان سرنوشتشان از واشنگتن صادر شود یا بخشی از جغرافیای منفعتطلبانۀ مقامات کاخ سفید باشند.
به گزارش ایسنا، سرمقاله شماره صدوشصتودوم روزنامه اینترنتی «صدای ایران»، وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، با عنوان «از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تاکنون طرح آمریکاییها تغییری نکرده است؛ ونزوئلا، ایستگاه تازه برای براندازی دولتهای ملّی» منتشر شد.
در این مطلب آمده است: «مردم در منطقه آمریکای جنوبی، ونزوئلا و کشورهای دیگر منطقه بهشدت آرام و فراری از تنش و درگیریاند.» اینها بخشهایی از روایتی است که یکی از دیپلماتهای کشورمان از روحیۀ اجتماعی مردم در امریکای جنوبی دارد. مردمی که در طول تاریخ خودشان هر قدر نجابت به خرج داده و اهل آرامش بودهاند اما به همان اندازه هم مورد طمع استعمارگرانی از پرتغال، فرانسه، هلند و اسپانیا بودهاند.
برخلاف تصور، منشأ اکثریت غالب درگیریها در پانصد سال اخیر این منطقه، نه نزاعهای داخلی، بلکه قیامها و ستیزهایی علیه استعمارگران و دستنشاندگان محلی آنها بوده است. پیش از قرن نوزدهم، تاریخ آمریکای لاتین کارنامۀ پرباری از مقاومتهای مردمی و قیامهای خونین علیه دستگاه استعماری اسپانیا، فرانسه و پرتغال را به ثبت رسانده است. اما با افول قدرتهای سنتی اروپایی پس از پایان جنگ جهانی دوم، دوران جدیدی از سلطه در منطقه آغاز شد که رهبری آن را ایالات متحدۀ آمریکا بر عهده گرفت.
صنعت و اقتصاد آمریکا که شکوفایی خود را مدیون جنگ عالمگیری بود که شعلههایش به خاک این کشور نرسید، پس از جنگ جهانی دوم باید روند رشد و سیطرۀ خود را ادامه میداد. این پیشروی بر پایۀ نفت، مواد اولیۀ معدنی و محصولات کشاورزی سایر نقاط دنیا بنا شده بود. بیدلیل نیست که جغرافیای آمریکای جنوبی تقریباً همزمان با غرب آسیا، به یکی از مهمترین نقاط مورد طمع واشنگتن تبدیل شد. در این میان، کودتای ۲۸ مرداد برای براندازی دولتی ملی در ایران که ملی شدن صنعت نفت را هدف قرار داده بود، عملاً به یک راهنمای عملی برای براندازی دولتهای مستقل در آمریکای جنوبی تبدیل شد؛ دولتهایی که به ساز مقامات کاخ سفید نمیرقصیدند.
نتیجۀ این مداخلات آن شد که جوامع آمریکای لاتین در طول نیمۀ دوم قرن بیستم، با راهبری دیکتاتورهای وابسته به آمریکا و بلوک غرب، تبدیل به پادگانهای امپریالیستی دنیا شدند تا حافظ منافع سیاسی و اقتصادی غرب باشند.
جنگافروزیها و لفاظیهای امروز ایالات متحده علیه ونزوئلا نهتنها جدید نیست، بلکه دقیقاً در امتداد ۷۵ سال استعمار نوین این منطقه قرار دارد. اگر مقامات کاخ سفید برای نفت، طوق بردگی را به زور بر گردن جوامع غرب آسیا انداختند، در آمریکای جنوبی، آنها حتی به میوه و کشاورزی این مردم نیز رحم نکردند.
بخشی غمانگیز از تاریخ این منطقه، داستان شلتاق سرمایهداری آمریکا و کشیدن تسمه از گردۀ مردم توسط شرکتهایی بود که با حمایت دیکتاتورهای فاسد مورد حمایت واشنگتن، محصولات میوه و کشاورزی منطقه را به غارت میبردند.
قصۀ فشار، تحریم و محاصرۀ امروز ونزوئلا توسط کاخ سفید، باز هم همان قصۀ چند صد سالۀ استعمار قدیم و قصۀ ۷۵ سالۀ استعمار نوین است. آمریکای جنوبی پس از ۴۰۰ سال استعمار مستقیم اروپاییان و یک قرن تحمیل دیکتاتورهای وابسته به آمریکا، هنوز در قرن بیستویکم مشغول دستوپنجه نرم کردن با سایۀ سنگین سلطه است.
جرم جوامع این منطقه فقط یک چیز است: آنها میخواهند خودشان برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند؛ نه اینکه فرمان سرنوشتشان از واشنگتن صادر شود یا بخشی از جغرافیای منفعتطلبانۀ مقامات کاخ سفید باشند.
در ۵۰ سال گذشته هر وقت جوامع منطقه نخواستهاند زیر بار سلطه و استیلا بروند، شمشیر غرب از نیام بیرون آمده. به همین دلیل هم تقریبا همۀ درگیریهای ۵ قرن اخیر علیه استعمارگران و دستنشاندههای آنها بوده. انگار که استعمار قدیم و جدید عهد کردهاند آب خوش از گلوی مردم نجیب این منطقه پایین نرود. جرم آمریکای جنوبی این است که با نه گفتن به استیلا و سلطه، اسرار باطن استعمار جدید و قدیم را هویدا میکنند.