|
متن یادداشت جعفر پناهی که برای ایلنا ارسال شده؛ به شرح زیر است:
لانتوری فیلم تأثیرگذاری است. دیر شروع میشود و طول میکشد تا تماشاگر را درگیر خود سازد. اما وقتی درگیر شد، تا پایان اول رها نمیشود. فیلم دو پایان دارد که پایان دوم توضیح واضحات است. گفتم طول میکشد تا تماشاگر درگیر شود. دلیلش فرم آن است.
فرمی که سعی در القای مستند دارد اما با بازیگران شناخته شده. تا تماشاگر فرم را بپذیرد و شخصیتها معرفی شوند؛ زمان از دست رفته است، ولی راهی جز این هم به این نوع کارها نیست. گویی چاره در تحمل است. باید تحمل کرد تا با زاویه دید آشنا شد. پایه و اساس لانتوری بر زاویه دید است. هرکسی از چه زاویهای به قصاص نگاه میکند. گاه صادق است و گاه افراطی. درست همانجا که بر صداقت شخصیت مریم شک میکنیم زاویه دوربین عوض میشود و ماجرا را از دید او میبینیم.
به موقع و هوشمندانه این امر صورت میگیرد تا همذاتپنداری دوچندان شود. هرچند شخصیتها ملموسند و باورپذیر اما افراط و تفریط هم چاشنی کار است تا جبههگیری فیلمساز آشکار شود. بهخصوص در پایان دوم که برگها کاملاً از رو بازی میشود. لانتوری دیگر مشکلات ممیزی همچون فیلم قبلی درمیشیان را ندارد. چراکه بهتر از این در توجیه و توضیح قصاص نمیشد فیلم ساخت.
اما بیشتر از توجیه تا توضیح قصاص، مسئله اصلی در بخشش است. بخششى که در نیمه اول فیلم مریم از زنی دیگر میخواهد و در آخر فیلم خود جای آن زن را میگیرد. برخلاف شخصیت تکبعدی کسی که روی زمین نشسته است و زمین و زمان را در مالکیت افکار و ایدئولوژی خود میبیند.
دکتری که مجری قصاص است از تک بعدی درمیآید و باورپذیر میشود. گریم فوقالعاده است و دوربین همراه فیلم. اردشیر رستمی را دوست داشتم و نوید محمدزاده بازیاش در سکوت و بدون دیالوگ، دلنشین و بوسه بر جای چکاش به یاد ماندنی. درخت آرزوها، چه خوب در فیلم جای دارد و تو به عنوان تماشاگر دوست داری کاغذی بر شاخه شکنندهاش بچسبانی که رویاش نوشته است "بیایید انسان باشیم".