یکی از مشکلات در جامعه ما این است که درباره مسائل اجتماعی پژوهش درستی انجام نشده و اطلاعات دقیقی در این زمینه در دسترس نیست. این مساله چه تاثیری در برنامه ریزیهای اجتماعی و موفقیت یا عدم موفقیت آنها دارد؟
هر اقدامی که بخواهد هوشمندانه و عاقلانه انجام شود باید پشتوانه علمی داشته باشد. برای پشتوانه علمی هم اطلاعات به روز و موثق مورد نیاز است، یعنی اگر اطلاعات ما ناقص و غلط باشد بر مبنای این اطلاعات حتما برنامه ریزیها هم غلط از آب در میآیند و اگر بخواهیم این برنامهها را هم عملیاتی کنیم حتما کاستیهای قابل توجهی وجود خواهد داشت که آسیب زننده است. برای هر اقدامی نیاز به برنامهها، تحقیقات و اطلاعات به روز و قابل اعتماد است نه آنکه پژوهشها کاذب و غیر مستند باشند. در اطلاعات دقیق و به روز تردیدی نیست. در هر حوزه و نه فقط حوزه آسیبهای اجتماعی این ضرورت وجود دارد که تحقیقات درست، بی طرفانه، عالمانه و روشمند باشند که نهایتا با این ویژگیها تحقیقات قابل اعتماد هستند و نتایج و خروجیهای آنها به درد ما میخورند. بنابراین اگر برنامه و طرحی که ارائه میدهیم با چنین پشتوانه عملیاتی باشد قطعا نتیجه خوبی خواهد داد. از سوی دیگر، در عملیاتی شدن هم باید توجه داشت که چه کسانی اجرا را به عهده میگیرند، چرا که به دفعات تجربه کرده ایم که اگر بهترین طرح را هم با پشتوانه علمی و دقیق داشته باشیم ولی در اجرا توجه نکنیم چه افرادی مجریان تحقیقات هستند، به مشکل خواهیم خورد. بنابراین اگر کارآمدی و توان اجرایی در این حوزه نباشد کاری عبث و بیهوده است، چرا که تحقیقات تنها با پشتوانه به بار خواهند نشست. بر این اساس همه این موارد مکمل هم هستند. قطعا برای حوزه آسیبهای اجتماعی که امروزه گسترده و متنوع شده و عمق بیشتری پیدا کرده اند نیاز به اطلاعات مستند و دقیق است، در حالی که بخش قابل توجهی از اطلاعات ما اطلاعات درست و روشمندی نبوده و تحقیقات ناقص و آبکی هستند که واقعا مبنای علمی مناسبی هم ندارند. اگر این تحقیقات بی اساس زیرساخت کار ما را در حوره آسیبهای اجتماعی تشکیل دهند در این راستا با مشکل و مانع رو به رو میشویم.
با توجه به ضعفی که در حوزه پژوهشها وجود دارد. باید چه اقداماتی صورت گیرد تا تحقیقات کاربردی باشند؟
باید به تحقیقات بها بدهیم. هر ساله موارد عریض و طویلی را با موضوعات پیشنهادی سازمانها میبینیم که در سایتها منعکس شده یا به دانشگاهها ارسال میشوند. اولویتهای پژوهشی سالانه در سازمانها و نهادهای مختلف مشخص و اعلام میشوند ولی چقدر عملیاتی شده، جامه عمل پوشیده و توسط چه افرادی اجرا میشوند جای بحث دارد. متاسفم که بهعنوان یک فرد دانشگاهی عرض میکنم بسیاری از تحقیقات سفارشی و زد و بندی هستند و بر اساس رابطهاند نه ضابطه. به عبارت دیگر بعضا دیده شده تحقیقاتی پیشنهاد داده میشود که بعد از مدتها نتیجه نداده و کسی که اهل تحقیق است پیاده میماند، در حالی که تحقیق از جای دیگری سر در آورده و به فرد دیگری واگذار شده است. تحقیقات نباید صوری باشند. زمانی میگفتند نیم درصد بودجه هر سازمانی به امر تحقیق و نوآوری اختصاص پیدا میکند و اکنون با تاکید مسئولان ذیربط این بودجه تا سقف سه درصد نیز افزایش یافته است. ممکن است ظاهرا هزینه کنیم و بگوییم ۵/۱ درصد از کل بودجه سازمانی صرف تحقیقات شده ولی بعضا میبینیم که بخش قابل توجهی از این هزینهها به نام تحقیقات ثبت میشوند، ولی هزینه در زمینه دیگری صورت گرفته که ممکن است ارتباطش با حوزه تحقیق ضعیف باشد. از سوی دیگر، معمولا تحقیقات انجام شده صوری، ضعیف هستند و نهایتا کاربردی به معنای واقعی نیست، یعنی به گونه ای است که خروجیها نمیتوانند حداقل فضای مربوط به آسیبهای اجتماعی را روشن کنند. هنوز در بین صاحب نظران اتفاق نظر در مورد بعضی مفاهیم وجود ندارد. برای مثال کودک خیابانی را با کودک کار خیابانی یکی میبینند یا مباحث و آسیبهای اجتماعی را با انحرافات اجتماعی یکی میدانند، در حالی که همه این موارد متفاوت هستند و نهایتا ما باید با تحقیقات کارآمد بتوانیم این حوزهها را شناسایی کنیم و بدانیم فضای منطقه در رابطه با آسیبها چه وضعیتی دارد. ما با پذیرش واقعیتها مشکل داریم. باید این فضا فراهم شود تا بدانیم واقعیتهای تلخ را چگونه تعبیر کنیم و چه راهکاری را ارائه بدهیم.
با توجه به اینکه در حوزه تحقیقاتی ضعفهایی وجود دارد و از سوی دیگر، عدهای از پژوهشگران بر این باورند که مسئولان از تحقیقات موثر استفاده نمیکنند، ارزیابی شما از این مساله چگونه است؟
من مصداقی برای این موضوع دارم. حدود یک سال و نیم پیش نامه ای از وزارت کشور آمد و مشخصا دانشکده علامه طباطبایی را به عنوان دومین و بزرگترین دانشکده علوم اجتماعی کشور مخاطب قرار داد که در حوزه اعتیاد با واسطه شدن ستاد مبارزه با مواد مخدر ورود پیدا کند. جلسه ای تشکیل و حرفهای خوبی هم زده شد. اینکه چگونه وارد این عرصه شویم تا شناخت درستی درباره پدیده اعتیاد در جامعه، آثار و تبعات به وجود آید. باور کنید حدود هفت تا هشت ماه منتظر اعلام نتیجه ماندیم ولی بی فایده بود. بعدا گفتند چون مدیر کل عوض شد، قضیه هم عوض شده است، در حالی که سفارش وزارت کشور بود. این مورد نشان میدهد که بهای لازم به موضوع داده نمیشود. مورد دیگر این است که بخشی هم که به درد میخورد در قفسه مدیران ما به عنوان نمایش جا گرفته و استفاده نمیشود. یک تحقیق زمانی ارزشمند است که ثمربخش باشد و گرهی را باز کند. تحقیقاتی که انجام میشود غالبا به اینجا منتهی نمیشوند و ما معمولا پز تحقیقات را میدهیم،حال اینکه چه خروجیای داشت و چه کاری انجام شد بی نتیجه باقی میماند. اغلب تحقیقاتی هم که راهکار مناسبی در انتهای گزارش دارند عملیاتی نمیشود و مدیران هم کار خود را انجام میدهند. در واقع دانشگاهها حرف خود را میزنند، پژوهشگران حرف خود را و مدیران اجرایی هم کار خود را میکنند. این مساله سالهاست که در دانشگاهها مطرح است، اما جدی گرفته نمیشود. در واقع بحث دانشگاه و ارتباط با صنعت مد نظر است و منظور از صنعت، جامعه است. ما باید مراکز پژوهشی را در ارتباط با جامعه بیشتر کنیم و این ارتباط ضمانت اجرایی هم داشته باشد. باید از پژوهشهای کارآمد دانشگاهیان استفاده شود تا خاک نخورند. از سوی دیگر، باید توجه داشته باشیم، افرادی که مسئولیت اجرا دارند خودشان با تحقیق آشنا باشند. مبنای هر کار درستی پشتوانه علمی است. افرادی که به نوعی قابلیت اجرا دارند باید از تحقیقات موثر استفاده کنند. باید مدیر موفق پشتوانه علمی داشته باشد و راههای رسیدن به شناخت را جدی بگیرد. وقتی پژوهشی جدی گرفته شود و مدیر هم از این پشتوانه علمی استفاده کند، در واقع توفیق خود را در فرایند اجرا تضمین میکند.