کد خبر: ۴۸۵۵۷۵
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۳ - ۲۲ خرداد ۱۳۹۶

آیا ایرانیان با شمشیر اعراب مسلمان شدند؟

خبرگزاری فارس: فتح ایران از زمان‌ پیامبر‌ اسلام(ص)و از سال ۸ هجری قمری و با حمله‌ اعراب مسلمان به بحرین آغاز شد‌. اما‌ با‌ رحلت پیامبر(ص) و به خلافت رسیدن ابوبکر و ماجرای اهل ردّه، این امر تا سال ۱۲ هجری‌ قمری‌ به‌ تأخیر افتاد و از این زمان به بعد، و تا زمان فتح کامل ایران ادامه‌ یافت‌. در این فاصله‌ زمانی، ساکنان برخی مناطق بارها قیام کردند و بعضی از شهرها چندین و چند بار فتح شد‌. از این‌رو‌، بحث از همکاری ایرانیان با اعراب مسلمان هرگز به معنای تسلیم بی‌قید و شرط‌ ایرانیان‌ در برابر اعراب نیست. اما در نهایت‌، ایرانیان‌ به‌ دلایل و انگیزه‌هایی که در ادامه ذکر آن‌ها‌ خواهد‌ آمد، ناگزیر به تسلیم و سازش، و سپس، همکاری با فاتحان شدند.

درباره چگونگی فتح ایران به دست اعراب مسلمان و سقوط شاهنشاهی ساسانی، نظریه‌های متفاوتی مطرح شده است. این که اعراب چرا و چگونه توانستند شاهنشاهی عظیم ساسانی را ساقط کنند و در مدت تقریبا یک سده بر سرتاسر ایران آن روزگار تسلط یابند، موضوعی اساسی است؛ اما این که ایرانیان خود در جریان فتح ایران چه نقشی و چه همکاری‌هایی با فاتحان داشتند، مسأله دیگری است.

در فتح ایران به دست اعراب، ایرانیان‌ با‌ اعراب همکاری کردند. ساکنان ایران که در‌ این‌ دوره‌ متشکل از گروه‌های مختلف اعم از اعراب مسیحی‌، دهقانان‌ و کشاورزان ایرانی، مرزبانان، نظامیان، اقوام و پیروان ادیان مختلف بودند، با انگیزه‌های مختلف، فاتحان را‌ همراهی‌ نمودند. ایرانیان از طریق خبرگیری‌ و خبررسانی‌، مهمان نمودن‌ و پذیرایی‌ از‌ فاتحان، ایفای نقش مترجم و ارائه کمک‌های‌ نظامی‌ و مواردی دیگری از این قبیل، به فاتحان یاری رساندند. همکاری ایرانیان با‌ اعراب‌ با هر انگیزه یا به هر‌ شکلی که انجام می‌گرفت‌، در‌ نهایت، راه فتح ارعاب را‌ هموار‌ ساخت و بدین‌سان ایرانیان خود در فتح سرزمین خویش با فاتحان همدست شدند. از این‌رو، می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت که فتح ایران، بدون یاری‌ خود‌ ایرانیان‌، از گروه‌های مختلف‌ و با‌ انگیزه‌های متفاوت، دشوار و شاید‌ غیر‌ ممکن می‌شد.

* انواع همکاری ایرانیان با اعراب مهاجم

همکاری ایرانیان با اعراب و نوع آن نیز بنا به متغیرهایی همچون افراد و گروه‌ها و زمان‌ ومکان، متفاوت بود. همکاری ساکنان ایران با فاتحان از ابتدای فتوحات و از منطقه‌ی مرزی بین‌النهرین و عراق آغاز شد و تا پایان دوره‌ مورد بحث، در تمام ایران در جریان بود‌. این همکاری‌ها‌ را می‌توان شامل خبرگیری و خبررسانی، از جمله رساندن اخبار تحرکات مهم، نشان دادن راه‌ها، پل‌ها و بازارها و موارد دیگری مانند آن؛ کمک‌های مالی و پشتیبانی، همچون ساختن پل، رساندن غذا، پذیرایی و مهمانی‌، ایفای‌ نقش به عنوان مترجم بین دو گروه و غیره؛ و همکاری نظامی نیز شامل همراهی با فاتحان به صورت نیروی جنگی، اعم از فرمانده یا‌ نیروی جنگی‌، ساخت ابزارها و وسایل نظامی و امثال‌ آن‌، دانست. نحوه‌ انجام گرفتن این همکاری‌ها نیز متفاوت بود: همکاری داوطلبانه، اعم از فردی یا جمعی؛ همکاری‌هایی که به دلیل پیروی یک گروه از رهبر خود‌ انجام‌ می‌شد؛ و همکاری اجباری فردی‌ یا‌ جمعی، که در ادامه به نمونه‌هایی از این موارد اشاره خواهد شد.

۱. خبرگیری و خبررسانی

بعد از ورود اعراب به مرزهای ایران و برخورد با نخستین گروه از مردم در این ناحیه -که بیشتر‌ آنان‌ را مسیحیان عرب‌تبار، و دهقانان و کشاورزان غیرعرب تشکیل می‌دادند- و پس از درگیری‌ها و کشمکش‌های خونین، اهالی سرانجام با فاتحان سازش و در ادامه همکاری کردند. از همان ابتدا، خالد با طایفه‌ از دو افراد دیگری‌ در‌ ناحیه‌ حیره‌، به این شرط صلح کرد که خبر ایرانیان را به مسلمانان برسانند، تا در عوض معابد و قلعه‌هایشان ویران‌ نشود. در جریان قادسیه که رستم فرخزاد (سپهسالار سپاه ایران در زمان پادشاهی ساسانیان) آنان را به دلیل خبرگیری‌ و کمک‌ مالی‌شان‌ به اعراب سرزنش کرد، ابن بقیله چنین پاسخ داد: «. . . با مال‌هایمان جان‌هایمان را حفظ کرده‌ایم. . . ». خالد بن مغیره ‌‌با اهل الیس نیز با این قرار صلح کرد که خبرگیر و راهنما‌ و کمک حال مسلمانان در برابر ایرانیان باشند.

در نخستین روز جنگ که به «روز ارماث» مشهور شد، سعد بن ابی‌وقاص که از مهار فیل‌های سپاه ساسانی درمانده شده بود، از‌ ایرانیان راهنمایی خواست. بنابراین یک عده از بهترین سوارکاران پیش تاختند و طناب‌ کجاوه‌هایی را که بر پشت فیل‌ها بود، قطع کردند. بدین ترتیب، «عاصم بن عمرو تمیمی» با افرادش فیل‌بانان را به زمین انداخته و به قتل رساندند و موقتاً فیل‌ها را از میدان نبرد راندند.

۲. ضیافت و پذیرایی، راهنمایی، تعمیر راه‌ها

فاتحان پس از ورود به هر منطقه، نیازمند خوراک، پوشاک، سرپناه، علوفه برای چهارپایان و همچنین راهنمایانی برای فتح سایر شهرها بودند. در‌ بعضی‌ مناطق، ساکنان، خود به استقبال سپاه فاتح می‌آمدند و برای فتح سایر مناطق علوفه و توشه و راهنما تقدیم می‌کردند. اهالی بعضیشهرها نیز پیش از رسیدن لشکر فاتح، شهر را تخلیه می‌کردند؛ ازاین‌رو‌، این‌ مناطق به سهولت گشوده می‌شدند. در بسیاری موارد نیز انواع همکاری‌ها در محتوای عهدنامه بین ساکنان و فاتحان گنجانده می‌شد و بدین ترتیب نظم و نظامی می‌یافت.

در معاهده‌ فاتحان با‌ اهل بهر‌اذان(حیره) شرط شده بود که: «. . . در راه مانده را راهنمایی و راه‌ها را اصلاح کنند و هرکس از سپاه مسلمانان که بر آنان گذر کند یک شب و یک روز نزد آنان‌ بماند‌ و. . . ». در عهدنامه‌های ماه‌دینار و‌ گرگان نیز مواردی مشابه قید شده بود. ازاین‌رو، در ناحیه‌ سواد کشاورزان تعمیر راه‌ها و پل‌ها و کشت و کار و راهنمایی فاتحان را به عهده گرفتند‌ و به‌ اندازه‌ توان، جزیه می‌پرداختند و همگی راهنمایی و ضیافت مهاجران را‌ تقبّل‌ کردند.

در نبرد جسر، ابو صلوبا، عرب مسیحی ناحیه‌ حیره‌، برای‌ هر دو طرف پل بست. در برس نیز دهقان این ناحیه با اعراب صلح‌ کرد‌، برای‌ آنان پل بست و خبر نیروهای گرد آمده در بابل را به آنان گزارش داد.

در ری، ایرانیان برای نشان دادن تسلیم کامل خود، موظف شدند مسلمانان را راهنمایی کنند‌، جاده‌ها‌ را‌ حفظ و حراست و از سپاهیان در حرکت مسلمانان که از آنان خواستار سرپناه می‌شدند، به مدت‌ یک‌ شبانه‌روز پذیرایی نمایند. در فارس، هرات و مرو نیز‌ با‌ شرایطی‌ مشابه صلح شد. این روند تا زمان فتح خراسان و ماوراء النهر در زمان قتیبه برقرار ماند‌.

۳. خیانت ایرانیان به هموطنان

در این بین، گزارش‌هایی نیز از خیانت بعضی‌ از‌ مردم‌ محلّی به هموطنان و همراهی با فاتحان وجود دارد. آنان با اهداف و انگیزه‌های مختلف با اعراب‌ همراه‌ می‌شدند‌ و با نشان دادن راه شهرها، قلعه‌ها، گنج‌ها و موارد دیگری مانند آن، فاتحان را‌ یاری‌ می‌دادند. در جریان فتح شوشتر، چون محاصره به طول انجامید، یکی از بزرگان شهر مخفیانه نزد‌ ابو‌موسی رفت و در قبال حفظ جان و مال خود و خانواده‌اش، اشرس بن عوف را‌ از‌ راه مخفی وارد شهر نمود. در‌ مورد فتح‌ شهرهای‌ ری، نیشابور و سمرقند نیز‌، گزارش‌های مشابهی وجود دارد. در این بین، هرکس به شیوه‌ای از فرصت سود‌ می‌جست‌ و سرسپردگی خویش را به اعراب‌ اثبات‌ می‌کرد. پس‌ از‌ جنگ‌ نهاوند، مردی از ساکنان نهاوند نزد‌ سائب‌ بن اقرع رفت و در قبال حفظ امنیت خود و خانواده‌اش، او را برای دست‌ یافتن‌ به گنج نخیرجان راهنمایی کرد.

بنا به گزارش‌ منابع، خائنان، خبرگیران و خبررسانان در جای‌جای شاهنشاهی ساسانی، و از جمله دربار یزدگرد سوم، رسوخ کرده‌ بودند‌. کسی که یزدگرد را به فرستادن‌ رستم‌ فرخزاد به‌ میدان‌ جنگ‌ وادار کرد، «جابان‌» منجم کسری و از مردم فرات بود. حال آن‌که رستم فرخزاد تمایلی به حضور در جنگ‌ نداشت‌. جابان‌ وقتی کار ایرانیان را رو به زوال یافت‌، به‌ جشنس‌(گشنسب‌) ماه‌ نوشت‌ که با اعراب پیمان کن و فریب اوضاع را نخور. جشنس ماه نزد سعد رفت و برای خود و خاندان و همراهانش امان گرفت و خبرگیر آنان شد.

در چنین شرایطی و با‌ فتح شهرها یکی پس از دیگری، یزدگرد سوم، ناگزیر از فرار از شهری به شهری دیگر گردید. جالب آن‌که با ورود وی به هر شهری، نیروهای عرب، همان شهر را مورد‌ هجوم قرار‌ می‌دادند و او ناگزیر از ترک آن ناحیه می‌شد. این امر، احتمال فعالیت خبرگیران را -حتی در گروه همراه وی- نیز تقویت می‌کند.

۴. ایفای نقش مترجم

از دیگر نمونه‌های همکاری ایرانیان‌ با‌ اعراب مسلمان، ظاهر شدن آنان در نقش مترجم بینهم‌وطنان خویش و فاتحان بود. کار ترجمه بین ایرانیان و عرب‌ها در این دوره گریزناپذیر بهشمار می‌رفت‌؛زیرا‌ اگر ‌ ‌از این طریق، تفاهم‌ حاصل‌ نمی‌شد، دیگر هیچ‌گونه عهدنامه و قراردادیمیان جنگ‌جویان و اهالی میسر نمی‌گردید. منابع، از همان ابتدای فتوحات، در مواردی به حضور مترجمان بین ایرانیان و اعراب اشاره کرده‌اند‌. از جمله این مترجمان‌، اعراب‌ مسیحی ساکن ایران بودند که به هر دو زبان عربی و فارسی تکلم می‌کردند. قوم بنوالعم که در سال ۱۷ هجری به اعراب پیوستند، احتمالاً از این گروه بودند. سلمان فارسی‌ نیز‌ از دیگر مترجمانی به حساب می‌آید که در این زمینه با اعراب همکاری می‌کرد. وی از همان ابتدا به عنوان دعوت‌کننده و رائد قوم از سوی خلیفه دوم تعیین شد و‌ در‌ ادامه سخنگوی‌ اعراب در مدائن و پیک و مترجم آنان در بهرسیر بود. سلمان، بنا‌ به‌ اظهار‌ برخی منابع، مدتی از سوی خلیفه دوم والی مدائن شد. وی، زمانی به سرکردگی سپاهیان‌ عرب به شهری از ایران وارد شد و به مردم پیشنهاد جزیه داد. چون مردم‌ شهر از او پرسیدند‌ جزیه‌ چیست، به فارسی پاسخ داد: درم، و خاکت به سر.

از جمله افرادی که احتمالا در این زمان به عنوان مترجم بین ایرانیان و اعراب ظاهر شدند، موالی بودند؛ هر چند گزارش دقیقی‌ در این زمینه در دست نیست. گرچه در این دوره این لفظ «موالی» بر بسیاری از ایرانیان اطلاق می‌شد، اما تأکید بر افرادی از این گروه است که از راه عقد موالات‌ با‌ قبایل عرب، با آنان پیوند می‌یافتند و نقش پررنگ‌تری در این زمینه ایفا می‌کردند. آنان‌که از موقعیتی خاص، یعنی ریشه و هویت ایرانی از یک سو، و انتساب به قبیله‌ای عرب از دیگر‌ سو‌، برخوردار بودند، بین هموطنان و ولی‌نعمتان خویش رایزنی و جاسوسی می‌کردند و به هنگام نیاز به فعالیت نظامی نیز می‌پرداختند. صالح بن عبد الرحمن، با نوشتن و نشان دادن محل زادان فروخ نیری برای‌ حجّاج‌، از سوی سلیمان بن عبدالملک متولی خراج عراق شد.

یکی دیگر از این موالی، حیان نبطی بود. وی در تجدید صلح بین قتیبه و طرخون، شاه سمرقند (حدود سال ۹۰ هجری)، واسطه‌ بود. در ماجرای اختلاف‌ بین‌ اسپهبد‌ طبرستان و یزید بن مهلب نیز، یزیدبه وی متوسل شد. حیان به اسپهبد گفت: «من مردی از شمایم که نزدتان آمده‌ام هرچند‌ دینمان از‌ یکدیگر‌ جداست، بیم دارم که از سوی امیرالمؤمنین‌ و سپاه‌ خراسان نیرویی بر تو تازد که توان مقابله نداشته باشی. . . » با تلاش‌ها و نیرنگ‌های حیان، اسپهبد با یزید صلح کرد‌.

۵. پیوستن‌ به سپاه فاتح و همکاری نظامی با او

یکی از جنبه‌های‌ غالب و تأثیرگذار همراهی ایرانیان با فاتحان، همکاری نظامی بود. این نوع همکاری از‌ نخستین‌ سال‌های‌ فتوحات، از سرزمین سواد و توسط اعراب مسیحی این منطقه آغاز شد. در نبرد بویب، جوانی‌ نصرانی‌ از بنی تغلب، خود را به مهران رسانید و او را کشت و بر اسب‌ وی‌ سوار‌ شد و فریاد برآورد که من او را کشتم. در همین جنگ بود که‌ مثنی‌ به انس بن هلال گفت: «ایانس تو مردی عرب هستی اگرچه بر دین‌ ما‌ نباشی‌ آنگاه که به مهران حمله کردم با من حمله نما». انس در این نبرد جنگید‌ تا‌ از پای درآمد. جوانان تغلبی نیز در این نبرد با اسب‌هایی‌ که داشتند‌ در‌ کنار عرب‌ها جنگیدند. ایرانیان در ساختن ابزارهای جنگی نیز اعراب را یاری دادند. شیرزاد، دهقان‌ بهرسیر‌، برای‌ مسلمانان منجنیق ساخت.

اعراب خود نیز، افراد شجاع و آگاه به امور‌ و اسرار‌ نظامی را اسیر می‌کردند و از آنان راهنمایی و مشاوره می‌گرفتند. طلیحه، در جریان قادسیه، فردی را اسیر کرد‌ و از‌ او اطلاعاتی در مورد تعداد سپاهیان و خدمه و همراهان آنان به دست آورد. وی‌ به اسلام درآمد و مسلم نام گرفت و در همه‌ جنگ‌ها‌ با‌ طلیحه همراه شد. وی به عنوان‌ والی‌ مسلمانان بر موصل نیز منصوب گردید. چهار هزار تن دیلمی لشکر رستم فرخزاد‌ نیز‌ در قادسیه به سعد پیوستند‌. آنان در‌ فتح‌ مدائن‌ با سعد همراه بودند و در گشودن‌ جلولاء‌ نیز با مسلمانان همکاری کردند. قباد خراسانی نیز با لشکر خود‌ به‌ اعراب پیوست و والی آنان بر حلوان‌ شد. زمانی که‌ نیروهای ایرانی‌ در نهاوند گرد آمدند، سعد‌ به‌ وسیله قباد از آن خبر یافت و عمر را از قضیّه مطلع ساخت. از این‌رو‌، عده‌ی‌ جنگ‌جویان مسلمان پس از نبرد‌ قادسیه‌ افزایش‌ یافت؛حال آن‌که در‌ قادسیه‌ این افراد از چند هزار تن‌ تجاوز‌ نمی‌کردند‌. در‌ فاصله سال‌های 14‌ تا‌ 16 هجری قمری، شمار جنگجویان چند برابر شد و قباد، مسلم و اتباع آنان را نیز باید به این‌ رزمندگان افزود‌.

از‌ این زمان‌که خود ایرانیان نیز در فتح‌ سرزمین‌ خویش‌ مشارکت‌ کردند‌، بهتر‌ است به جای اعراب یا مسلمانان، لفظ «فاتحان» را به کار ببریم. خلیلی، به این گروه از نظامیان و فاتحان، تعداد صد هزار کشاورزی را که شیرزاد آزاد‌ کرد و به زمین‌هایشان فرستاد، نیز افزوده است؛ و با این حساب، تعداد جنگجویان بعد از نبرد قادسیه را بالغ بر صد هزار نفر دانسته است؛ حال آن‌که با فرض درست‌ بودن‌ رقم این تعداد کشاورز، آنان به زمین‌های خود بازگشتند و احتمالا نمی‌توان آنان را جزء نیروهای نظامی و رزمندگان همراه اعراب به حساب آورد.

در سایر مناطق ایران، همچون همدان‌، دربند، و فارس و شاپور نیز، سرداران و نیروهای نظامی به اعراب پیوستند و با آنان همکاری کردند. متأسفانه، گزارش‌های مربوط به این‌ همکاری‌ها نیز‌ در مواردی مغشوش و آشفته است‌.

بلاذری‌ همراهی سیاه اسواری، فرمانده یزدگرد، با اعراب را با تردید در فاصله بین فتح شهرهای شوش و شوشتر آورده است. حال آن‌که این‌ تردید در‌ گزارش‌های طبری در مورد‌ فتح‌ این دو شهر نیز دیده می‌شود. تعداد نیروهای سپاه اسواری به روایتی ۷۰ و به روایتی ۳۰۰ نفر بودند. بلاذری همچنین به حضور آنان در لشکر ابن‌عامر و در‌ فتح‌ خراسان اذعان کرده است. گزارش مغشوش منابع در مورد این گروه و گشودن شهرهایی چون شوش و شوشتر، و شباهت‌های بین این فتح و فتح سایر مناطق ایران، این احتمال را تقویت می‌کند که روایات یاد شده دچار خلط و اشتباه شده باشند. به‌هرحال، آنچنان‌که‌ منابع از مهارت برخی از افراد سپاه سیاه اسواری در تیراندازی سخن رانده‌اند‌، اگر آنان حمایت خویش‌ را‌ از سپاه ایران دریغ نمی‌کردند، شاید می‌توانستند نتیجه‌ جنگ را به نفع سپاه ساسانی تغییر دهند.

هرمزان، سردار ایرانی، نیز به اعراب پیوست و در امور نظامی و نظایر آن به ایشان مشاوره و یاری‌ داد. وی در جریان نبردها دو تن از اصحاب پیامبر، مجزاة بن ثور و براء بن مالک ‌بزعم را به قتل رسانده بود. با وجود این، پس از درخواست صلح، با موافقت و مدارای‌ فاتحان‌ مواجه شد. شاید این تصمیم اعراب را بتوان در ادامه‌ دستور خلیفه عمر در جذب افراد مطلّع، به منظور بهره‌مندی از آگاهی و اطلاعات آنان، دانست. هرمزان در مدینه به منظور تعیین اولویت‌ فتح‌ اصفهان یا آذربایجان مورد مشورت عمر بن خطاب قرار گرفت. وی گفت: «اصفهان سر است و آذربایجان دو بال. اگر سر را ببری بال‌ها و سر همه به زمین خواهند افتاد». بنا‌ به اظهار برخی منابع، تشکیل دیوان به دوران عمر نیز به پیشنهاد هرمزان بوده است.

همکاری ایرانیان با فاتحان پس از مرگ یزدگرد سوم و تا زمان هجوم قتیبه، در‌ دهه‌های آخر‌ سده‌ نخست هجری قمری، در خراسان‌ و ماوراء‌النهر‌ نیز برقرار بود. در این زمان بیشتر ایرانیان که گویی دیگر امیدی به پیروزی خود بر اعراب نداشتند، اغلب بر آن بودند‌ که‌ از آسیب‌های‌ ناشی از جنگ و شکست بکاهند و تا حد ممکن‌ وضع‌ موجود را حفظ کنند. در سپاه پنج هزاری احنف بن قیس، هزار ایرانی نو مسلمان حضور داشت. امیر طوس و‌ طرخون سمرقند به قتیبه کمک نظامی کردند. خاتون بخارا نیز‌ برای فتح سمرقند به قتیبه راهنما و کمک داد و‌ اهل‌ بخارا همراه قتیبه به جنگ رفتند. ملوک خراسان و همه‌ اهل مرو و طالقان و فاریاب‌ و بلخ‌ و سرخس و دیگر نواحی آن حدود، همراه او با نیزک می‌جنگیدند. در نبرد با‌ غوزک‌، شهریار‌ سغد، نیز گویا ایرانیان بسیاری شرکت داشتند، زیرا چنان‌که در منابع آمده، غوزک به قتیبه گفته‌ است‌، تو با برادران عجم من با من می‌جنگی. قتیبه در بیکند‌، از مناطق‌ بخارا‌، نیز جاسوسی تندر نام داشت. قسمتی از پیشرفت‌های قتیبه به دلیل مساعدت‌های موالی و از جمله‌ حیان‌ نبطی‌ بود. در زمان وی لشکری از ایرانیان تشکیل شد که تعداد آن‌، هفت هزار‌ رزمنده بود و ریاست آنان را حیان نبطی برعهده داشت.

منبع: فصلنامه مطالعات تاریخ اسلام، شماره ۱۳ (با تلخیص)

نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"