|
ششمین شماره هفته نامه اینترنتی «شهرزاد» با یادداشتی از محمدعلی کشاورز پیشکسوت سینما و تلویزیون درباره سریال شهرزاد آغاز میشود. همچنین در این شماره، اینفوگرافی زنان در آینه شهرزاد، گفتوگو با رامین ناصرنصیر، شهرزاد از نگاه تهیهکنندگان، نقد التفات شکریآذر، بازتاب اخبار سریال در رسانهها، نظر اهالی رسانه حوزه اجتماعی، عکسنوشتههایی از قسمت ششم و همچنین عکسهایی از قسمت آینده دیده میشود.
در یادداشت محمدعلی کشاورز که در ابتدای این شماره درج شده، آمده است:
قصه آن هم از نوع عاشقانهاش حلقه مفقوده آثار سینمایی و تلویزیونی ماست. مردم تشنه شنیدن قصه هستند و تنها با تکیه بر آن است که میتوان آنها را با خود همراه کرد. در طی سالهای اخیر ما از اهمیت قصهگویی غافل شدیم، تاریخ و قصههای ناب خودمان را کنار گذاشتیم و درگیر رونویسی از آنچه که دیگران میسازند که موجی موقتی به راه میاندازند و خیلی زود از یاد میروند، شدهایم. درست است که این روزها سریالهای ماهوارهای بیش از گذشته سلیقه مخاطبان ایرانی را با خودشان تنزل دادهاند، اما این نکته را نمیتوان فراموش کرد که قصه بکر و جذاب، حتی با وجود محدودیت در روایت، میتواند نظرهر تماشاگری را به خودش جلب کند.
حسن فتحی از زمانی که سریال سازی را شروع کرد، هیچ وقت به سراغ مد آن روز جامعه نرفت و به جای آن، همیشه به فکر ساخت سلیقه برای مخاطبانش بود. یک نگاه گذرا به کارنامه فتحی به راحتی متمایز بودن او و آثارش را با دیگر ساختههای این سالهای صدا و سیما نشان میدهد. از «پهلوانان نمیمیرند» تا «شهرزاد» همیشه در حال تجربه فضاهای متفاوت بوده و همواره تمرکزش را روی قصه گویی و شخصیت پردازیهای ناب گذاشته است. او به سراغ برهههای مختلف تاریخی این سرزمین میرود و جهان منحصر به خودش را در این روزگار شتاب زده خلق میکند.
سریال «شهرزاد» با روایت عشق و شکست و شادی و غصههای شخصیتهایش، در جایی از تاریخ معاصر کشورمان، یک تنه توانست با وجود حجم خفه کننده سریالهای غیر ایرانی، نگاههای میلیونها ایرانی را به خودش جلب کند. تا جایی که این روزها مانند همه سریالهای موفق دنیا، «شهرزاد» به فصل تازهاش رسیده و با همان طراوت و جذابیت در حال پیش رفتن است.
با اینکه «عشق» همیشه در قصههای حسن فتحی جایگاه ویژهای داشته و با اینکه در زمانهای هستیم که حداقل در آثار نمایشی رد پای عشق در داستانها کم رنگتر از همیشه شده، «شهرزاد» مانند جانی دوباره در فضای سریال سازی میماند. آدمهای قصه «شهرزاد» عاشق میشوند، برای رسیدن به عشقشان میجنگند، شکست میخورند، میشکنند اما دوباره بلند میشوند. با وجود داستانکهای جذاب و شخصیت پردازیهای درستی که در سریال میبینیم اما حسن فتحی با همین «عشق»، اینجان مایه اصلی داستان سریال جدیدش، حال یکنواختی و گاها خشمگین این روزهایمان را تلطیف و روحمان را آرام میکند.
با «شهرزاد» میتوانیم در خیابانهای لاله زار و در بین مردم طهران قدم بزنیم، سری به کافه نادری بزنیم و از اصیل بودن آدمهایی که هیچ کدامشان نه سیاهاند و نه سفید، لذت ببریم. ماموری که قصد جان فرهاد قصه را داشت، وقتی سر و کارش به عشق میرسد، مسیرش به کلی تغییر میکند، بزرگ آقایی که همه از ابهت و قاطع بودناش واهمه داشتند، در خلوتاش دلتنگی و دلسوزی پدرانه به سراغش میآید. همین تک بعدی نبودن نگاه فتحی به شخصیتها، باعث شده تا کارهایش مثل خود زندگی شوند. مثل طیفی از رنگها، که هرکدامشان، با همه تضادهایشان در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
اما این عاشقانه، همراهی «بزرگی» را با خودش داشت، که سایهاش حتی در نبودنش در فصل جدید، هنوز بر سر «شهرزاد» سنگینی میکند. آقای علی نصیریان که استاد من بودند، به نظرم تنها استاد تئاتر این مملکت هستند. شرافت و نجابتی که یک هنرمند باید داشته باشد را او درون خودش دارد. سواد بالای او و قدرتاش در نویسندگی، همیشه در کار بازیگریاش هم نمود پیدا کرده و به همین دلیل است که شخصیتهایی که مقابل دوربین ایفای نقش میکنند از پردازش و هویت دقیقی برخوردار هستند. علی نصیریان، نه فقط «بزرگ آقا» ی سریال شهرزاد، که بزرگ و اعتبار هنر نمایش این سرزمین است.
قسمت هفتم شهرزاد دوشنبه ۱۶ مردادماه عرضه میشود.