|
محمدرضا ستوده در ستون طنز روزنامه جهان صنعت نوشت: همین که شبی یک ساعت مردم را میخنداند خوب است.
کلی کارهای مفید انجام دادهاند.
برای کودکان اوتیسم مرکز ساختهاند.
کمکهای زیادی را برای کودکان کار انجام دادهاند.
اینها جملههایی است که افراد زیادی در دفاع از برنامه خندوانه میگویند. من هم اینها را قبول دارم. من خودم با جنابخان میخندم چون همه چیزش درست است. اما چیزهای دیگری هم در این برنامه گفته میشود که آنها را قبول ندارم و از همین تریبون کوچک و محدود که در مقابل خندوانه مانند موری است در مقابل مار، به آنها میپردازم.
رامبد جوان: «ما خیلی باحالیم.»
مردم داخل استودیو: «خیلی.»
نخیر. اتفاقا ما اصلا باحال نیستیم. اگر با حال بودیم، این روزها اینقدر بیحال نبودیم! ما هم بیحالیم هم بدحال. بدحالیمان از بیحالیمان است. حتی حال نداریم بگوییم که حالمان بد است!
اگر ما آدمهای خیلی باحالی بودیم، سالانه 15 میلیون پرونده قضایی در مملکت وجود نداشت.
آقای رامبد جوان از ما میخواهد به مشکلات بخندیم. اگر از یک دانشمند، استاد دانشگاه، جامعهشناس، یا حتی خودِ وودی آلن هم بخواهید که این کار را بکنند، بعید میدانم بپذیرند. چون همه آحاد و اقشار جامعه به این اندازه از فهم و ادراک رسیدهاند که مشکلات را باید حل کرد نه اینکه به آنها خندید!
اما اجازه دهید کمی با هم راحت و روراست باشیم. ما نمیتوانیم به مشکلات بخندیم اما آقای جوان میتواند. چرا؟
رامبد جوان هر چقدر که دارد امیدوارم به آن افزوده شود. اما کسی که زندگی و درآمدش الحمدلله خوب است میتواند به مشکلات بخندد. اما ما نمیتوانیم به مشکلات بخندیم. چون وقتی مشکلات به سراغمان میآیند معمولا کاری از دست ما بر نمیآید. سپس مشکلات گند میزنند به اعصابمان و حالمان را بد میکنند.
آقای جوان شرمنده... ما نمیتوانیم به بیکاری و افسردگی بخندیم. خندیدن به مشکلات خودمان و اطرافیانمان کار ما نیست. خندیدن به گرسنگی و خودکشی کار ما نیست. جراتش را نداریم.
شما راحت باش... به مشکلات بخند. ما درگیر تامین نیازهای اولیه جدول مازلو هستیم. خوراک، پوشاک، مسکن و امنیت.