جام جم: حرف و حدیثش دوباره از
مصاحبه یکی از خبرگزاریها با سردار شرفی، رئیس پلیس پیشگیری نیروی انتظامی
داغ شد. سردار در پاسخ به سوال خبرنگار در مورد محافظ شخصی یا بادیگارد
گفته بود، پلیس و نیروی انتظامی هیچ مجوزی جهت محافظت شخصی از افراد یا
فعالیت بادیگاردها صادر نکرده و نه تنها پلیس، بلکه قانون هم چنین
اجازهای را نداده است.
سردار این را هم اضافه کرده بود که حفاظت از شخصیتها در نیروی انتظامی بر اساس ضوابط خاص و قوانین کشور است و حفاظت از شخصیتها، با توجه به این ضوابط انجام میشود. محافظ شخصی یا بادیگارد از سوژههایی است که هر از چندی وارد فضا و فرهنگ سلبریتیهای وطنی میشود. همه ما این مفهوم را با آدمهایی با بدن و عضلههای برآمده، کت و شلوار مشکی و عینک دودی میشناسیم که اطراف چهرههای مهم را میگیرند تا احیانا از تعرض به آنها جلوگیری کنند. بعضا قرار گرفتنشان کنار بعضی چهرههای مطرح و مهم سیاسی آنها را تبدیل به سوژه میکند. درست یا غلط میگویند برای این عینک دودی به چشم میزنند که کسی نتواند مسیر دید چشم آنها را حدس بزند تا احیانا از لحظهای غفلت استفاده کرده و به سوژه تعرض کنند. بعضی دیگر هم میگویند اینها فقط حرف است و عینک برای تکمیل شدن پرستیژ آنهاست.
من بادیگارد ندارم!
سال گذشته و همزمان با اکران فیلم سینمایی «ساعت ۵ عصر» بود که صحبت کردن از این شغل وارد گروه فرهنگ و هنر رسانهها شد. مهران مدیری برای حضور در افتتاحیه اکران خود به شهرهای مختلفی سفر میکرد. در موارد متعددی هنگام حضور در سینما، چند فرد با فیزیک و بدنهایی که بیشتر شبیه وزنهبرداران و کشتیگیران بودند، او را همراهی میکردند. کت و شلوار یکدست مشکی و عینک دودی از دیگر ویژگیهای همراهان مدیری بود؛ ویژگیهایی که در کنار یکدیگر، مفهوم بادیگارد را در ذهن مخاطب زنده میکردند. هرچند مدیری همان زمان اعلام کرد که اینها بادیگاردهای او نیستند و صرفا تشریفات میزبانی است و خودش هم بعضا از آنها خبر ندارد.
حفاظت سیار ممنوع!
برای اطلاع از چند و، چون این مسائل با یکی از موسسات خدمات حفاظتی که تحت نظارت نیروی انتظامی مشغول فعالیت است، تماس گرفتیم. هرچند روابط عمومی شرکت حریم ایمن ثاقب پاسخگو نبود و گوشی تلفن را برنداشت، اما در ادامه کارمند بخش انتظامی شرکت با گرمی پاسخگوی سوالاتمان بود. او در پاسخ به این سوال که آیا مواردی هم هست که درخواست بادیگارد از شرکت شما یا موسسات مشابه داشته باشند به جامجم میگوید: «ما مجوز حفاظت سیار نداریم.» حفاظت سیار در اصطلاح این شرکتها همان بادیگارد است. یعنی کسی که برای حفاظت از یک فرد با او حضور دارد و در رفت و آمد است.
آقای کارمند بخش انتظامی در ادامه توضیحاتش و برای شفاف شدن ماجرا به این موضوع اشاره میکند معمولا این گونه است که شرکت ما یا دیگر شرکتهای مشابه حفاظت و سکیوریتی یک مکان یا یک برنامه را بر عهده میگیرند. در این صورت حفاظت از شخصیتهایی که در این مکان یا برنامه حضور پیدا میکنند ذیل کار ما تعریف میشود. او در ادامه یکی از برنامههای اخیر خودشان را مثال میزند که حفاظت یک مراسم را که متعلق به یک یک شرکت آلمانی بوده و در شهرآفتاب برگزار میشده را بر عهده داشتهاند. برنامهای که در آن تعدادی از سفرای کشورهای اروپایی هم حضور داشتهاند و به علت حضور این افراد، حفاظت آنها در این برنامه به عهده آنها بوده است.
برخورد صمیمانه او که شباهتی به رفتار خشک بادیگاردها ندارد ما را تحریک میکند که سوالات دیگری هم از او بپرسیم. او در پاسخ به این سوال که آیا مواردی هم بوده که از شما درخواست بادیگارد و محافظ شخصی کنند، میگوید: «شرکت ما تا به حال با چنین درخواستهایی مواجه نشده است. این موارد وجود دارد، اما رسمی و ثبتشده نیست و معمولا توافقی و شفاهی بین افراد است. موضوعی نیست که به طور مشخص و رسمی جایی ثبت شده باشد.» از او تشکر میکنیم و تماس را قطع میکنیم.
ساعتی چند؟!
شاید سطح قیمتی بادیگاردها هم برایتان جالب باشد. ما همین سوال را از ایراندوست پرسیدیم. او به جامجم میگوید: «رنج قیمتی این افراد ساعتی ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان است. البته بسته به اینکه درجه آ. باشد یا نه. مثلا اگر کسی رزومه کاری مشخصی داشته باشد این مبلغ را دریافت میکند، ولی اگر نداشته باشد تا ساعتی ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان پایین میآید.» ایراندوست، سطح قیمت بادیگاردهای واقعی ثروتمندان را هم ماهی ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان اعلام میکند با ذکر این نکته که این نوع از بادیگاردها ۲۴ ساعتی هستند و همیشه باید با شخصیت همراه باشند. غول برره میگوید که به او هم پیشنهاد دادهاند، اما خودش عقیده دارد که او مال این کارها نیست.
اینکه چه کسانی به ایراندوست پیشنهاد دادهاند هم باید جالب باشد: «بعضی بازیگرهای درجه یک خانم به من پیشنهاد دادهاند که بادیگارد آنها باشم.
سردار این را هم اضافه کرده بود که حفاظت از شخصیتها در نیروی انتظامی بر اساس ضوابط خاص و قوانین کشور است و حفاظت از شخصیتها، با توجه به این ضوابط انجام میشود. محافظ شخصی یا بادیگارد از سوژههایی است که هر از چندی وارد فضا و فرهنگ سلبریتیهای وطنی میشود. همه ما این مفهوم را با آدمهایی با بدن و عضلههای برآمده، کت و شلوار مشکی و عینک دودی میشناسیم که اطراف چهرههای مهم را میگیرند تا احیانا از تعرض به آنها جلوگیری کنند. بعضا قرار گرفتنشان کنار بعضی چهرههای مطرح و مهم سیاسی آنها را تبدیل به سوژه میکند. درست یا غلط میگویند برای این عینک دودی به چشم میزنند که کسی نتواند مسیر دید چشم آنها را حدس بزند تا احیانا از لحظهای غفلت استفاده کرده و به سوژه تعرض کنند. بعضی دیگر هم میگویند اینها فقط حرف است و عینک برای تکمیل شدن پرستیژ آنهاست.
من بادیگارد ندارم!
سال گذشته و همزمان با اکران فیلم سینمایی «ساعت ۵ عصر» بود که صحبت کردن از این شغل وارد گروه فرهنگ و هنر رسانهها شد. مهران مدیری برای حضور در افتتاحیه اکران خود به شهرهای مختلفی سفر میکرد. در موارد متعددی هنگام حضور در سینما، چند فرد با فیزیک و بدنهایی که بیشتر شبیه وزنهبرداران و کشتیگیران بودند، او را همراهی میکردند. کت و شلوار یکدست مشکی و عینک دودی از دیگر ویژگیهای همراهان مدیری بود؛ ویژگیهایی که در کنار یکدیگر، مفهوم بادیگارد را در ذهن مخاطب زنده میکردند. هرچند مدیری همان زمان اعلام کرد که اینها بادیگاردهای او نیستند و صرفا تشریفات میزبانی است و خودش هم بعضا از آنها خبر ندارد.
حفاظت سیار ممنوع!
برای اطلاع از چند و، چون این مسائل با یکی از موسسات خدمات حفاظتی که تحت نظارت نیروی انتظامی مشغول فعالیت است، تماس گرفتیم. هرچند روابط عمومی شرکت حریم ایمن ثاقب پاسخگو نبود و گوشی تلفن را برنداشت، اما در ادامه کارمند بخش انتظامی شرکت با گرمی پاسخگوی سوالاتمان بود. او در پاسخ به این سوال که آیا مواردی هم هست که درخواست بادیگارد از شرکت شما یا موسسات مشابه داشته باشند به جامجم میگوید: «ما مجوز حفاظت سیار نداریم.» حفاظت سیار در اصطلاح این شرکتها همان بادیگارد است. یعنی کسی که برای حفاظت از یک فرد با او حضور دارد و در رفت و آمد است.
آقای کارمند بخش انتظامی در ادامه توضیحاتش و برای شفاف شدن ماجرا به این موضوع اشاره میکند معمولا این گونه است که شرکت ما یا دیگر شرکتهای مشابه حفاظت و سکیوریتی یک مکان یا یک برنامه را بر عهده میگیرند. در این صورت حفاظت از شخصیتهایی که در این مکان یا برنامه حضور پیدا میکنند ذیل کار ما تعریف میشود. او در ادامه یکی از برنامههای اخیر خودشان را مثال میزند که حفاظت یک مراسم را که متعلق به یک یک شرکت آلمانی بوده و در شهرآفتاب برگزار میشده را بر عهده داشتهاند. برنامهای که در آن تعدادی از سفرای کشورهای اروپایی هم حضور داشتهاند و به علت حضور این افراد، حفاظت آنها در این برنامه به عهده آنها بوده است.
برخورد صمیمانه او که شباهتی به رفتار خشک بادیگاردها ندارد ما را تحریک میکند که سوالات دیگری هم از او بپرسیم. او در پاسخ به این سوال که آیا مواردی هم بوده که از شما درخواست بادیگارد و محافظ شخصی کنند، میگوید: «شرکت ما تا به حال با چنین درخواستهایی مواجه نشده است. این موارد وجود دارد، اما رسمی و ثبتشده نیست و معمولا توافقی و شفاهی بین افراد است. موضوعی نیست که به طور مشخص و رسمی جایی ثبت شده باشد.» از او تشکر میکنیم و تماس را قطع میکنیم.
ساعتی چند؟!
شاید سطح قیمتی بادیگاردها هم برایتان جالب باشد. ما همین سوال را از ایراندوست پرسیدیم. او به جامجم میگوید: «رنج قیمتی این افراد ساعتی ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان است. البته بسته به اینکه درجه آ. باشد یا نه. مثلا اگر کسی رزومه کاری مشخصی داشته باشد این مبلغ را دریافت میکند، ولی اگر نداشته باشد تا ساعتی ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان پایین میآید.» ایراندوست، سطح قیمت بادیگاردهای واقعی ثروتمندان را هم ماهی ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان اعلام میکند با ذکر این نکته که این نوع از بادیگاردها ۲۴ ساعتی هستند و همیشه باید با شخصیت همراه باشند. غول برره میگوید که به او هم پیشنهاد دادهاند، اما خودش عقیده دارد که او مال این کارها نیست.
اینکه چه کسانی به ایراندوست پیشنهاد دادهاند هم باید جالب باشد: «بعضی بازیگرهای درجه یک خانم به من پیشنهاد دادهاند که بادیگارد آنها باشم.
به آنها گفتهام که من سطح +آ هستم. کسی که بادیگارد جنیفر لوپز بوده سطح کار خودش را پایین نمیآورد. به عقیده من در ایران چیزی به نام سوپراستار نداریم.» اگر بخواهید بدانید چه حقالزحمههایی به غول برره پیشنهاد دادهاند هم باید بگوییم که طبق چیزی که ایراندوست میگوید به او ساعتی ۵/۱ تا ۲ میلیون تومان حقالزحمه پیشنهاد دادهاند. مبلغی که به عقیده او هرچند برای ایران خوب است، اما اگر بخواهید با قیمت فعلی ارز مقایسه کنید حدود یکسوم قیمت است: «من زمانی که بادیگارد جنیفر بودم ساعتی ۴۰۰ دلار حقالزحمه میگرفتم که به قیمت الان حدودا ساعتی ۳ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان میشود. قیمتی که خانمهای بازیگر به من پیشنهاد میکنند یکسوم این قیمت است.»
فقط چشم و همچشمی
هرچند ایراندوست میگوید بادیگارد جنیفر لوپز بوده، اما بعضی منتقدان هم میگویند عکسی نیست که همراهی ایراندوست را با لوپز نشان دهد. با این حال ایراندوست فرصت را مناسب میبیند تا نقدی هم به روند بادیگارد و حفاظت شخصی در ایران بزند: «اینها آموزش لازم را ندیدهاند. الان تنها چیزی که در ایران باب است، گندگی هیکل و ستبری بازوست بدون اینکه تخصصی در کار باشد. من چند روز قبل با یکی از مسئولان بودم. بادیگاردهایش به من گفتند که با او دست ندهم. حالا بگذریم که آن فرد با ما دست هم داد. در ادامه سر میز شام رفتیم. اصولا میگویند که باید حائلی بین من و آن شخص ایجاد شود، چون سر میز شام بودیم و روی میز هم تعدادی کارد و چنگال و چاقو قرار داشت. جالب این است که بدانید بادیگاردهایش صرفا به این بسنده کردند که به من بگویند با آن فرد دست ندهم. این نشان میدهد که اینها علم بادیگاردی را ندارند. چیزی به نام حائل برای آنها معنا نداشت. من حدود دو سال و نیم دوره دیدهام.» او در ادامه بادیگاردهای چهرههای سیاسی خارجی را مثال میزند و میگوید: «بادیگاردهای اینها بین ۶/۱ تا ۷/۱ متر قد دارند. هیکل و قد خاصی ندارند و صرفا به خاطر دقت عمل و واکنش فکری و عملی است. نسبت به رگ گردن، پیشانی، رگهای اطراف بغل بناگوش و نسبت به چیزهایی که توی ذهن طرف است تصمیم میگیرند، اما در ایران بادیگاردی صرفا به عینک دودی و کت و شلوار و قدری هم بر و رو خلاصه شده است. ما بادیگارد داریم که صرفا یک تیشرت پوشیده و در بین جمعیت است و کسی هم تشخیص نمیدهد که بادیگارد است. در ایران این چیزها جانیفتاده و برای چشم و همچشمی کار میکنند بخصوص خانمها.»
سوزن به ایراندوست جوالدوز به حاتمیکیا!
شاید جالب باشد که بدانید ایراندوست در مورد فیلم «بادیگارد» ابراهیم حاتمیکیا چه نظری دارد. از نظر او این فیلم پر از ایراد است: «ایرادهای زیادی دارد. یکی از بزرگترین ایرادهایش این است که یک بادیگارد هیچ وقت گردن شخصیت خود را نمیگیرد و پشت شخصیت بایستد و تیراندازی کند. این اوج ایراد است. اولین کار بادیگارد این است که خودش را حائل شخصیت میکند و خودش را روی شخصیت میاندازد نه اینکه شخصیت را سپر خود قرار دهد.» البته به نظر میرسد که ایراد ایراندوست چندان وارد نباشد چرا که پرویز پرستویی به همین دلیل در فیلم مورد سوءظن قرار میگیرد که چرا سوژه را سپر خود کرده در حالی او باید سپر سوژه میشد.