|
روز مبعث روزی است که حضرت محمد (صل الله علی وآله وسلم) به پیامبری مبعوث شدند.
زیارت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام است که برترین اعمال این شب میباشد؛ و بدان که ابو عبد اللّه محمّد بن بطوطه که یکى از دانشمندان اهل سنت است در ششصد سال پیش از این زمان (زمان تألیف مفاتیح الجنان) میزیسته، در سفرنامه خود معروف به «رحله ابن بطوطه» در بیان ورودش از مکّه معظّمه به نجف اشرف، روضه و قبر مبارک مولایمان امیر المؤمنین علیه السّلام را ذکر نموده، و گفته است همه اهل این شهر رافضى هستند، و براى این روضه مبارکه کراماتى ظاهر شده: از جمله در شب بیست وهفتم ماه رجب که نامش نزد اهل آنجا «لیلة المحیا» [شب بیدارى یا شب زندگانى]است، از عراقین [بصره و کوفه]و خراسان و شهرهاى فارس و روم، افراد شل و مفلوج و زمین گیرى را که حدود سى یا چهل نفر میشوند پس از عشا نزد ضریح مقدس على علیه السّلام میآورند، آنگاه مردم اجتماع میکنند، و به انتظار شفا یافتن و برخاستن آنان مى مانند.
گروهى از اجتماع کنندگان نماز میخوانند، و عده اى ذکر مى گویند، و گروهى قرآن تلاوت مى کنند، و بعضى هم به تماشای روضه مبارکه مشغول میشوند، تا آنکه نصف یا دوسوم از شب بگذرد، در این هنگام تمام مبتلایان و زمین گیران که محروم از حرکت بودند، از جاى برمی خیزند درحالى که صحیح و تندرستند و نقصى در آنان نیست و مى گویند: «لا اله الاّ اللّه» (معبودى جز خدا نیست)، «محمّد رسول اللّه» (محمّد فرستاده خدا است)، «علىّ ولى اللّه» (على ولىّ خدا است)، و این امرى است مشهور و معروف.
من گرچه آن شب را در آن روضه درنیافتم، ولى از مردمان مورد اطمینان که بر گفتارشان اعتماد داشتم شنیدم؛ و همچنین در مدرسه اى که مهمانخانه آن حضرت است، سه نفر زمین گیر را که قدرت بر حرکت نداشتند مشاهده کردم، یکی از مردمان روم، و دیگرى از اهالى اصفهان، و سومى از مردم خراسان بود، از هر سه پرسیدم، چگونه شما درمان نیافته و در اینجا مانده اید؟ گفتند: ما شب بیست و هفتم رجب را درک نکردیم، اینجا مانده ایم تا شب بیست و هفتم آینده برسد، و شفاى خود را بگیریم، و به خاطر این شب، مردم زیادى از شهرها جمع میشوند، و بازار بزرگى به مدّت ده روز برپا میگردد.
مؤلف گوید: مبادا این حکایت را دور از واقع بدانى، چه همانا معجزات و کراماتى که از این مشاهد مشرّفه به ظهور رسیده، و به حدّ تواتر نقل شده بسیار زیادتر از آن است که در شمار آید؛ و در ماه شوال گذشته [نسبت به زمان نوشتن این قسمت از مفاتیح الجنان به وسلیه مؤلّف بزرگوارش مرحوم محدّث قمى رحمه الله]سال هزار و سیصد و چ. هل و سه هجرى قمرى در حرم مطهّر حضرت ثامن الائمة الهداة، و ضامن الاُمّة العصاة مولانا ابو الحسن على بن موسى الرضا (صلوات اللّه علیه)، سه زن که هر سه به علت بیمارى فلج و مانند آن زمین گیر بودند، و علاجشان از توان پزشکان بیرون بود شفا یافتند، و این معجزه از آن قبر مطهّر بر همه واضح و آشکار شد همچون پدیدار شدن خورشید در آسمان صاف و بى ابر، و باز شدن دروازه نجف به روى عرب هاى بادیه نشین، و شفا یافتن این سه زن به اندازه اى روشن بود، که براى مردم بیان شد، و دکترهایى که از بیمارى آنان مطلّع بودند، با اینکه در امر مداوای آنان دقت بسیار داشتند، شفا یافتن معجزه گونه آنان را تصدیق کردند، و بعضى از آنها تصدیق خود را بر شفاى آنان به صورت نوشته اعلام داشتند، و اگر ملاحظه اختصار، و عدم مناسبت محل نبود، داستان آنها را به تفصیل نقل میکردم.
وَ لَقَدْ أَجادَ شَیْخُنا الْحُرُّ الْعامِلی فی أُرْجُوزَتِهِ:چه زیبا سروده شیخ ما شیخ حرّ عاملى در قصیده اش:
وَ مَا بَدَا مِنْ بَرَکَاتِ مَشْهَدِهِ فِی کُلِّ یَوْمٍ أَمْسُهُ مِثْلُ غَدِهِ
و آنچه از برکات بارگاهش در همه روز نمایان شده، دیروزش مانند فردایش میباشد
وَ کَشِفَا الْعَمَى وَ الْمَرْضَى بِهِ إِجَابَةُ الدُّعَاءِ فِی أَعْتَابِهِ
و مانند شفاى کور و بیماران به سبب عنایتش اجابت دعا در آستانش میباشد