|
روزنامه ایران با وزیر امور خارجه درباره تحریم،استعفا، رابطه با سردار سلیمانی، صداوسیما و....گفتگو کرده است.
بخشی از حرفهای محمدجواد ظریف:
* امریکاییها تصور میکنند که این تحریم میتواند صدای من را خاموش کند خب به لطف خدا تا حالا که موفق نبودهاند؛ یعنی خبرنگاران و حتی مجریهای امریکایی در صف هستند تا در تهران یا در اروپا با من مصاحبه کنند. چنانچه شاهد بودید دو هفته پیش به چهار کشوری که همه آنها اینک یا متحد نظامی امریکا هستند یا روابط بسیار نزدیکی با این کشور دارند و جزء اعضای ناتو و همپیمانان امریکا هستند، سفر کردم و این سفرها ادامه یافت؛ یعنی من فرصت ندارم اگر فرصت بود امکان سفر به خیلی نقاط دیگر هم وجود داشت و این روند نشان میدهد که تحریم من مورد بیتوجهی جامعه بینالملل قرار گرفته است.
* من نمیخواهم دوگانگی جا بیفتد. برای من این وزارت آنچنان ارزشی ندارد که حاضر باشم برای حفظ این میز منافع ملی را زیر سؤال ببرم. من از روز اول با این باور سر کار آمدم که قرار است چند روزی این مسئولیت را داشته باشم و چه بهتر که این امتحان را بخوبی پشت سر بگذارم تا حداقل وجدانم راحت باشد. آن روز هم که استعفای خود را اعلام کردم قصد نداشتم آسیبی وارد کنم.
*من از دوگانهسازی در کشور ابا دارم و برای اینکه این دوگانهسازی هم شکل نگیرد تاکنون تحمل کردم از این به بعد هم تحمل میکنم اما به شما میگویم که دوستان یقیناً اشتباه میکنند. اگر دیپلماسی و تلاش های شبانه روزی همکاران من نبود حتماً کشتی ایرانی آزاد نمیشد کما اینکه اگر مقاومت مردم ایران هم نبود دیپلماسی هیچ پشتوانهای نداشت. دوستانی که سعی میکنند یکی از پایههای قدرت جمهوری اسلامی ایران را به سخره بگیرند هیچ خدمتی به کشور و مقاومت نمیکنند.
*اگر دوستان ما معتقدند نمره مذاکره صفر و نمره مقاومت 20 است دیگر ما نزدیکتر از سید حسن نصرالله و سردار سلیمانی به مقاومت نداریم حداقل ببینند آنها چه نمرهای به دیپلماسی میدهند و آنها چه ارتباطی با بنده دارند. پیام آقای نصرالله را ببینند. آیا آقای نصرالله نماینده مقاومت است یا حضراتی که در اتاق شان نشستهاند و زیر کولر شعار میدهند؟ انقلابیون ایرکاندیشن (زیرکولرنشین) مقداری از انقلابیون واقعی یاد بگیرند.
* من و سردار سلیمانی هیچ وقت این دوگانگی را احساس نکردیم. ما بیش از 20 سال است که از نزدیک با یکدیگر کار میکنیم. ما از دوره مذاکرات «بن» درباره افغانستان بهطور مستقیم با یکدیگر ارتباط داریم و برای مدیریت همه امور هماهنگ هستیم. توفیقهای به دست آمده هم که همه دنیا به آن اذعان کردند نتیجه همکاری و همفکری بسیار نزدیک ما بوده است. من در زمان حمله امریکا به عراق که مسئولیت نمایندگی ایران در نیویورک را بر عهده داشتم و در این زمینه به دستور مقامات عالی کشور با مقامهای امریکایی گفتوگو کردم، بیشترین هماهنگی را با سردار سلیمانی داشتم.
* من و سردار سلیمانی بعد از آن نیز در دوران وزارتم تصمیم گرفتیم که هرزمان که هردویمان در تهران حضور داشتیم حتماً حداقل هفتهای یک بار یکدیگر را ملاقات کنیم و آخرین تحولات را مرور کرده و هماهنگیهای ضروری را انجام دهیم. فکر میکنم مجموعه کشور از این هماهنگی منفعت دیده است.
* متأسفانه مجموعه برنامههایی که در صداوسیما ساخته میشود، برای نقد سیاست خارجی نیست، بلکه برای تخریب آن است. حتماً صلاح خودشان را این طور دیدند که اگر توفیقاتی از سیاست خارجی ایران در دنیا مشاهده میشود و رژیم صهیونیستی بنده را خاری در چشم خود میبیند، آن را بهعنوان یک نقطه ضعف نظام به مردم خودمان نشان دهند. این یک کم لطفی به غرور و حمیت ملی است. من اگر جای آنان بودم، تلاش میکردم خطاهای وزیر خارجه را بپوشانم، نه اینکه موفقیتهای وزیر خارجه را تبدیل به خطا بکنم و ببر کاغذی را هر روز شکار کنم و به مردم بگویم که شما مردم! بدانید که وزیر خارجهتان یا دستگاه دیپلماسی شما در دنیا واداده وعقب افتاده است، در دنیا خوب کار نمیکند و دیگران هستند که سر وزارت خارجه شما کلاه میگذارند. معمولاً در دنیا این طور رسم است که سعی میکنند بگویند ما خوب کار میکنیم، نه اینکه مسئولان خود را تخریب کنند.
* نه من و نه فرزندانم هیچ منفعت و دارایی شخصیای در امریکا نداریم و همه در ایران زندگی میکنیم. اگرچه بچههای من انتخابهای دیگری هم دارند؛ ولی در ایران زندگی میکنند. وقتی سفیر بودم بچههای من درسشان را در امریکا خواندند و تمام کردند و به محض اینکه درسشان تمام شد در این کشور نماندند و به ایران بازگشتند و خدا را از این بابت شاکرم که خانوادهام کنارم هستند. این نعمت بزرگی است که خدا به ما داده است.
* نمیدانم چرا دوستان ما میخواهند افتخارات کشور خودشان را که هیچ ربطی هم به من وهمکارانم ندارد برای کشور به سرشکستگی تبدیل کنند. این دستاوردها مایه سربلندی است هر چند دیگر از کسانی که گاندو را میسازند، این توقع میرود که این مصاحبهها را از مردم بگیرند بعداً باید یا در این دنیا یا اگر در این دنیا فرصتی نشد در آن دنیا پاسخ دهند که چطور قلب حقیقت کردند.
* (درباره ماجرای استعفای شبانه): تصمیم من آنی و لحظهای نبود و عصبانی هم نبودم و اتفاقاً در آن موقع دو نوه ام در منزلمان بودند و من داشتم با آنها بازی میکردم و خیلی هم لحظات خوبی بود، روز بعد هم همینطور بود و من فرصتی برای بازی با نوههایم در خانه پیدا کرده بودم جای همه مردم خالی بود و خیلی خوش گذشت؛ اما به این نتیجه واقعی رسیده بودم که باید استعفا دهم.
* پیش از آن هم به همه جاهایی که باید اطلاعرسانی میکردم، تصمیم خود را اطلاع داده بودم، باورشان نمیشد که من این کار را انجام دهم، اما به این نتیجه واقعی رسیدم که دیگر نمیتوانم با این فضا وزیر خارجهای باشم که خودم میخواهم. میتوانم وزیر خارجهای باشم که بگویم من این مسئولیتها را دارم و بقیه مسئولیتها هم به من ربطی ندارد، ممکن بود در دنیا برای بعضیها محبوبتر هم باشم؛ اما برای من مسئولیت به آن شکل هیچ ارزشی نداشت.
* من نمیدانم این دوستان تا چه زمانی میخواهند دستاوردهای کشور را به این شکل زیر سؤال ببرند و تخطئه کنند وغرور مردم را به بازی بگیرند. باید دید چه دستاوردی دارند. اگرقرار بود من خط امریکاییها را پیاده کنم، چرا امریکا من را تحریم کرده است؟ اگر قرار بود من بهدنبال سیاستهای امریکا باشم، چرا امروزهمه آقایان و همه کسانی که قبل از من مذاکره کردند، هیچ کدام تحریم نشدند و فقط من تحریم شدم؟ اگر منویات امریکا را اجرا کردم، چرا آقایان تحریم نشدند و من تحریم شدم؟ یکی میگفت ما انقلاب کردیم، مردم شهید شدند. حالا ظاهراً این طور است که آقایان انقلاب میکنند، ما تحریم میشویم.